به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اصفهان، گلستان جعفریان در جلسه بررسی و جشن امضای کتاب «پاییز آمد» که پنجشنبه شب در کتابفروشی سوره مهر برگزار شد، گفت: کتاب «پاییز آمد» وقتی برای اولین بار چاپ شد، راوی کتاب ابتدا اجازه انتشار کتاب را نداد و سپس اجازه توزیع آن را در زنجان نداد. به او گفتم زمانی تنها توی ماشین همسرت نشستی و به تهران آمدی و پدر و مادرت گفتند ما در مراسم عقد و عروسیات شرکت نمیکنیم. پس آن شجاعت الان کجاست؟ من با تغییر متن کتاب مخالفت کردم و فخرالسادات باید میدانست که این کتاب نیاز جامعه امروز است.
جعفریان ادامه داد: نزدیک سه دهه است در حوزه ادبیات پایداری مشغول به کارم و ده سال است تصمیم گرفتهام ابتدا درباره کسی که میخواهم با او مصاحبه کنم، آگاهی کسب کنم و بدانم من و او چه نقطه اشتراک و چه تفاوتهایی با یکدیگر داریم، تا مطمئن شوم که میتوانم مصاحبه خوبی از او بگیرم. در سوژههایم دنبال خودم و نقاط اشتراکمان میگردم. نقاط تفاوت نیز باعث چالشی شدن کار میشود.
در ادبیات پایداری به کلیشه رسیدهایم
نویسنده ادبیات پایداری با اشاره به اینکه زنجان شهری بسیار مذهبی است و این کتاب چارچوبهایی را در آن شهر شکسته است، افزود: مادر فخرالسادات با ایدههای انقلابی دخترش در تضاد بود و فخرالسادات برنمیتابید که این موضوع در کتاب اینقدر پررنگ بیان شده باشد. اما من میخواستم بگویم دختری که با مادرش متفاوت فکر و خارج از چارچوب خانوادهاش رفتار میکند، باید در زندگیاش تنها پیش برود و اینها مسائلی پیچیده است که باید گفته شود.
او ضمن اشاره به دلیل کلیشهای شدن کتابهای ادبیات پایداری اظهار کرد: راویانی که در دوران انقلاب ارزشی فکر میکردند، مدام نگران این هستند که مبادا حرفی بزنند که ارزشهایشان را تحتالشعاع قرار بدهد. به همین دلیل در کتابهای ادبیات پایداری به کلیشه رسیدهایم و بخشی از این مسئله به همین دلیل است.
در روایتنویسی نباید سؤالی در ذهن خواننده بیپاسخ گذاشته شود
جعفریان در خصوص روایت روابط عاشقانه فخرالسادات و شهید احمد یوسفی در این اثر گفت: اصراری نداشتم روابط عاشقانه این دو نفر را باز کنم؛ اما آنچه مرا به انجام این کار ترغیب میکرد، این بود که این دو نفر با نجابت به هم میرسند و هم را درک میکنند و شناخت این دو نفر از هم طی فرایندی شکل میگیرد. فخرالسادات هنگام مصاحبه از آنچه بعد از عقدشان میانشان شکل گرفت، حرفی نمیزد؛ درحالیکه در روایتنویسی نباید سؤالی در ذهن خواننده بیپاسخ گذاشته شود؛ وگرنه به شعور او توهین کردهایم.
نویسنده باید راوی را با خود همراه کند
نویسنده «همه سیزده سالگیام» درباره تردید راوی کتاب در انتشار و توزیع کتاب گفت: جایگاه شهید احمد یوسفی در شهر زنجان، مثل جایگاه شهید همت در اصفهان است و اینها باعث شد فخرالسادات در انتشار و توزیع کتاب مردد باشد. با این حال، ناشر مقتدرانه ایستاد و تصمیم چاپ و تغییر کتاب را به بنده سپرد و من حاضر به تغییر آن نبودم. الان فخرالسادات با افتخار میگوید این کتاب برای من در شهر زنجان آبروست و امام جمعه زنجان نیز گفته من جز عشق بینظیر و خالص چیز دیگری در کتاب ندیدم و نقطه نگرانکنندهای ندارد. باید در موضع درست بایستیم و راویان را با خود همراه کنیم.
