کتاب «زیباییشناسی پوشاک زنان پس از انقلاب اسلامی ایران» نقد شد
زنان هویت خود را با پوشاک بازنمایی میکنند/ بهرهگیری از لباسهای رنگارنک زنان ابیانه
مریم رفعتجاه میگوید: باید نیازهای پوشش زن امروزی را با نگاه انسانشناسی تعریف کرد. پوشش همواره برای زنان و مردان دلالت داشته و هویت آنها را بازنمایی کرده است و هر کسی با توجه به عرف انسانیاش هویت خود را با پوشاک بازنمایی میکند.
بیچرانلو در ابتدای جلسه به معرفی کتاب پرداخت و گفت: کتاب «زیباییشناسی پوشاک زنان پس از انقلاب اسلامی ایران» با مفروضدانستن تطور پوشاک زنان تحت گفتمانهای رایج و حاکم در دورههای مختلف پساانقلاب، درصدد است تا تأثیر عوامل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بر زیباییشناسی پوشاک زنان را در بستر گفتمانهای حاکم و رقیب شش دوره گذار انقلابی (۱۳۵۷-۱۳۵۹)»، «ارزشگرایی/دفاع مقدس (۱۳۵۹-۱۳۶۷)»، «پساجنگ/سازندگی (۱۳۶۷–۱۳۷۶)، «اصلاحطلبی/ آزادیخواهی (۱۳۷۶-۱۳۸۴)»، «اصولگرایی/بازگشت به ارزشها (۱۳۸۴-۱۳۹۲)» و «اعتدالگرایی (۱۳۹۲-۱۳۹۶)» بررسی کند.
وی افزود: این کتاب با تمرکز بر حدود ظاهری پوشش اسلامی زنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با هدف تحقق شخصیت زن آرمانی موجب شد در سیاستگذاری پوشش زنان، وجوه زیباشناسانه و کارکردی پوشاک متناسب با جامعه چندفرهنگی امروز ایران تحتالشعاع قرار گیرد. مطالعه تغییرات زیباشناختی پوشش زنان در 4 دهه اخیر محور پوشش در این کتاب است که نویسنده با تحلیل تطورات پوشش زنان در شش دوره نشان میدهد که تغییرات زیباشناختی پوشاک زنان در نسبت با گفتمانهای حاکم در هر دوره بوده و از آنها تاثیر پذیرفته است و کردارهای گفتمان رقیب نیز به وضوح بر دگرگونی نوع پوشش زنان موثر بوده است.
سپس رجبی به محسنات کتاب پرداخت و گفت: نویسنده در این کتاب به مقوله نظری و کاربردی چند بعدی تاریخی، سیاسی، جامعهشناسی، مردمشناسی، اجتماعی، روانشناسی و... که کار یک موسسه با چند تن گروه تخصصی است مورد تحقیق و پژوهش قرار داده است. استفاده فراوان و صدها منبع از متون نوشتاری تصویری و همچنین اینترنتی مرتبط با لباس و پوشاک زنان و نثر روان در بیان مطالب کار را زیبا کرده است.
وی با اشاره به معایب کتاب نیز گفت: عدم ویراستاری کامل از کتاب توسط ناشر به وضوح در کتاب دیده میشود و کلمات به هم چسبیده در متن کتاب بسیار است که با یک ویراستاری ابتدایی میتوانست این اشکال را حل کرد تا با نامش که زیباییشناسی است همسو باشد. همچنین بیسلیقگی در چاپ عکسها که سیاه و سفید است به زیباییشناسی کتاب آسیب زده است و بهتر بود که عکسهایش رنگی و در قطع بزرگتری چاپ میشد. کتاب فاقد فهرست اعلام و اشخاص است که به کتاب آسیب زده است.
رجبی ادامه داد: اشکالات تاریخی در کتاب دیده میشود که برگرفته از کتابها و منابعی است که از آن بهرهبرداری شده است. همچنین تناقضات داخل متن نیز به مطالب کتاب آسیب زده است. اگر این فرض را بپذیریم که با گفتمانهای ششگانه قدرت پس از انقلاب اسلامی تطورات و تحولاتی در نوع پوشش زنان رخ داده است. این عنوان ممکن است برای برخی مخاطبان پیش آید که آیا این گفتمان بر موجب این تطورات بوده و یا این تطورات تدریحی موجب تغییر گفتمان و نگرش نسبت به پوشش در حاکمیت شده است.
