چهارشنبه ۳ دی ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۵
تا وقتی می‌نويسی، مهم نيست ديگران چه می‌گويند/ سنت بومی ادبیات پلیسی نداریم/ شاعر هميشه عاشق

امروز چهارشنبه سوم دی 1393 روزنامه‌های ایران، اعتماد، آرمان، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با پروفسور مارسلو کروکچز، بريل بينبريج و کاوه میرعباسی از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز چهارشنبه سوم دی 1393 روزنامه‌های ایران، اعتماد، آرمان، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند.

کتاب در روزنامه ایران

داستان خوانی بر بلندای تهران

روزنامه ایران در صفحه کتاب مطلبی درباره شب‌های داستان برج میلاد منتشر کرده، شب‌هایی که پنجمین دوره آن به مخاطبان کم سن و سال تر و جوان تر  تعلق داشت. این بار کودکان و نوجوانان بودند که به مرتفع‌ترین برج کشور رفتند تا مخاطب داستان‌ها و شعرهایی شوند که بزرگان ادبیات کشور برای آنان می‌خواندند. البته این داستان و شعرخوانی‌ها تنها برای کودکان و نوجوانان نبود. پدر و مادرهای جوانی که آنان را همراهی می‌کردند نیز بخش قابل توجهی از جمعیت سالن مرکز همایش‌ها را به خود اختصاص داده بودند. برخی هم به واسطه شغل خود به این مراسم آمدند تا از آن بهره‌مند شوند.
محمدرضا شمس یکی از نویسندگان کودک ونوجوان است که برای شعر و داستان خوانی در یکی از این شب‌ها حاضر شده بود. او در دوره‌های قبل شب‌های داستان شرکت نداشته و می‌گوید این یک بار هم به دعوت دوستان آمده است. وی می‌گوید: «تنها یک شب از این مراسم را آمدم. می‌خواستم بدانم وضعیت چگونه است و چقدر استقبال شده است. اینکه بدانی از برنامه‌ای که قرار شده به آن بروی چقدر استقبال شده از اهمیت بسیاری برخوردار است. شبی که به مراسم شب‌های داستان رفتم؛ اول دیدم که جمعیت چندانی نیست. اما بعد از پایان برنامه متوجه شدم که همین تعداد هم برای برگزاری پر شور شب مورد نظر کافی بوده است. به هر حال شب‌های داستان، آن هم برای کودکان و نوجوانان در ابتدای راه خود است و نمی‌توان انتظار بیشتری از آن داشت.»


