تصویری که اروین در کتاب «دانش خطرناک: شرقشناسی و مصائب آن» از شرقشناسی به دست میدهد، تا حد زیادی نقطه مقابل دیدگاه ادوارد سعید در کتاب مشهور «شرقشناسی» است.
در کتاب «دانش خطرناک: شرقشناسی و مصائب آن» پس از یادداشت مترجم، نویسنده به برخورد تمدنهای کهن، بدعت کهن یا کفر جدید، شرقشناسی رنسانس، قداست مطالعات شرقی، روشنگری از لونی دیگر، مطالعات شرقی در عصر بخار و سالوس، دودستگی در میان شرقشناسان، دولت مستعجل شرقشناسی، کاوشی در ماهیت یکی از مجادلات قرن بیستم و دشمنان شرقشناسی پرداخته است. سپس یادداشتها و نمایه کتاب آمده است.
رابرت اروین
برخی نویسندگان گمان کردهاند ریشههای شرقشناسی را باید در یونان باستان جستوجو کرد. عدهای دیگر بر آن بودهاند که نقطه آغاز شرقشناسی بسیار متاخرتر است و به احکام شورای ویشن در فرانسه مربوط میشود. برخی هم معتقدند تا پیش از حمله بناپارت به مصر در سال 1798 اصولا چیزی که لایق نام شرقشناسی باشد وجود نداشت. براساس این دیدگاه اخیر، شرق شناسی تقریبا همزمان با عصر عظیم امپریالیسم اروپا ظهور میکند. نویسنده بر این باور است که تا پیش از گیوم پوستل هیچ کس نبود که بتوان او را شرقشناس جدی قلمداد کرد و شرقشناسی یا در قرن شانزدهم با او آغاز میشود یا شروع آن را نمیتوان دیرتر از اوایل قرن هفدهم دانست، یعنی وقتی یاکوب گولیوس و ادوارد پوکاک و نیز دیگر چهرههای نه چندان فرهیخته و سختکوش پژوهشهای زمینهساز خود را متتشر کردند.
تا اواخر قرن نوزدهم، شرقشناسی کمتر در قالب ساختارهای نهادین به چشم میآمد و تازه در نیمه دوم قرن بیستم بود که روزهای طلایی شرقشناسی نمادین فرا رسید. موسسات پژوهشی، مخازن کتابهای مرجع، کنفرانسهای تخصصی و انجمنهای حرفهای شرقشناسی در همین دوره پدید آمدند. بنابراین دانش خطرناک بیشتر شرح ماجرای محققان منفرد است که اغلب مردانی تنها و عجیب و غریب بودهاند. متفکران بزرگی چون پوستل، اِرپنیوس و سیلوستر دو ساسی سراسر اروپا را میگشتند تا مخاطبان فاضلی چون خود بیابند که شاید بتوانند در گشایش مسائل غامض پیش رویشان به آنها کمک کنند. از آنجا که در شرقشناسی هیچ گفتمان غالب و الزامآوری وجود نداشت، عوامل و سبکهای فکری بسیاری در این حوزه با هم در رقابت بودند. از این رو این کتاب تصویری اجمالی از انواع و اقسامشرق شناسان منفرد با ویژگیهای مختلف به دست میدهد-متقن، وسواسی، مبلغ، آزاداندیش، دیوانه، شیاد، فضلفروش و رمانتیک-ابدا نمیتوان برای شرقشناسی گاهشماری واحدی در چارچوبی واضح و معین به دست آورد.
تصویری که اروین از شرقشناسی به دست میدهد، تا حد زیادی نقطه مقابل دیدگاه ادوارد سعید در کتاب مشهور «شرقشناسی» است که پیش از آنکه به شرقشناسی بپردازد، وقف حمله به مبانی سیاسی و عقیدتی امپریالیسم بریتانیا و آمریکا شده است. موضوع ایدئولوژیک سعید سبب شده که او نقاط ضعف جدی کسانی چون لویی ماسینیون را نبیند و در عوض از بزرگانی چون لین و مارگولیوت و نیکلسون و براون و بسیاری دیگر از شرقشناسان مؤثر و پرکار ایراد بگیرد و نامنصفانه بر آنان بتازد. از طرفی سعید «شرق» را به عالم اسلام و عالم اسلام را هم عمدتاً به دنیای عرب فروکاسته و هیچ توجهی به این نکته نکرده است که اولا شرق از دیدگاه شرقشناسان فقط شامل جهان اسلام نمیشود و ثانیاً جهان اسلام هم بسیار گستردهتر از آن است که اعراب عمدهترین نماینده آن باشند.