عالی نشان دادن زندگی شهدا اشتباه بزرگی است
این نویسنده باسابقه درباره ویژگیهای زن ایرانی گفت: حوزه تحصصی من زنان در ادبیات پایداری و ادبیات بازداشتگاهی است. آنچه در این سالها در حوزه ادبیات پایداری به آن رسیدهام، این است که با شهادت یک پدر، خانواده میتواند حیات خودش را حفظ کند؛ اما وقتی یک خانواده یک مادر را از دست میدهد، بهکلی متلاشی میشود. تن دادن زن ایرانی به این انتخابهای سخت در ادبیات پایداری نقطه اوج زنان ایرانی است. زنان، چه با نگاه ایدئولوژیک به جنگ و چه بدون آن، وقتی به مشکلات در زندگی میرسند و همسرانشان را از دست میدهند، از زیر بار مسئولیت فرار نمیکنند و افسرده نمیشوند و به این بار سخت جانانه تن میدهند. این مشکلات را نباید پنهان کرد. مشکلات همیشه پیچیده هستند. این مسائل را نباید گرفتار رمانتیزم و بازیهای احساسی کرد و نباید زندگی شهدا را عالی نشان داد. اینها اشتباهات بزرگی است که در روایات همسران شهدا مرتکب شدهایم.
او با تأکید بر نجابت و مظلومیت زنان ایرانی تصریح کرد: آثار زیادی از جنگ جهانی داریم از مردانی که در جنگ مجروح یا کشته شدند و همسرانشان بچههایشان را به فضاهای نگهداری کودکان دادهاند؛ درحالیکه ما در زمان جنگ نهادی را نداشتیم که بچههای شهید را به آنجا بسپارند؛ چون مادران به دنبال سرنوشت خودشان نمیرفتند. زنان ایرانی بسیار نجیب و مظلوماند و این را باید در ادبیات پایداری نشان داد تا حق مطلب ادا شود.
جعفریان ادامه داد: فخرالسادات زنی است که در شصتسالگی هم به خودش میبالد؛ درحالیکه برخی زنان در چهلسالگی حس میکنند به آخر خط رسیدهاند. بزرگ کردن دو بچه زیر پنج سال بدون پدر و با سرزنشهای مادر برای فخرالسادات راحت نبوده است. با این حال، او میگوید اگر به عقب بازگردم، باز همین انتخاب را میکنم؛ چون این انتخابش افسردگیآور نیست و رنجَش را بیهوده نمیبیند. این رنجها این زنان را به ابرانسانی تبدیل میکند که دربرابر سختیها راحت کمر خم نمیکنند.
بیان نقش گمشده زنان شهدا نیاز جامعه است
این نویسنده توصیهای به نویسندگان این عرصه کرد و گفت: در دو کتاب اخیرم و در «همه سیزده سالگیام» در برابر رویکرد راوی تسلیم نشدهام و موضع خودم را دارم و به راویان توصیه میکنم خودتان باشید و هرچه میخواهید بگویید. سعی میکنم در کتابهایم به زن اصالت بدهم. بااینحال، اینجا با سوژهها دچار مشکل میشویم؛ زیرا سوژهها دچار اضطراب میشوند. بیان نقش گمشده این زنان، نیاز جامعه است که در حوزه ادبیات پایداری به آن نپرداختهایم و همه زنان زیر سایه دلباختگیشان به شهدا دیده شدهاند.
پیش از هرکسی خودتان منتقد اثرتان باشید
جعفریان در بخشهای پایانی سخنانش به نویسندگان و علاقهمندان این عرصه گفت: اجازه نقد به آثارتان را بدهید و قبل از هرکسی خودتان منتقد اثرتان شوید. من میدانم اثر بعدیام چه تفاوتهایی با کتاب «پاییز آمد» دارد. در میان نویسندگان ادبیات پایداری کمتر نویسندهای را دیدهام که منتقد آثار خودش باشد؛ چون نمیدانند در این ادبیات در جستجوی چه هستند. وقتی این را ندانید، راوی را نخواهید شناخت و در مقابل راوی خلع سلاح میشوید و او هرچه میخواهد، به شما منتقل میکند. اما وقتی بدانید از این حوزه چه میخواهید، او را به سمت انتظارات خودتان میبرید. کمتر در نوشتههای ادبیات پایداری نویسنده را از متنش شناختهام و جسارتش را در متن دیدهام و نمیفهمم نویسنده کجا ایستاده است.
او در خصوص لزوم شناخت راوی گفت: استاد مرتضی سرهنگی میگوید نباید در روایت دخل و تصرف کنیم. در صحت این موضوع شکی نیست؛ اما دخل و تصرف با شناخت فرق دارد. باید از راوی شناخت داشته باشیم. باید راوی را به سمتی هدایت کنید که بدون نگرانی برونریزی کند؛ بااینحال، کار سختی است و انرژی زیادی میبرد و ممکن است کار به سرانجام نرسد.
نظر شما