پاسداری از شرافت فکری
روزنامه ایران در صفحه اندیشه با پروفسور مارسلو کروکچز، استادیار گروه روش‌شناسی علمی در دانشکده‌ بنیاد تجاری آلوارز پنته‌آدو گفت‌وگو کرده که موضوع پایان‌‌نامه‌ دکترای او «دستبرد فکری» است که در دانشگاه سائوپائولو از آن دفاع کرده است. او پیش از این در این زمینه کتابی نیز با عنوان «تألیف و محتوی ربایی: راهنمایی برای دانشجویان، استادان، پژوهندگان و ویراستاران» نگاشته است.
او می گوید: چندین راهبرد برای جلوگیری از محتوا‌ربایی وجود دارد که می‌تواند طبق اینکه ما به نقش دانشجو می‌پردازیم یا استاد یا بنگاه یا سردبیر تغییر کند. گام نخست و اساسی که میان همه کسانی که درگیر این مسأله هستند مشترک است، این است که دانشجویان باید ملزم شوند که بیاموزند، استادان باید ملزم شوند که بیاموزانند و بنگاه‌ها باید ملزم شوند که سیاست‌ها و انتشار اطلاعات را توسعه دهند. اما افزون بر این، من مانند پژوهشگران دیگر معتقدم که صلاحیت علمی در هر معنایی، حتی در نسبت با تألیف، چیزی است که به پرورش یک محیط علمی پاک وابسته است.
در مطالعات بسیاری دیده شده که ظهور فناوری‌های نوین اطلاعات و ارتباطات رخ‌دادن محتوا‌ربایی را در جهان دانشگاهی افزایش داده که خود نتیجه طبیعی دسترسی آسان به اطلاعات، آسانی ویرایش متن با بریدن و چسباندن و تصوراتی نابالغ از مرزهای اخلاقی استفاده از اینترنت است. اما همچنین لازم است که اذعان کنیم این فناوری‌های نوین می‌تواند به طور قابل توجهی به مبارزه با محتوا‌ربایی کمک کند، چرا که با یکپارچگی توجه جهانی به مقابله با این موضوع، می‌توان شناسایی و آگاهی و راهبردهای مقابله با آن را به اشتراک گذاشت. این خود توسعه برنامه‌های نرم‌افزاری طراحی‌شده برای شناسایی و جلوگیری از محتوی‌ربایی در تولید علمی را دربرمی‌گیرد.
به عنوان یک شروع فردی، جست‌وجو برای اطلاعات در این مسیر نخستین گام است. این گونه متداول است که راهنمایی‌ها و جستارهای مرتبط به موضوع را در تارگاه‌های نهادهای برتر آموزش عالی در جهان می‌گردند. اما از سوی دیگر، برای انسان‌هایی که این متون را پدید آورده‌اند مهم است که این ارجاعات ذکر شوند که این امر خود مستلزم برآوردن دستورهای فنی متعددی است و باید به روش‌هایی مؤثر آموخته و عملی شوند. به همین خاطر، نهادهایی در آموزش عالی وجود دارند که دوره‌های نگارش علمی یا کارگاه‌هایی برای «نگارش علمی آموزشی» را برگزار می‌کنند که همین به وسیله ناشران نیز ترویج می‌شود. شرکت در این فرایند به معنای عملی پاسداری از تحصیل آگاهی است.

انواری که همچنان می‌تابد
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره سید عبدالله انوار منتشر کرده که علاوه بر آنکه کتاب‌شناس، نسخه‌پژوه و فهرست‌نویس قهّاری است، در عرصه تهران‌شناسی هم ید طولایی دارد و می‌توان او را چون «مرتضی احمدی» که از میان مان رفت و «عزت‌الله انتظامی» که هنوز در قید حیات است، به ضرس قاطع از طهرانی‌های اصیل دانست که فصیح و بلیغ سخن می‌گوید. او در سال جاری، به پله 90 سالگی از نردبان زندگی گام نهاد، همچنان شاب و شاداب است. پس از خدمت نظام، به استخدام اداره نگارش وزارت فرهنگ و هنر درآمد اما پس از آن، به مدت 23 سال در کتابخانه ملی به فهرست‌نویسی مشغول شد و میراث گرانسنگی را از خود، که همانا مجموعه 10 جلدی فهرست تحلیلی توصیفی نسخ خطی موجود در آن کتابخانه بود، به یادگار گذاشت. انوار جز این، در عرصه تاریخ، موسیقی، فلسفه، منطق، ریاضی و البته فلسفه علم هم کوشا بوده است که شرح و ترجمه «اشارات» ابوعلی سینا، «اساس الاقتباس» خواجه نصیرالدین طوسی، «موسیقی الکبیر» ابونصر فارابی، «مقاصد الفلسفه» امام محمد غزالی، «تلویحات» شیخ شهاب‌الدین سهروردی، «الملخص» امام فخر رازی و «جهانگشای نادری» از آثار اوست که تنها بسنده کردن به عناوین این آثار، نشان از احاطه و تسلط استاد بر شاخه‌های مختلف دارد که در هر یک نیز به غایت، پژوهیده است.
 
