برخی از آثار او به شرح زیر است:
رمان «عاتکه» (نشر روشنگران و مطالعات زنان)
داستان بلند «بعدازظهر داغ» (نشر وحید)
رمان «تُل عاشقون» (نشر افق)
رمان «پسین شوم» (نشر روشنگران و مطالعات زنان)
رمان «لوچیانو» (نشر اچ اند اس مدیا، لندن)
مجموعه چهارجلدی «داستانهای تالاب انزلی» (نشر شکوفه-امیرکبیر)
رمان «شاهدخت بلخ» (نشر افق)
رمان «بچههای کشتی رافائل» (انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
رمان «دلهرههای خیابان وحید» (نشر هوپا)
رمان «دیویدی اسرارالغولان» (نشر هوپا)
رمان «باید حرفای دیشبمو جدی میگرفتی» (نشر روشنگران و مطالعات زنان)
مجموعه رمان هفتجلدی درباره نقاشان نامدار جهان به نام «بچهمحل نقاشها» (نشر هوپا)
رمان نوجوان «لبخندی برای سوفیا» (انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
رمان بزرگسال «دور زدن در خیابان یکطرفه» (نشر ثالث)
دستان کودک «بزرگ گوش کوچک» (انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
نمایشنامه «تئاتربازی»
نمایشنامه «شبهای کوچک»
کتابهایی که برنده جایزه شدهاند:
کاندیدای جایزه کتاب اصفهان در سال ۸۲ برای رمان «عاتکه»
کاندیدای جایزه یلدای سال ۸۲ برای رمان «عاتکه»
کاندیدای کتاب فصل پاییز سال ۸۶ برای رمان «پسین شوم»
کاندیدای کتاب سال ۹۴ برای رمان «بچههای کشتی رافائل»
برگزیده کتاب سال شهید غنیپور برای رمان «بچههای کشتی رافائل»
کاندیدای کتاب سال کانون برای رمان «بچههای کشتی رافائل»
برگزیده داستان کوتاه جایزه سپیدار برای داستان «من کِنار کُنار میمانم»
«بچههای کشتی رافائل» که از سوی کانون پرورش فکری منتشر شده با دستمایه قرار دادن داستان ورود این کشتی به بوشهر، از جنگی میگوید که در کنار سختیهایش، شادیهای کودکانهای هم داشته است. «بچههای کشتی رافائل» نوشته محمدرضا مرزوقی به بوشهر و ماجراهای آن در بحبوحه جنگ هشتساله میپردازد؛ «بوشهر... سال ۱۳۶۲. در بحبوحه جنگ و بمباران شهرها وقتی عراق دائم به بوشهر و خارک حمله میکند، محمد و چندتا از دوستانش که ساکن محلهای نزدیک گمرک و دریا هستند چالشی تنگاتنگ با این مسائل دارند. در چندصدمتری محله آنها، کشتی رافائل مثل عروسی سپید و زیبا بر آبهای آبی دریا لمیده است. کشتیای که دائم توجه آنها را به سمت خود میکشد و در آرزوی داخل شدن به آن و دیدن زیباییهایی که وصفش را از این و آن شنیدهاند هستند.
اما درِ کشتی روی آدمهای معمولی بسته است و فقط کارکنان نیرو دریایی و... میتوانند در آن زندگی کنند. درواقع کشتی را خوابگاه مردان مجرد نیرو دریایی کردهاند. در این هیر و بیر، یک خانواده آبادانی جنگزده هم به محله میآیند که دو بچه دارند. کوروش و آتوسا. پدرشان در شرکت نفت خارک، مأموریت دارد و آنها به بوشهر آمدهاند که به او نزدیک باشند. بچهها با کوروش و آتوسا خیلی دوست میشوند. محمد به کوروش کمک میکند درسهایی را که به خاطر جنگ در ماهشهر نتوانسته امتحان دهد در مدرسه بوشهر، پشت سر بگذارد و همین موضوع باعث دوستیشان با یکدیگر میشود. در اوج حملات به خارک کوروش و آتوسا مدتی از پدرشان بیخبر میمانند. از آن طرف محمد نقشه میریزد و با زدوبند با یکی از کارکنان رافائل موفق شده راهی برای رفتن به کشتی و دیدن داخل آن پیدا کند.
کشتی رافائل، بزرگترین کشتی تفریحی بوده که تا آن زمان، وارد آبهای خلیج فارس میشود و توجه بسیاری را به خود جلب میکند. این کشتی تفریحی که در اندازه و گنجایش تقریبا نزدیک به تایتانیک بوده -با این تفاوت که امکاناتی بسیار بیشتر و بهروزتر از تایتانیک داشته- وقتی وارد خلیج فارس میشود که هنوز هیچکدام از کشورهای منطقه کشتیای به بزرگی و با امکانات رافائل به خود ندیده بودند.
مرزوقی با دستمایه قرار دادن داستان ورود این کشتی به بوشهر و سرگذشت غمانگیزش، نه تنها گریزی به سالهای جنگ زده؛ بلکه تلاش داشته است کودکی خود و همنسلانش را بار دیگر با نگاهی امروزی مرور کند. گذشتهای که با جنگ عجین شده است؛ جنگی که در کنار سختیهایش، شادیهای ماجراجویانه و کودکانهای دارد که باعث میشود نگاه راوی به آن نه تنها تلخ و گزنده نباشد بلکه با کمی مزاح، لحظات حمله هوایی را به لحظاتی سرگرمکننده و خندهدار تبدیل کند.
نظر شما