وی افزود: در کتاب به این مطلب تصریح و تاکید شده است که پوشاک و پوشش زنان از اجزای پیکره کلی فرهنگ و نه سیاست است که همراه با آن در سیری تاریخی تغییر مییابد و شاید از همین رو در سراسر کتاب تنها در دو مقطع تاریخی به ابراز سیاسی شدن پوشش زنان در صد سال گذشته اشاره شده است. نخست در سال 1314 در جریان کشف حجاب تحمیلی توسط حاکمیت و سپس مخالفتهای گفتمان رقیب پس از انقلاب، و حال آنکه به موضوع حجاب و پوشش به عنوان ابراز سلطه استعماری اشارهای نشده و در دهههای اخیر نخست عنوان تعامل با فرهنگ جهانی و یا جهانی شدن است در حالی که موضوع حجاب و پوشش اسلامی بانوان به عنوان یکی از مهمترین ارکان هویت و انسجام ملی ایران در برابر سلطه استعماری در اولویت برنامه استعمارگران بوده است که در قالب اقدامات فرهنگی و بشردوستانه و نیکوکاری اهداف سیاسی را تعقیب میکرده است که همان استحاله تدریجی فرهنگی و تزلزل و تضعیف هویت ملی و در نتیجه پذیرش و حتی استقبال از استعمار خارجی بوده است.
این پژوهشگر تاریخ بیان کرد: مهمترین نکته درباره عدم توفیق لازم حاکمیت و یا قدرت پس از انقلاب در ارایه مدل و الگوی پوشش عمومی و بیرونی زنان و پذیرش آن از سوی جامعه بانوان گذشته از نکات مهم و درسی که در کتاب به آنها اشاره شده است به نظر من ناشی از تضارب و نوع بینش نسبت به مقوله حجاب است که نمود آن در تعارض گفتمان حاکمیت و گفتمان رقیب و به تبع آن انتخاب پوششهای متفاوت توسط گروههایی خودنمایی کرده است.
سپس مریم رفعتجاه به نقد کتاب پرداخت وگفت: جای چنین کتابی در زمینه زیباییشناسی پوشاک خالی بود که با چاپ این کتاب تا حدودی پاسخگوی این مساله شده است. همچنین مفاهیم زیباشناسی در این کتاب موفق بوده است. اهمیت زیباییشناسی و جایگاهی که هنر در شناساندن واقعیتهای روزمره دارد در بازنمایی الگوهای مطلوب و از دید عامه مردم در این کتاب تاکید شده است.
وی افزود: در دورههای مختلف تاریخی پوشش مطرح بوده است و همین مساله باعث نشده که این پوشش دست و پای زنان را ببندد و نتوانند در جامعه مطرح شوند. اگر زنان نتوانستهاند در زمینه پوشش انتخاب بهینهای داشته باشند به دلیل قالبهای کلیشهای جنسیتی در جامعه بوده است.
رفعتجاه گفت: این کتاب ویژگیهای زن مسلمان آرمانی و ویژگی پوشش زن ایرانی را در دورههای تاریخی مطرح میکند و این مساله برمیگردد به جامعه سنتیای که در جامعه ایرانی وجود دارد. اگر به عناصر پوشاک ایرانی و جنبههای فرهنگی آن توجه میشد میتوانستیم از بسیاری از مسائل و چالشهای پیش آمده اجتناب کنیم و تا وقتی این زمینه اجتماعی وجود دارد آن چالشها همیشه پابرجا میماند.
وی افزود: زنان دارای اطلاعات و آگاهی و گزینش هستند و گاهی در زمینه پوشش مقاومت میکنند و این مقاومتها شدید خود را نشان میدهد. اگر پوشاک متناسب را با نیازهای امروز زن ایرانی مطرح میکردند این رویداد رخ نمیداد. باید نیازهای زن امروزی را تعریف کرد و با نگاه انسانشناسی این مساله باید مطرح شود و باید از درون زندگی روزمره زنان بیرون بیاید.