روستاییان؛ مروجان کتابخوانی
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره ترویج کتابخوانی در روستاها منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: کتابخوانی و ترویج آن در روستا در شرایطی که حتی در کلانشهرها هم فروش کتاب به نفس نفس افتاده، می‌تواند بیشتر یک آرمان دور از دسترس به نظر آید؛ اما می‌توان آرمانی اندیشید و ایده پرداخت.
در گذشته در نیمه دوم دهه 40 شمسی وقتی فیروز شیروانلو با ایده‌های مبتکرانه خود توانست کانون پرورش فکری را راه بیندازد، یکی از طرح‌های جسورانه او کتابخانه‌های سیار و ثابت روستایی بود. هزاران عنوان کتاب‌های مناسب کودکان و نوجوانان راهی روستاها شد و چشم حریص کودکان روستایی به کتاب‌های مصور و خوش چاپ و رنگی روشن شد. جرقه‌ای زده شد و شوق یادگیری در بین جوانان این نواحی شعله‌ور شد. اما این کوشش‌های دولت مستعجل بود، زمانه دگر شد و کتاب هم برای روستاییان دیگر نان و آب نشد.
حالا چگونه می‌توان کتاب‌های مناسبی را یافت تا آنها را به روستا فرستاد، در درجه اول باید آماری از دانش آموخته‌ها، محصلان و باسوادها در روستاها به دست آورد و سپس از میان کتاب‌های مناسب کودک و نوجوان چه آثار علمی و داستانی گزینشی کارشناسانه کرد، جذابیت تصویری و محتوایی و کنجکاوانه در این آثار بس مهم است، آن‌گاه باید با ایده‌هایی مثل مسابقات کتابخوانی و اختصاص جوایز، شوری را برای توجه به کتاب فراهم آورد. البته این همه نیاز به برنامه‌ریزی دقیق و بلندمدت دارد و نمی‌توان با برنامه‌های خلق‌الساعه و مقطعی برای آن کاری کرد.

