دكتر حسن بلخاري در هشتمين درس گفتار درباره سعدي گفت: سعدي لطيف و كريم و در آثارش عقل و عشق محترم است؛ ولي برخي مواقع عنادهاي تند با عقل ميكند، در آن زمان در حال خودش نيست زيرا عقل در ساحت عشق است كه سرافكنده ميشود./
وي عصر روز چهارشنبه (25 شهريورماه) در مركز فرهنگي شهر كتاب با اشاره به رساله عشق و عقل سعدي، افزود: سعدي در رساله عقل و عشق پاسخ به سوالي درباره تفوق عقل بر عشق يا تفوق عشق بر عقل دارد و نيز در مجلس سوم از مجالس پنجگانه، تحليل و تاويلي از نسبت ميان عقل و عشق را ارايه ميدهد.
رئيس پژوهشكده هنر فرهنگستان هنر، خاطرنشان كرد: سعدي را در فرهنگ ادبي ايران، بيشتر به عنوان حكيمي مشتهر به اخلاق عامه ميشناسيم و علت آن هم اين است كه محور اشتهار سعدي در جان و دل فرهنگ بوستان و گلستان نهفته، زيرا اين دو كتاب بسيار ارزشمند به گونهاي روان و به زبان ساده و همه فهم به رشته تحرير درآمده است.
مولف كتاب «هندسه، خیال و زیبایی» در ادامه سخنانش افزود: بوستان و گلستان خارج از زبان پيچيده فلسفه و كلام و به زبان ساده با مخاطبان خود سخن گفته است. جلوهگري بسيار بوستان و گلستان اجازه عرض اندام ديگر آثار سعدي را در فرهنگ ما نداده و ما كمتر با رسالههايي آشنايي داريم كه نسبت ميان عقل و عشق از منظر سعدي را به ما نشان دهد.
دكتر بلخاري، يادآور شد: ساحت سعدي، ساحت ابن عربي و مولانا و ساحت مشروح ابواب بلند عرفان اسلامي نيست اما مطرح كردن اين مسأله هرگز دليلي نمي شود بر موقوف نبودن سعدي در اين زمينه. بلكه بر اثر شرايط اجتماعي، آن زبان را در بوستان و گلستان انتخاب كرده است. مبادا محور را آن بگيريم و سعدي را تهي از مفاهيمي بدانيم كه در قرن 7 هجري قمري در تاريخ ادبيات ايران برجسته بوده است.
مولف کتاب «سرگذشت هنر در تمدن اسلامی» خاطرنشان كرد: دو تن از عالمان و انديشمندان به نام هاي ابن عربي و مولانا در قرن 7 هجري قمري تأثير بسياري بر ادبيات عرفاني گذاشتند. ابن عربي مهمترين كتابهاي خود _«فتوحات» و «فصوص»_ را در سال 610 ه.ق نگاشت و مولانا نيز با آثار ارزشمند خود ابواب بلند عرفان اسلامي را پايهگذاري كرد.
وي افزود: سعدي بنا به شرايط خاص شيراز و سفرهاي گسترده خويش از زبان ساده و همه فهم استفاده و نكات عميقي را در آثار خود مطرح كرده است. در آغاز رساله عقل و عشق پرسشي از سعدي شده و انتخاب پاسخ، خود نشان قوت پاسخگو در مباني است. در رساله عشق، اين پرسش از سعدي درباره تفوق عقل و عشق و بر يكديگر شده، كه يكي از بنياديترين انديشه در تمدن اسلامي محسوب ميشود.
مولف کتاب «مبانی عرفانی هنر و معماری اسلامی» عنوان كرد: برخي از انديشمندان معتقد به معاشقت عقل و عشقاند كه به ظاهر ضد هم اند. آثار سعدي نشان ميدهد كه سعدي هم با عقل رفاقتي خاص دارد و هم عاشقي شوريده سر است. سعدي بسياري از انديشهها، باورها، عقايد و احساسات خود را در قالب غزل بيان کرده و عواطف دروني خود را، ساده و صميمي با خوانندگان در ميان ميگذارد. غزلهاي سعدي، حاکي از سوز و گداز او در عشق است. عشق سعدي، نيز به تمامي مخلوقات و هم به آفريدگان او اظهار ميشود.