این استاد جامعهشناسی بیان کرد: نکته دیگر اینکه همیشه پوشش هم برای زنان و مردان دلالت داشته و هویت آنها را بازنمایی کرده است و هر کسی با توجه به عرف انسانیاش هویت خود را با پوشاک بازنمایی میکند که برخی آگاهانه این کار را انجام میدهند و اما برخی ناآگاهانه این کار را انجام میدهند و بنا به ارزشها پوشش را انتخاب میکنند از رنگ و چیزهای دیگر.
وی افزود: پوشاک زنان در جای جای کشور و در میان عشایر و شمال و مناطق کویری با توجه به ارزشها و زندگی روزمره انتخاب میشود که چه پوششی برای آنها مهم بوده است. اگر زمینههای فکری، اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی و هنری را بررسی کنیم میتوانیم الگوهای زیباییشناسی را معرفی کنیم. به عنوان مثال پوشش زنان ابیانه فوقالعاده رنگارنگ و زیبا است اما این پوشش بین جوانان و سالمندان متفاوت است و ما باید بتوانیم از این پوششها الگوبرداری کنیم.
رفعتجاه ادامه داد: پوشاک زنان به سمت یکسانسازی و تبعیت ناشی از صنعت مد و بازارهای آن است و بعید میدانم دلالت سیاسی داشته باشد. زنان در بازارهای مصرف، مصرفکننده هستند و در آماج تبلیغات نیز از آنها استفاده میشود. رسالت ماست که با توجه به شرایطی که داریم و با مدهای فراوانی که مواجه هستیم و با فشاری که برای تعیین الگوی مصرف وجود دارد بتوانیم پوشش زنان را در عرصه صدا و سیما نشان دهیم.
وی افزود: حیا واژهای است که در این کتاب به کار برده شده است. حیا از دیرباز مطرح بوده است و این واژه نیازمند توضیح بیشتری در کتاب بود. حیا یکی از مفهومهایی است که در گفتمانهای اصولگرایانه و ارزشگرایانه محوریت دارد. حیا با واژههای دیگر تداخل معنایی پیدا میکند که باید در این باره بیشتر بررسی شود.
این استاد دانشگاه در افزود: بعد از انقلاب در سال 57 تا 59 زندگی و پوشش با اعتدال همراه بود و برای مجلات و نشریات و سینما مخاطب عام وجود نداشت. در سادهزیستی در زندگی و سادهپوشی زنان بسیار زیاد بود و این مساله به دلیل این بود که جلوهنمایی و تجملات زیادی در رژیم پهلوی وجود داشت و مردم و زنان در برابر این مساله مقاومت میکردند و به سمت سادهپوشی میرفتند. شاید سادگی را بعدها بتوانیم در الگوهای پوشش بهکار بگیریم.
در پایان این نشست نیز یاسینی با اشاره به اینکه ایده تحقیق در این کتاب از کجا آمد، گفت: پوشاک و فرهنگ پوشش بخش بزرگی از زنان ایرانی پس از انقلاب اسلامی دستخوش تغییر شد. با این فرض که پوشاک، دارای هویت است و دلالت فرهنگی و ایدئولوژیک دارد، باید گفت که پوشاک و نیز پوشش زنان از یکسو با آنچه مطلوب نظام فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به ویژه در اوان پیروزی انقلاب بوده، فاصله بسیار دارد و از سوی دیگر با زیباشناسی پوشاک ایرانی زنان در تاریخ گذشته ایران تقارن چندانی ندارد.
وی افزود: این موضوعی پیچیده است و دلالت متعددی دارد از جمله اینکه تغییرات فرهنگی اجتماعی سیاس در دورههای گفتمانی پیش از انقلاب، به تدریج ممیزات فرهنگ ایرانی را از پوشش زنان زدود و آن را به فرهنگ مغرب زمین نزدیک کرد. این میراث به ایران پس از انقلاب نیز سپرده شد.