یادگارهای کهن
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره روایتی از علم و وقف در اربعین حسینی منتشر کرده که در آن آمده است: در اربعین کربلا، موارد دیدنی و شنیدنی و بسیار تأمل‌برانگیز است؛ جمعیتی واقعاً میلیونی که بنا به سنت کهن هر ساله از سراسر عراق و جهان اسلام، صرف‌نظر از هر نوع گروه‌بندی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در سالگرد چهلمین روز حسین سیدالشهدا علیه‌السلام گرد هم می‌آیند و همه فضای شهری، عمومی و حتی خصوصی از قبیل خیابان‌ها، بوستان‌ها و حتی مدارس قدیم و جدید، تکایا و حتی خانه‌های شهروندان آن سامان را در اختیار می‌گیرند و البته مردمی در عین نیاز میهمان‌نواز که با گشاده‌دستی تمامی آنچه دارند یا در طول سال ذخیره کرده‌اند، پای این زائران گرانقدر نثار می‌کنند و در پذیرایی از‌ آنان بر یکدیگر سبقت می‌گیرند و تقریباً تمام شهر یکپارچه تعطیل و در خدمت‌رسانی به انبوه زائران کربلاست. در چنین وضعی در روز جمعه‌ای که فردای آن اربعین 1436 قمری است، چراغ روشن کتابخانه عتبه حسینی آن هم در کنار روضه نورانی امام علیه السلام که مرکز اصلی و کانون توجه مشتاقان اباعبدالله است توجهم را جلب کرد. و هنگامی که با طی مسیری کوتاه خود را در آنجا یافتم و مدیر(جناب شیخ علی الفتلاوی) و مجموعه کارکنان را آماده ارائه خدمات دیدم بر تعجبم افزود.
نکته جالب‌تر درباره این کتابخانه این است که با‌وجود سابقه‌ای طولانی در ارائه خدمات به طلاب و محصلین علوم و معارف اسلامی دارد، لکن بخش مهمی برای استفاده دانشجویان و علاقه مندان به علوم و فنون جدید در حوزه‌های طبیعی، مهندسی و علوم پایه به زبان‌های مختلف اختصاص داده که این بخش نیز در همین جمعه فعال و پذیرای مراجعه‌کنندگان بود. کتابخانه در بخش اصلی بیش از 180 هزار کتاب را در خود جای داده است. در طرح جدید چشم‌انداز بیش از یک میلیون جلد کتاب پیش‌بینی شده است.
تعداد نسخ خطی هزار عنوان است که به نظر می‌رسد که با توجه به موقعیت کتابخانه حرم به مرور زمان بسیاری از نسخ موجود از بین رفته است اما همین مجموعه فهرست‌برداری نشده ولی تفاهمی با سید حسن موسوی بروجردی برای انجام شده است. آنان پیش از این مجموعه نفائس عتبه عباسیه را فهرست و منتشر کرده‌اند. به مجموعه نسخ خطی آستانه در دهه‌های اخیر دو بار آسیب زده‌اند. یک بار به بهانه تکمیل نسخ خطی کتابخانه‌ای در بغداد در زمان صدام حسین، نسخ‌های نفیسی از این مجموعه را بیرون برده‌اند که سرانجام بسیاری از آنها معلوم نیست.
بار دیگر پس از انتفاضه 1991کربلا، که بسیاری از نسخ خطی این کتابخانه را در آتش سوزاندند. 400 قرآن خطی نیز از یادگارهای کهن این کتابخانه است که قدیمی‌ترین آنها به خط کوفی نخستین و منسوب به ائمه اطهار و فرزندان ایشان است و بسیاری از آنها از آثار خوشنویسان، مذهبان و صحافان مکتب‌های ایرانی است. کتابخانه تفاهمنامه‌هایی با برخی از مراکز مشابه ایرانی از قبیل کتابخانه ملی، کتابخانه مجلس، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی در قم برای برخی‌ همکاری‌ها مبادله منابع دارد که هنوز جا برای اقدامات گسترده‌تر و همکاری‌های متقابل وجود دارد.

کتاب در روزنامه اعتماد

تا وقتی مي‌نويسی، مهم نيست ديگران چه می‌گويند
روزنامه اعتماد در صفحه ادبیات جهان ترجمه گفت‌وگوي روزنامه گاردین با بريل بينبريج، نويسنده انگليسي را منتشر کرده که بيشتر او را به خاطر داستان‌هاي روانشناسانه‌اش مي‌شناسند. بينبريج دو بار جايزه ويتبرد را در سال‌هاي ١٩٧٧ و ١٩٩٦ براي نوشتن بهترين رمان كسب كرد و پنج بار نامزد دريافت جايزه بوكر شد. در ٢٠٠٨ روزنامه تايمز، بينبريج را در ليست خود به عنوان ٥٠ نويسنده بزرگ بريتانيايي از ١٩٤٥ قرار داد.
در پایان این مطلب آمده است: دفتر يادداشت‌هاي روزانه‌اش را نشانم مي‌دهد، لحظه‌هاي سخت امضا كردن كتاب، خوانش‌ها و جشنواره‌ها و... او در اين قبيل كارها هنرپيشه درجه يكي است. هيچ ناشري نمي‌تواند نويسنده‌يي مطيع‌تر و سر به راه‌تر از او بيابد. ولي اين روزها اعتراف مي‌كند زماني كه از خانه دور است خيلي خسته مي‌شود - او از گپ‌ زدن‌هاي يكنواخت متنفر است و هم از ميهمان‌نوازي‌هاي بد، زماني كه غريبه‌ها او را به شام دعوت مي‌كنند و اجازه نمي‌دهند سيگار بكشد.
چرا نمي‌تواند اعتراض كند؟ چرا نمي‌تواند «نه» بگويد؟ كوشيدم با او، خيلي جدي، حرف بزنم كه بايد محكم‌تر باشد. حالا او يك ديم است. «براي چه؟» «براي سرگرمي» «اوه، نمي‌توانم چنين كاري كنم، خيلي عجيب خواهد بود» «خب پس، براي اينكه مردم تو را به عنوان نويسنده جدي‌تر بگيرند» «ولي لين، هميشه ريويوهاي دوست داشتني راجع به آثارم مي‌نويسند. هميشه، آنها هميشه مي‌گويند آثارم كوتاهند و هميشه مي‌گويند كمي عجيب و غريبم، و كمي مستم - كمي مضحك است. ولي مهم نيست. تا زماني كه آدم مي‌تواند به نوشتن ادامه دهد مهم نيست ديگران چه مي‌گويند. چيزي كه ديگران، وقتي كه مي‌گويند عجيب و غريبم، نمي‌فهمند - و اين تنها زماني است كه زير فشار احساس گرما مي‌كنم - آن است كه انضباط بايد كاري انجام دهد و آن را به درستي انجام دهد - در روزهاي اول پرورش صحيح بچه‌ها اهميت داشت. چيزي كه نياز داري نظم و ترتيب فوق‌العاده است - هيچ چيز ارزش عجيب و غريب بودن را ندارد».
 

