گزارشی از جلسه پرسش و پاسخ نوال سعداوی در دانشگاه استکهلم در سال 2016
ما در دوران استعمارِ نو زندگی میکنیم/ پاسخ سعداوی به کسانی که آثار او را سیاستزده میدانند
در ماههای آوریل و می 2016، دکتر نوال سعداوی، پزشک و نویسنده مصری، سفرهایی پی در پی به چند شهر سوئد و اسپانیا داشت تا با مخاطبان آثارش گفتگو کند و صحبتها و پرسشهای آنها را بشنود. این نویسنده جهان عرب، در ایران با کتابِ «چهره عریان زن عرب» که در سال 1359 ترجمه شد، شناخته شده است. نوال سعداوی روز 21 مارس 2021 مصادف با اول فروردین 1400 درگذشت. این گزارش که از سخنرانی او در دانشگاه استکهلم و در همان سال 2016 تهیه شده است.
نوال سعداوی، که خود مایل بود او را پزشک و نویسنده مصری خطاب کنیم و القاب و عناوینی که برای او ساختهاند را دوست نداشت، در روز هیجدهم آوریل 2016 به دعوت دانشگاه استکهلم ساعتی را با دوستداران و مخاطبان آثارش گذراند.
این دیدار با توضیحی توسط مدیر جلسه درباره زندگی و آثار نوال سعداوی آغاز شد. نوال سعداوی، پیش از پاسخ دادن به اولین پرسش، به نحوه معرفی شدنش توسط مدیر جلسه اعتراض کرد. مدیر جلسه او را نویسندهای از خاور میانه معرفی کرده بود.
سعداوی معتقد بود اصطلاح خاورمیانه، ساخته استعمار بریتانیاست و در معرفی او باید گفته شود نویسندهای از مصر نه نویسندهای از خاورمیانه. سعداوی تأکید داشت که شنیدن چنین اصطلاحی گوشش را آزار میدهد؛ استعمار خود را مرکز میداند و همه را با خود میسنجد؛ مصر را خاورمیانه مینامد چون به لندن نزدیک است و هند را خاور دور، چون از لندن دور است و بعد با خنده اضافه کرد که اگر چنین است من هم باید وقتی به لندن میروم بگویم آمدهام به باخترِمیانه و وقتی به آمریکا میروم بگویم آمدهام به باخترِدور!
او معتقد بود که دنیای امروز، دنیای کلمات است. باید زبان را از حالت استعماری خارج کنیم؛ همچنین هنر، فرهنگ و موسیقی را؛ تا ملتها بتوانند از سلطه استعمار خاموش رها شوند. استعمار فقط محدود به حوزه مسائل اقتصادی نیست. او حتی به استفاده بیش از حد از زبان انگلیسی، که زبان استعمار است، انتقاد کرد!
سعداوی که در طول زندگیاش دو حرفه پزشکی و نویسندگی را همواره به موازات هم ادامه داد؛ به پرسشی درباره رابطه میان این دو حرفه چنین پاسخ داد: من میان نویسندگی و پزشکی مرزی نمیبینم که در کنار هم بودنِ اینها به نظرم عجیب باشد و بخواهم درباره آن توضیحی بدهم؛ همانگونه که میان علم و هنر و همینطور میان جسم و روح و ذهن مرزی نمیبینم. این مرزبندیها ساخته و پرداخته سیستمهای آموزشی کشورهاست.
او افزود: من هم در مصر تحصیل کردهام و هم در آمریکا و در هر دو کشور تدریس هم کردهام و می توانم بگویم سیستم آموزشیِ مدارس و دانشگاهها در همه جای دنیا، در خدمت سیستم سیاسی و اقتصادی کشورهاست و همین موضوع باعث جداسازی علوم مختلف از هم و فاصله انداختن بین علم و هنر میشود. این سیستم میخواهد افراد را فقط برای طی کردن مسیر باریک حرفه خودشان تربیت کند؛ بدون آنکه به دیگر جوانب زندگی و اجتماع و به اینکه در جهان چه میگذرد، توجهی داشته باشند.