مولف کتاب گفت: در دورههای گفتمانی پس از انقلاب، سیاستگذاریهای فرهنگی هر دوره برای پوشش اجتماعی زنان و در نتیجه تعیین زیباشناسی تراز در پوشاک آنها، تابع سلایق کارگزاران فرهنگی و اقتصادی و تصمیمات آنها قرار گرفت و به ارائه الگوهای متنوع پوشش منجر شد. همچنین غلبه نظام تقریبا متحدالشکل پوشش برای زنان، به مدد رسانههای عمومی غالب، به سردرگمی مضاعف درباره اساس چیستی و چگونگی پوشش عفیف و در عین حال زیبای زن ایرانی انجامید، به نحوی که دلالتهای سیاسی در هر گفتمان، جایگزین دلالتهای فرهنگی پیشین شدند و هرکدام ممیزات زیباشناسی پوشاک زنان را به سویی راندند.
وی افزود: فرض بر آن بود که جامعه چند فرهنگی ایران، الگوی واحدی را در پوشاک و یا حدود پوشش، برنمیتابد. چون به دلیل تنوع قومی و فرهنگی، قواعد زییا شناختی عُرفی پوشاک، فهمهای متفاوتی از پوشانندگی و پوشش را در بردارد، در حالیکه سیاستهای گفتمانی دورههایی خاص، و تأکید و اصرار بر غیریتسازی در تقابل گفتمانی، نوعی «همگونسازی» پوشش زنان در ایران پساانقلاب را رقم زد که در آن، تفاوتهای فرهنگی پوشاک اقوام گوناگون در نظر گرفته نشد تا جایی که رد یک تلقی عمومی، لباسی که مستور بود، لباسی نازیبا و هر نوع لباس زیبایی، نافی حجاب دانسته شد.
یاسینی ادامه داد: این پژوهش در نظر داشت که با استفاده از یونیفرم یکسان نمیتوان همه دلالتهای فرهنگی پوشاک، منطبق بر ارزشهای هویتی یک فرهنگ ـ در اینجا فرهنگ اسرامی ایران ـ را برای تحقق منش حیاورزانه زن آرمانی بازنمایاند و دلالتهای زیباشناختی پوشاک، جزء جداییناپذیر آنها است که به متغیر زمینهها و تفاوتهای فرهنگی بهشدت وابسته است. بنابراین «همگونسازی» پوشش زنان الزاما به معنی طریق صحیحی برای تحقق منظر فرهنگی جمهوری اسلامی به این نوع از پوشش نبوده است و باید در نظر داشت که توجه به زیباییشناسی پوشش اسلامی زنان در گفتمان انقلاب اسلامی، باید با شناخت زیست جهان جهانی شدهای باشد که در آن هویتهای افراد، چهل تکه شده و نوع پوشش انتخابی آنها از الگوها، منابع و مراجع فرامرزی نیز تاثیر میگیرد.
وی به هدفگذاری این کتاب نیز پرداخت و بیان کرد: ترسیم تصویری روشن از چگونگی رویارویی زنان با نوع پوشش انتخابیشان از منظر کارکرد زیباشناختی است. پژوهش تلاش داشته تصویر نسبتاً جامعی از تطور پوشش زنان در ایران پسا انقلاب را با تمرکز بر ساختار زیبایی شناسانه آن فراهم کند، این تصویر صرف «رخدادها در عرصه ساختار شکلی پوشش و پوشاک زنان» را نشان ندهد بلکه با «تحلیل تطورات پوشش زنان در ادوار مختلف گفتمانی»، نسبت به پوشاک زنان را با اوضاع اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... تبیین کند.
یاسینی در پایان سخنانش گفت: تلاش شده تا یافتهها و نتایج تحقیق در این پژوهش نشان دهد که با توجه به جایگاه اجتماعی تأثیرگذار زنان در جامعه، شناخت الزامات و اقتضائات جنسیتی آنان و در اینجا نوع لباس آنها از چه اهمیت بنیادینی در وضعیت ارزشهای نظام اجتماعی و فرهنگی جامعه برخوردار است. امید که این نتایج مدنظر برنامهریزان فرهنگی هنری درباره لباس و پوشش زنان کشور قرار گیرد.
نظر شما