طنز و انديشه در عمارتي آزاد
روزنامه اعتماد در صفحه ادبیات جهان نقدی درباره كتاب عمارت آزادي منتشر کرده که شامل «شش» داستان برگزيده از نويسندگان مشهور انگليسي زبان است كه با ترجمه فريد قدمي به بازار عرضه شده است.
اگر چه برخي نويسندگان براي مخاطبان امروز ادبيات ما نام آشنا نيستند، اما اين نويسندگان با تسلط به روايتگري و تسلط در به تصوير كشيدن رخدادها و شفافيت در قصه‌گويي ما را وارد حيطه جديدي از داستان‌پردازي مي‌كنند. تمامي داستان‌ها از طنزي عميق برخور‌دارند كه با نشان دادن شخصيت‌ها در زمان و مكان خاص ايجاد موقعيتي طنز مي‌كنند.
براي مثال در داستان پنجره باز نويسنده با بهره‌گيري از يك موقعيت ساده و روايت‌پردازي يكي از شخصيت‌ها و شاخ و برگ دادن به اتفاقات زندگي، داستاني طنز‌آلود با پاياني غافلگير‌كننده مي‌سازد. اگرچه بسياري از داستان‌ها از نظر الگوي روايتي، داراي ساختي كلاسيك هستند. اما انديشه مركزي متن (دغدغه‌هاي رواني انسان امروز) انديشه‌يي مدرن بوده و حتي در برخي جهات نزديك به روزگار امروز ما نيز است. براي نمونه مي‌توان از داستان عمارت آزادي نام برد. همه ما در زندگي روزمره با اين موقعيت مواجه شده‌ايم كه در جايي به عنوان ميهمان حضور داريم و ازشركت در آنجا به‌شدت رنج مي‌بريم. حتي امكان دارد به روش‌هاي مختلفي براي گريز از اين موقعيت فكر هم كرده باشيم و روحيه شرقي ما و فرهنگ رودربايستي ما باعث شده هر طور كه صاحب خانه خواسته با ما برخورد كرده باشد. همين وضعيت در داستان عمارت آزادي بن‌مايه خوبي براي ساخت يك داستان شده. نويسنده با چيره‌دستي تمام موقعيت‌ها را در هم تنيده و در هر لحظه موقعيتي طنز ساخته است.


