حسن ذوالفقاری مطرح کرد: کتابخواندن امری مربوط به دورههای معاصر نیست و در واقع نتیجه گسترش سواد عمومی نبوده است. در گذشته هم مردم به طرقی کتابهای معروف روزگار خود را یا میخواندند یا میشنیدند. مردم ما مخصوصا در مناسبتها به خواندن کتابها توجه داشتهاند.
حسن ذوالفقاری، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیتمدرس و محقق حوزه ادبیات عامه سخنان خود را با اشاره به وضعیت مطالعه در روزگار معاصر آغاز کرد و گفت: در روزگار ما و با گسترش فضاهای مجازی، سنت کتابخوانی کمی تغییر کرده است. امروزه بیشتر مطالعات جامعه ما را مطالعات تلگرامی و واتساپی تشکیل میدهد و ما باید این عادت را اصلاح کنیم.
وی در ادامه به شیوهها و سنتهای کتابخوانی در میان عامه مردم اشاره کرد و گفت: کتابخواندن امری مربوط به دورههای معاصر نیست و در واقع نتیجه گسترش سواد عمومی نبوده است. در گذشته هم مردم به طرقی کتابهای معروف روزگار خود را یا میخواندند یا میشنیدند. مردم ما مخصوصا در مناسبتها به خواندن کتابها توجه داشتهاند. مثلا خواندن شاهنامه، دیوان حافظ و... در شب عید و شب یلدا رایج بوده است؛ اما مسئله و موضوع بحث امروز ما «از رو خواندن » کتاب است. حملهخانی، معراجخوانیّ بیدلخوانی، مثنویخوانی و... ازجمله سنتهایی است که مردم به آن توجه میکردهاند. قالب معمول این بوده که در یک خانواده یا در یک جمع، کسی که سواد داشته است، کتاب را باز میکرده و از رو روایت و داستان یا شعر موردنظر را برای باقی جمع میخوانند.
این استاد دانشگاه با اشاره به مطالعات مردم گفت: اگر بخواهیم کتابهایی را که خوانده میشد، به چند دسته تقسیم کنیم، باید از آثار ملی و میهنی شروع کنیم. مهمترین کتابی که از روی آن خوانده میشد، شاهنامه بوده است. این با نقالی فرق دارد. نقالی نوعی نمایش است، اما خواندن شاهنامه از روی متن به روش «مجلسی» معروف بوده است. این رسم هنوز هم میان عشایر رایج است. برخی کتابهایی که به تقلید از شاهنامه نوشته شده نیز در میان جمعها خوانده میشد. مثلا کتاب «برزونامه» میان کردستانیها رایج بود.
وی ادامه داد: آثار دیگر جنگنامهها هستند. این کتابها رزمها و مبارزههای دینی یا ملی را روایت میکردند. مثلا در آذربایجان خواندن جنگنامههای جنگ صفین بسیار معروف است. توجه به اشعار نظامی علاوه بر ادبیات رسمی، در ادبیات عامیانه نیز رواج داشت. «خمسه» نظامی میان مردم بسیار پرطرفدار بود. حتی امروزه هم در افغانستان این سنت رایج است. اسکندرنامههای متعددی نیز به تقلید از نظامی نوشته شده که خواندن آنان نیز رواج داشته است.
ذوالفقاری در توضیح دستههای دیگر مطالعاتی گفت: دسته دیگر کتابها، آثار دینی و مذهبی بوده است. این کتابها معمولا در ایام خاص خوانده میشد. مثلا کتاب «روضهالشهدا» که اولین مقتل به زبان فارسی است و به قلم واعظ کاشفی نوشته شده است، در روزهای سوگ و عزاداری میخواندند. این کتاب سندیت تاریخی ندارد و بیشتر شبیه یک داستان مذهبی است. به کسانی که این کتاب را میخواندند، روضهخوان میگفتند. این افراد بسیار باسواد بودهاند. این سنت پانصد سال قدمت دارد و از دل این کار، سنت تعزیهخوانی نیز ایجاد شده است. حملهخوانی، حمزهخوانی و... نیز در همین دسته میگنجد. مخصوصا حمزهخوانی در درباره اکبرشاه در هند بسیار رواج داشته است. به نظر میآید منظور از این حمزه، عموی پیغمبر نیست و بعد از اسلام این روایات به ایشان نسبت داده شده است.
وی ادامه داد: گروه دیگر کتابهای عاشقانه بوده است. این کتابها بیشتر جنبه سرگرمکننده داشته است. یکی از مشهورترینها داستان «فلکنازنامه» بوده است. امروزه این داستان منتشر شده است و البته نسخههای گوناگونش میان مردم کوچنشین معروف است. روایتهای «عزیز و نگار» نیز از این جمله است. این داستان نیز منتشر شده است.
از تمام اینها که بگذریم، رواج هیچ داستان و روایتی به اندازه شهرت دیوان حافظ و مثنوی معنوی نیست. این دو اثر حتی در مساجد در شبهای مشخصی خوانده میشد و رواج داشت.
این پژوهشگر در پایان گفت: تمام اینها نشان میدهد که بیسوادی مانعی برای ناآشنایی با کتابها نبوده است. آنها دانایی خود را از این طریق به دست میآوردند. ما امیدواریم که این سنتها همچنان برپا باشد و بتوانیم آنها را در خانوادهها و میان دوستانمان احیا کنیم.
نظر شما