حسن بلخاري يادآور شد: اين كه چرا سعدي با عقل ارتباط دارد؟ به اين دليل است كه او سخنان خود را در رساله عشق و عقل با يك حديث آغاز ميكند و اين حديث به نحوي بيان شده كه عقلاني بودن سعدي و ارادت وي را به عقل نشان ميدهد. عقل نقطه مشترك تفاهم انسانهاست و به عقل است كه با هم سخن ميگوييم. حكمت اسلامي از اين حديث «اول ما خلق الله العقل» سيراب شده است.
مولف كتاب «آشنايي با فلسفه هنر» به مسأله عشق اشاره كرد و با سرودن دو بيست عاشقانه سعدي گفت: «هزار جهد بكردم كه سر عشق بپوشم/ نبود بر سر آتش ميسرم كه نجوشم/ به هوش بودم از اول كه دل به كس نسپارم/ شمايل تو بديدم نه صبر ماند و نه هوشم» كساني كه اندكي از عالم معنا و جرعهاي از ساحت معنا نوشيدهاند، دريافتهاند كه غزليات سعدي را نميتوان به زبان عقل سرود و دور از ساحت عقلاني است.
مولف كتاب «بنیان کیهانشناختی خیال و تخیل در مثنوی معنوی» يادآور شد: نسبت به معنا، سه ساحت ادراكي داريم. نخست شنود معناست، مرحله دوم تحليل و تأويل معناست و ساحت سوم تجربه است. مرحله عشق، ساحت گفتن از دريا و ترسيم صورت آن نيست بلكه در دريا غرق شدن را به تصوير ميكشد. اين را تنها عاشق ميتواند بگويد و كسي كه اين ساحت را تجربه كرده باشد. برخي به دل، شاعرند و برخي به زبان؛ ولي مخاطب بايد در تجربه عاشقي قرار گيرد تا بتواند اين مرحله را دريابد.
دكتر حسن بلخاري خاطرنشان كرد: در آثار سعدي، هم حرمت عقل وجود دارد، هم حرمت بينظير حضرت عشق. آيا كلام سعدي تأثير از رساله عقل و عشق نجم رازي است؟ نجم رازي ميگويد كمال آن است كه عاشق، عاقل باشد و عاقل، عاشق، به گاه عاشقي عاشقي كردن و به گاه عاقلي عاقلي كردن. خواننده آثار سعدي تضاد و مغايرت عقل و عشق را در او نمي بيند، بلكه هر دو مراتب در ساحتهاي مختلف مطرح و گاهي مغايرت، تضاد و هم سويي بين عقل و عشق مشاهده ميشوند.
وي به تبارشناسي معناي عقل و عشق در تمدن اسلامي پرداخت و گفت: اولين نكته اين است كه تمام تمدنها در تبيين طرق وصلاند و سه طريقت را ذكر كردهاند. به زباني ساده انسان در همه ادوار تاريخي و همه تمدنها خود را يك ني جدا مانده از اصل ميداند. اين خصوصيات ذاتي انسانهاست و به رنگ چهره و شرق و غرب ارتباطي ندارد. در همه تمدنها سه راه را براي وصل به اصل مطرح كردهاند.
مولف كتاب «در انتظار نور» به سه راه وصل به اصل، در انديشه هنديها اشاره كرد و گفت: هنديها به سه مرحله اعتقاد دارند نخست عقل و وحي كه يكي از راههاي وصل به حق راه حضرت عقل است. هنديها به زبان سانسكريت ميگويند طريقت فكر و انديشه و ما ميگوييم طريقت عقل.
وي در باره مرحله بعدي ديدگاه هنديها اظهار داشت: انسان با عمل است كه به خدا ميرسد و منظور از عمل، رياضت و عمل است، نماز، روزه، خمس، رفتن به مسجد، كليسا، معبد و آتشكده عمل است اما هنديها رياضت را فوق عمل ميدانند و معتقدند كه شايد از بيشهزار رياضت نيلوفر عشق برويد. رياضت ميتواند حاصلي چون عاشقي داشته باشد. مرحله بعدي عشق است كه سر دسته آن «كريشنا» ناميده ميشود.