کتاب در روزنامه آرمان

سنت بومی ادبیات پلیسی نداریم
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات با کاوه میرعباسی گفت و گو کرده که در وهله اول مترجمی است چیره‌دست؛او که آشنایی خود با ادبیات آمریکای لاتین را به خواندن متن فرانسوی «آقای رئیس‌جمهور» میگل آنخل آستوریاس ارجاع می‌دهد، بعدها به آمریکای لاتین و زبان اسپانیولی سوق داده می‌شود؛ حاصل تلاش دو دهه زیستن در ترجمه، ترجمان بیش از 40 عنوان کتاب از زبان‌های فرانسوی، انگلیسی و اسپانیایی است که بیشترین آنها سهم انسان آمریکای لاتین و زبان اسپانیایی است. اما جدای از ترجمه، میرعباسی داستان‌نویس چیره‌دستی نیز است؛ گویای این حرف هم رمان «سین مثل سودابه» است که در بطن خود، از انتخاب اسم گرفته تا چرخش‌های داستانی و ورود شخصیت‌های فراوان به داستان، همه و همه گویای قلمی توانا از نویسنده‌‌ای تواناست.
او می گوید: ما سنت بومی ادبیات پلیسی نداریم و آثار بسیار بسیار ناچیزی از گنجینه پربار ادبیات پلیسی به فارسی برگردانده شده و اکثر نویسندگان ما نیز (فارغ از اینکه برای ادبیات پلیسی قدر و منزلتی قائل باشند یا نه) به دلیل عدم تسلط کافی به یک زبان بین‌المللی (به فرض اینکه مایل به پیگیری این ژانر باشند) از امکان دسترسی به آثار متنوع پلیسی محرومند، حال آنکه سینماگران ما با چنین محدودیتی مواجه نیستند و می‌توانند جدیدترین و ارزنده‌ترین فیلم‌های پلیسی را ببینند و از تحولات این ژانر در عرصه سینما آگاه باشند.
 
رمانی که رازی در متن آن پنهان شده است
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات نقدی درباره رمان «روضه نوح» نوشته حسن محمودی منتشر کرده که در آن بیان شده است: حسن محمودی نویسنده‌ای است که در رمان روضه نوح رازی را در متن پنهان می‌کند، چیزی شبیه نامه‌های یک دختر کرد به اسم گلاویژ یا سر بریدن گاوها که  باعث ایجاد تأویل و پرسش های گوناگونی در ذهن مخاطب می‌شود که مخاطب نسبت به سرنوشت این شخصیت‌ها و زیست آنها در متن کنجکاو می‌شود نویسنده با استفاده از تکنیک‌های فلاش بک و فلاش فوروارد باعث تعلیق از نوع مکانی و سیر زمانی می‌شود که خاصه حسن محمودی همین ایجاد تعلیق از نوع تک لایه نیست  که با ایجاد یک اتفاق و پنهان کردن موتیف باشد. او بوسیله این تکنیک‌ها و ایجاد این پرسش‌ها در متن روایت به چیزی فراتر فکر می‌کند، به چیزی شبیه یک تعلیق چند لایه که باعث شود تا ماه‌ها و سال‌ها تصویری ناب یا تفکری زیبا در ذهن مخاطب  باقی بماند و در تعلیق خلق شده غوطه ور می‌شود . در بعضی از فصل‌ها این تعلیق به اطناب رسیده و ایجاز یکی از مهمترین مولفه‌های داستانی می‌تواند باشد. نادیده گرفته  اما همان فلاش‌بک‌ها که نویسنده ارجاع به گذشته دارد و با قطع روایت حال شروع می‌شود یکی از اساسی‌ترین و مهمترین مولفه‌ها برای ایجاد تعلیق و اطلاعات به مخاطب است که جناب محمودی به طرز خلاقانه‌ای از آن در روضه نوح کارکرد می‌کشد، جدا  از این تکنیک، استفاده کردن از تکنیکی دیگر به نام فلاش فوروارد است که کارکرد عکس فلاش‌بک دارد که قطع روایت در حال و ارجاع به آینده دارد که راوی در حین روایت کردن از گذشته به روایت‌های بعد از شهادت رسیدن نوح در روایتی که به زمان آینده می‌پردازد ، توجه می‌کند همین رفت و برگشت باعث ایجاد پرسش در سیر زمانی در ذهن مخاطب می‌شود و نکته آخری که به ذهنم خطور می‌کند اینکه حسن محمودی توجه خاصی به نگره‌های بومی کرده است از اسم روستا گرفته تا عادت های روزمره ، عقاید و شیوه بافت زندگی در روستا و انتخاب اسم‌هایی مثل نوح به عنوان شخصیت اصلی، یونس، جواهر، ممد، سوسن، حاجیه، اسماعیل  لال که همه همخوانی کا ملا مثبتی با  رفتارهای خود شخصیت‌ها دارند.
 