اروین در مقدمه این کتاب، اذعان میکند که «اگر کتاب متقدم ادوارد سعید، یعنی شرقشناسی، که نخستین بار در سال 1978 منتشر شد، در کار نمیبود، این کتاب هم نوشته نمیشد». این کتاب در واقع پاسخی عالمانه و منصفانه به تندرویها و اشتباهات و مغالطههای سعید در «شرقشناسی» است. اروین از همان آغاز کار دست خود را صادقانه رو میکند و بهصراحت میگوید که «شرقشناسی» سعید را «حاصل شیادی شریرانهای» میداند که «تشخیص خطاهای صادقانۀ آن از سیاهنماییهای عامدانهاش دشوار است». او به این نکته هم واقف است که با حمله به مهمترین کتاب سعید احتمالاً موجب رنجش برخی از دوستانش میشود و دشمنان قدیمی خود را نیز مسلماً عصبانی میکند. با این وجود تأکید میکند که غرض اصلی او از این کار، نه مخالفت با خود ادوارد سعید، بلکه انتقاد از کتاب اوست.
ادوارد سعید
نویسنده در این کتاب، شرقشناسی را دانش خطرناک نامیده است؛ لابد به این دلیل که بسیاری از مستشرقان با سفر به شرق به استقبال خطر میرفتند و بعضی از آنها نیز جان بر سر این کار مینهادند. از باب نمونه هیئت نگونبختی که پادشاه دانمارک ـ فردریک پنجم ـ در سال 1761 فرستاد شامل شش تن میشد که فقط یکی از آنها به نام کارستن نیبور از این مأموریت جان به در برد و با رونوشتهای مهمی از خطوط هیروکلیف و میخی و نیز با نقشههایی عالی از دلتای نیل و بخشهایی از عربستان و دریای سرخ به دانمارک بازگشت. اروین در دانش خطرناک همه جریانها و مکاتب شرقشناسی را با نگاهی انتقادی بررسی کرده و بخشها و صفحات مجزایی را نیز به چهرههای شاخصی نظیر براون و ماسینیون و نیکلسون اختصاص داده است. دانش خطرناک را از این حیث میتوان تاریخ تحلیلی جامعی از شرقشناسی تا آستانه قرن بیست و یکم به شمار آورد.
نکته دیگری که نباید در باب این کتاب مهم ناگفته گذارد این است که اروین توجه ویژهای هم به ایران و مطالعات ایرانشناسی داشته است، هرچند تخصص او عمدتا در حوزه ادبیات عرب است و به نظر میرسد با زبان فارسی آشنایی زیادی داشته باشد زیرا هیچ ارجاع مستقیمی به منابع فارسی در کار او دیده نمیشود. بررسی نسبتا دقیق او از غربزدگی آلاحمد نیز نه با مراجعه به اصل فارسی آن، بلکه تماما با استفاده از ترجمههای انگلیسی اثر صورت گرفته است. اروین آلاحمد را «نابغهای میان دو جهان» خوانده و بخشی از آخرین فصل کتابش را به او اختصاص داده است، چنانکه نخستین فصل را هم با بحث از «ایرانیان» و نمایشنامه پارسیان آیسخولوس آغاز میکند.
اروین در صفحات مختلف این کتاب، مکرر به سراغ «شرقشناسی» سعید میرود و به ایرادهای آن اشاره میکند؛ ولی چون اینهمه را کافی نمیداند، تمام فصل نهم کتاب را به نقد و بررسی «شرقشناسی» و دیگر آثار سعید اختصاص میدهد و در آن از مشکلات و خطاهای فاحش کتاب سعید به تفصیل سخن میگوید.
محمد دهقانی، عضو سابق هيات علمی گروه زبان و ادبيات فارسی دانشگاه تهران است. وی علاوه بر چاپ مقالات در نشريات معتبر ادبی و راهنمايی و مشاوره پايان نامههای تحصيلي در دورههای كارشناسی ارشد و دكتری تخصصی، صاحب تاليفات قابل توجهی است كه از آن جمله ميتوان به «وسوسه عاشقی»، «پيشگامان نقد ادبی در ايران» و ترجمههايی همچون «سير آفاق»، «گدا» نجيب محفوظ، «روشنفكران ايران در قرن بيستم»، «اسطوره»، «چين و ژاپن» و «به سوی آزادی» از كازانتزاكيس اشاره كرد. دهقانی به دليل ترجمه آثار نيكوس كازانتزاكيس ديپلم افتخار انجمن ادبي پارناسوس يونان را هم دريافت كرده است. وی همچنين به عنوان استاد مدعو در دانشگاه پکن مشغول تدريس بوده است.
کتاب «دانش خطرناک: شرقشناسی و مصائب آن» نوشته رابرت اروین با ترجمه محمد دهقانی در 468 صفحه، شمارگان 1500 نسخه و بهای 82 هزار تومان از سوی نشر ماهی منتشر شد.
نظر شما