مولف كتاب «در دايره معنا، شرح آيات معنوي در ابيات مثنوي» خاطرنشان كرد: ما نيز براي وصل به خداوند سه مرحله داريم نخست راه عقل، دوم راه عمل و در پايان راه عاشقي. در تمدنهاي ديگر اين سه را گاه به تمايز رفتهاند و گاهي به اشتراك. در فلسفه، عقل ابزار ادراك است به وسيله عقل شما ادراك ميكنيد و اشيا بيروني در عرفان و حكمت راه وصل اند.
حسن بلخاري به عقل از لحاظ لغوي اشاره كرد و گفت: عقل فعال، عقل مستفاد، عقل كلي، عقل جزيي، عقل قدسي، عقل شرعي، عقل منفعل، عقل اشراقي و... از جمله عقلهايي اند كه ميتوان به آنها اشاره كرد. تقسيمات بسياري در زمينه عقل داريم ولي همه عقلها در تقابل با عشق نيستند بايد بدانيم كدام عقل مركب عشق است. عقل واژهاي عربي و از عقال ريشه گرفته است. عقال دهانبندي است كه به دهان شتر ميبندند تا بتوانند كنترل و هدايتش كنند، اين مركبي كه ميتواند سوار خود را بر زمين زند و يا نااهلي كند. همچنين عقال آن است كه بر پاي شتران ميبندند تا فرار نكنند.
مولف «تهاجم يا تفاوت فرهنگي» به تفاوت اين دو عقال (دهانبند و پابند) اشاره كرد و گفت: آيا نسبت اين دو يكي است؟ ميگويد، خير نسبت اين دو يكي نيست. دهانبند ابزار هدايت كننده است و ديگري بند و زنجير است كه سد راه شتر ميشود و اگر بر دهان قرار گيرد عامل كنترل است. ابوالبركات بغدادي يكي از انديشمندان تمدن اسلامي است كه يهودي بود و مسلمان شد، معتقد است كه عقل، هوي و هوس را كنترل ميكند.
مولف کتاب «اورنگ، بیست مقاله پیرامون مسائل نظری هنر» بيان داشت: عقل در هر قاموس و ساحتي معنايي دارد و برخي مواقع عيبحويي ميكند، در قلمرو عرفان عيبش ميكنند و در قلمرو فلسفه بر صدرش مينشانند. در فلسفه، عقل فعال عقل دهم است و در نزد فقها عامل كشف كلمه. از ديدگاه برخي فقهاي اخباريگري به گونهاي ديگر مطرح ميشود. فلسفه ايران تا حدودي متأثر از جريان فلسفي يونان است و اگرچه اين مسأله تلخ به نظر مي رسد، بايد آن را بپذيريم. ولي اين را هم بايد بدانيم كه اين تحت تأثير بودن، مطلقا به معناي تقليد كردن بي چون و چرا نيست. ما فلسفه يونان را تنقيح كردهايم.
اين استاد دانشگاه يادآور شد: در نگاه نقادانه، حكماي مسلمان، اصطلاح عقل فعال را از يونان گرفتهاند.ارسطو درباره عقل به طور جدي بحث ميكند ولي افلاطون عاشق شوريدهاي است كه ميگويد تا به «مثال» نرسي كارت لنگ ميماند. فلسفه ارسطو عقل، خرد و انديشه است. عقل در قاموس فلسفه منجمد و فسرده نيست بلكه عامل اظهار قواي باطن به ساحت وجودي عامل است.
بلخاري يادآور شد: مسلمانان هنگامي كه وارد فضاي عقل فعال شدند، قرآن و حديث را در كنار فلسفه يونان داشتند و تفسيري از عقل ارايه داده و عقل را به يك عقل فعال تقسيم كردهاند كه تمام صور عالم را در بطن خود دارد و حامل سود است. در فلسفه اسلامي، يك عقل كلي داريم كه حضرت حق است و يك عقل جزيي كه گاه تيره و گاه نگون است، زيرا عقل جزيي جايزالخطاست. ابزار ادراك عقل جزيي حواس است و اين عقل جزيي است كه محكوم ميشود. همچنين نخستين خلقت خداوند عقل بوده و در تمدن اسلامي عقل كل بعد از خداوند اولين وجود است.
نظر شما