شکل کوچه به‌کلی تغییر کرده و دیگر هیچ‌کدام از خاطره‌هایم در آن نمی‌گنجید
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات نقدی درباره رمان «ابن‌الوقت» منتشر کرده که در آن آورده شده است: عدم قطعیت بارزترین الگوی روایی و محتوایی رمان «ابن‌الوقت» است. یوسف‌انصاری با برهم‌زدن الگوی خطی روایی در ساختارهای دوار و تودرتو داستان‌هایی را بر بستری از شک و تردید می‌سازد که در تمام آنها پایان به عهده خواننده است. انصاری در ابن‌الوقت از مفاهیم تکراری و الگوهای کلاسیک داستان‌نویسی، آشنایی‌زدایی کرده است. تم اصلی این رمان سفر و جست‌وجو است؛ سفر و جست‌وجویی که مخاطب همراه با راوی دارد و طی آن هر دو همزمان باهم به کشف و شهود می‌رسند. سفر بین‌ شهری کوچک و شهری بزرگ که در ذهن راوی در نگاه اول در تعارض بین سنت و مدرنیته‌اند. ولی در نگاهی عمیق‌تر، می‌بینیم که خانه‌های قدیمی که در هر دو شهر کوبیده می‌شود و آپارتمان و برج‌های یکدست و یک‌شکل و بی‌روح و بی‌خاطره و گذشته‌ای از آنها متولد می‌شود. راوی در بخش‌هایی به المان‌ها و نمادهای بی‌رحم مدرنیته در شهر اشاره می‌کند؛ مانند پله‌برقی که مانند دهانی گرسنه آدم‌ها را می‌بلعد. یا در جایی دیگر که به کوچه‌ قدیمی و خانه‌ پدری‌اش که حالا کوبیده شده و به آپارتمانی چندطبقه تبدیل شده، اشاره می‌کند و دلتنگی خود را از این تغییر، این‌گونه بیان می‌کند: «شکل کوچه به‌کلی تغییر کرده بود و دیگر هیچ‌کدام از خاطره‌هایم در آن نمی‌گنجید.»