سعداوی بیان کرد: من بر این باورم که برای اینکه پزشک خوبی باشم باید بدانم چرا انسانها بیمار میشوند و این یعنی وصل شدن به دنیای اقتصاد و سیاست. نود درصد بیمارانی که همواره به من مراجعه کردهاند، ریشه بیماریشان به چیزی خارج از دنیای پزشکی برمیگردد. پزشک باید با هنر، موسیقی و ادبیات آشنا باشد؛ چرا که اینها به سلامتی روح انسان ربط دارند و بیشتر بیماریها از روح به جسم میرسند.
او همچنین بیان کرد: من گاهی برای بیمارانم، خواندن رمانی را تجویز میکنم و به نتیجه این کار باور دارم. بدن به روح و ذهن متصل است و دانشهایی که به هر کدام از اینها مربوط هستند هم ناگزیر به یکدیگر وصل هستند و خلاقیت از نظر من یعنی ارتباط برقرار کردن میان گونههای مختلف علم و استفاده از همه آنها برای ایجاد زندگی بهتر برای خود و دیگران. تأکید میکنم که جداسازی علوم خطرناک است و با این کار سیستمهای آموزشی خلاقیت افراد را از آنها میگیرند.
در ادامه از سعداوی درباره رمانِ «سقوط امام» پرسیدند؛ او بخشهای زیادی از این رمان را در زندان نوشته و سؤال این است که چگونه نیروی کلمات، نویسندهای در شرایط او را در زندان که از امکانات اولیه زندگی همچون غذای مناسب بیبهره بوده، به سوی نوشتن رمان سوق داده؟
پاسخ سعداوی این بود که؛ البته که برآورده شدن نیازهای اساسی انسان، شرط بقاء و ادامه فعالیتهای اوست اما همواره باید میان تلاش برای کسب و نشر دانش که در مورد من نویسندگی است و تلاش برای کسب نان تعادلی برقرار کنیم و این تعادل برقرار نمیشود مگر زمانی که هر دوی اینها را جزء نیازهای اساسی و اولیه زندگی بشر بدانیم. فقط در این صورت است که میتوانیم ارزش همسانی برای آنها قائل شویم و برای هر دو تلاش کنیم و باید فراموشمان نشود که جهل، ناآگاهی و بیدانشی ما میتواند منجر به شرایطی شود که در آن قادر به تأمین نیازهای اولیه زندگی نباشیم.
این نویسنده پرآوازه جهان عرب، در پاسخ به منتقدانی که آثار او را سیاستزده خواندهاند، چنین توضیح داد که سیاست در فضای پیرامون ما، در تمامی رفتارها و روابط ما وجود دارد. در هر مکانی که بیش از یک نفر حضور دارد، سیاست وارد عمل میشود؛ چرا که سیاست چیزی نیست جز رابطه بین افرادی با قدرتهای نابرابر. همین که اکنون من اینجا نشستهام و سخن میگویم و دیگران ساکت و ناظرند، یعنی میان ما روابطی حامل قدرت در جریان است؛ وقتی تا این حد زندگی ما آمیخته با سیاست است، من چگونه میتوانم موقع نوشتن از سیاست دوری کنم.
نوال سعداوی در ادامه جلسه، در پاسخ به پرسشهای چند نفر از حاضرین که از پناهجویان سوریِ مقیم سوئد بودند و در رابطه با اوضاع ناامن کشورهای جهان عرب و از جمله وضعیت فلسطین و راهحلی برای پایان بخشیدن به این جنگها صحبت میکردند، صحبتهایش را چنین ادامه داد که هر آنچه امروز گرفتارش شدهایم، نتیجه نوع نگاهیست که بر پررنگ کردن تفاوتها و مرز کشیدن میان انسانها توجه دارد.
به گفته سعداوی؛ کسانی که قدرت را در دست دارند، گمان میکنند که دیگرانی که با آنها متفاوت هستند را باید از میان بردارند. دنیا را بر پایه خشونت، قدرت و پول میبینند، انسانیت را نادیده میگیرند و جنگها را دامن میزنند و اینها همه نتایج آموزشهای غلط است. اگر قدرتهای کوچکتر، دانش و آگاهی کسب کنند، از حقوق خود آگاه شوند و با هم متحد شوند، میتوانند قدرت غالب را بشکنند؛ همانطور که اگر زنهای سراسر دنیا با هم متحد شوند، میتوانند نظام مردسالار را از بین ببرند.
او بیان کرد: من با اینکه بسیاری معتقدند ما در دوره پسااستعماری هستیم، مخالفم. ما همچنان در دوران استعمار به سر میبریم. دوران استعمار نو. فقط شکل و شیوه استعمار عوض شده است و نه ماهیت آن. هنوز هم کمتر از ده درصد افراد دنیا، برای بقیه آدمها سیاستگذاری و تصمیمگیری میکنند و در هر کشوری که پا بگذارید، ده درصد جمعیت از همه نوع امکانات رفاهی برخوردارند و بقیه از همه چیز بینصیب ماندهاند و این یعنی سلطه سرمایهداری و کاپیتالیسم همچنان ادامه دارد.
جلسه با سؤال چند نفر از حاضرین درباره مسأله فلسطین و اسرائیل و پاسخ سعداوی به آنها پایان یافت.
نوال سعداوی که گذشته از فعالیت در عرصه پزشکی و نویسندگی، به عنوان یکی از فعالان سیاسی و اجتماعی، فعالیتهای بسیاری در رابطه با وضعیت جهان عرب انجام داده و تألیفات بسیاری در این زمینه دارد؛ چنین گفت: زمانی که من کودک بودم و به مدرسه میرفتم، یهودیان بسیاری در محله ما زندگی میکردند. من در مدرسه دو دوستِ بسیار نزدیک داشتم که ما سه نفر، همیشه با هم بودیم؛ من مسلمان بودم، سارا یهودی بود و ایزیس مسیحی بود. بعد از مدتی، معلمها ما را از هم جدا کردند. ما فقط به خاطر تفاوت میان دینهایمان مجبور شدیم در کلاسهای مختلفی باشیم. دشمنی بین ملتها و بین مذاهب، محصول آموزشهای غلط سیستمهای آموزشی است. با وجود این جداسازیها، یهودیها همه جای دنیا پراکنده بودند و به راحتی زندگی میکردند، ایده جمع کردن آنها در یکجا، ایدهای استعماری بود که برای ادامه دادن به جریان استعمار از جانب آمریکا طرح و پیادهسازی شد.
وی افزود: تمامی رفتارهای جنگطلبانه به خاطر این است که بشر به دنبال شباهت میان خود و دیگران و راهی برای دوستانهترکردن رابطهاش با دیگران نیست و به جای آن، به دنبال پیدا کردن تفاوت هاست و بعد با پررنگ کردن تفاوتها و ایجاد تمایز، شروع به مرزبندی میکند؛ همان کاری که در دوران مدرسه با من و دوستانم کردند و همان کاری که نظام آموزشی در مورد علوم مختلف و انواع هنرها انجام میدهد و این مرزبندیها هیچ نتیجهای ندارند؛ جز آنکه آدمها را از هم دورتر میکنند و آنها را به دشمنی و خصومت با یکدیگر وامیدارند؛ تا وقتی که ذهن بشر به سمت نزدیک کردن افراد، مذهبها و سلیقهها و ایجاد برابری میان افراد از هر جنسیت، قومیت، ملیت و مذهبی حرکت نکند، مشکلات ما حل نخواهند شد.
او در پایان سخنانش گفت: من در زندگی شخصیِ خودم فاصلهها را برداشتهام؛ برای همین وقتی از من میپرسند تو پزشک هستی پس چرا مینویسی و چرا به موسیقی اینقدر اهمیت میدهی؟ به آنها میگویم؛ من مینویسم چون پزشک هستم و هنر و موسیقی برای من مهم است، چون پزشک هستم.
نظر شما