کتاب در روزنامه مردم سالاری

برنده جايزه نوبل ادبي 2005
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره هارولد پينتر، نمايشنامه نويس بزرگ انگليسي به مناسبت سالروز درگذشتش منتشر کرده که در سال 1950 اولين اشعارش را منتشرکرد و به خاطر اجراهاي شکسپير مشهور شد. از سال1951 تا 1957 با تورهاي تئاتر سنتي سفر و نقش‌هاي تاريخي و عمدتاً شکسپير را بازي کرد اما در سال 1957 با نوشتن نمايش‌نامه« اتاق» که توسط دپارتمان هنرهاي نمايشي دانشگاه بريستول چاپ شد، خود را به عنوان نويسنده تثبيت کرد. اولين نمايش‌نامه‌اش«جشن تولد» در 1958 در تئاتر ليريک لندن به روي صحنه رفت و به دليل ابعاد افسانه‌اي‌اش با شکست فاحشي مواجه شد و فقط يک هفته روي صحنه بود. اما بعدها بيش‌تر از ديگر نمايش‌نامه‌هايش به روي صحنه رفت.
از ابتداي دهه شصت پينتر به عنوان نمايش‌نامه‌نويس مشهور شد گرچه هنرپيشگي و کارگرداني تئاتر را هم هم‌زمان ادامه مي‌داد. هارولد پينتر نمايندة تأتر بريتانيا در نيمه دوم قرن بيستم است. او را به عنوان مبتکر سبک نمايش جديدي به نام کمدي آزارنده مي‌شناسند و نامش، پينترسک، براي توصيف فضايي خاص به صورت صفت وارد زبان انگليسي شده‌ است.
پينتر در سال 2002 به سرطان مبتلا شد؛ با اين حال از تلاش نايستاد و در سال 2005 کانديداي جايزة نوبل ادبيات شد. رقيبان او نويسندة ترک «اورهان پاموک» و شاعر سوري «آدونيس» بودند. پينتر با بردن جايزة ادبيات نوبل باعث درگيري بحث‌هاي گوناگوني شد که تصميم آکادمي را از جهاتي انتخابي گريزناپذير از عوامل سياسي مي‌دانستند زيرا اين‌طور گمان مي‌رود که جايزه نوبل اغلب به کساني مثل «آلکساندر سولژنيتسين» از شوروي و «گونترگراس» نويسندة صريح‌الهجة آلماني تعلق مي‌گيرد که در زماني مشخص موضع سياسي دل‌سوزانه‌اي گرفته باشند. با اين حال گرچه ممکن است عقايد سياسي پينتر عاملي به شمار آمده باشد، اما اين جايزه از نظر هنري بسيار موجه‌است و دستاوردهاي نمايشي و ادبي پينتر، يک سروگردن بالاتر از ساير نويسندگان انگليسي است. در هر حال، انتقاد صريح پينتر از سياست خارجي آمريکا و مخالفتش با جنگ عراق، بدون شک او را از جنجالي‌ترين برندگان جايزه افتخارآميز نوبل ادبيات کرده‌است.

کتاب در روزنامه شاپرک

شاعر هميشه عاشق
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره حسين منزوي منتشر کرده که اولين دفتر شعرش در سال 1350 با همکاري انتشارات بامداد به چاپ رسانيد؛ و با همان مجموعه برنده جايزه اولين دوره شعر فروغ هم شد و به عنوان بهترين شاعر جوان اين دوره معرفي شد. دومين کتاب منزوي پس از 8 سال سکوت، با نام «صفر خان» در قالب يک شعر بلند در ستايش از مردانگي صفر قهرمانيان، ديرپاترين زنداني سياسي دوران محمدرضا پهلوي منتشر شد.
از ديگر آثار حسين منزوي به موارد زيرمي توان اشاره کرد: ترجمه منظومه ترکي «حيدر بابا»ي استاد محمد حسين شهريار (1369 _ آفرينش)، با عشق در حوالي فاجعه (1371 _ پاژنگ)، اين ترک پارسي گوي/ بررسي شعر استاد شهريار(1372 _ برگ)، از شوکران و شکر (1373 _ آفرينش)، با سياوش از آتش (1375 _ پاژنگ)، از کهربا و کافور (1376 _ کتاب زمان)، از ترمه و تغزل / برگزيده غزل ها و شعرهاي نيمايي و سپيد (1376 _ روزبهان)
در وصف منزوي گفته اند که او «شاعر عشق هميشه» است. با اين حال، خودش مي گفت: «هرچند پايگاه تغزل را عشق و عاشقي دانسته اند، ولي به گمان من، تغزل مي تواند هر نوع حديث نفسي را دربربگيرد حتي اگر اجتماعي و عرفاني باشد». وي مي افزايد: «در شعر هيچ الگويي نداشته ام، ولي به حافظ، مولوي، سعدي و خيام ارادت داشته ام. نيما، شاملو، فروغ و نادرپور نيز برايم بسي عزيزند».

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط