سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): علی بخشی در فروردین ۱۳۵۷ به دنیا آمده و دانشآموخته رشتههای گرافیک و انیمیشن است. بیشتر وقتش را به طراحی در زمینههای مختلف هنری میپردازد؛ اما اندک دستی هم در نوشتن دارد. در این سالها مقالاتش در زمینه نقد هنری و هنر جدید در مجلههای تندیس و گلستانه به چاپ رسیده است. ترجمه مجموعهای از داستانهای کوتاه و رمانی برای نوجوانان به قلم او در دست انتشار است.
علی بخشی به تازگی مجموعه «دردسرهای ژیژی در نیوپوچ» را نگارش کرده که به کوشش انتشارات هوپا به چاپ رسیده است. با او درباره نگارش این مجموعه و همچنین تأثیر رمانهای فانتزی بر نوجوانان صحبت کردیم که در ادامه این مطلب را میخوانید:
- نیوپوچ از کجا پیدا شد؟ با ژیژی کجا آشنا شدید؟
راستش از سکوت و خلوت دوران قرنطینه کرونا. در آن روزهای ترس و شایعه که انگار زمان متوقف شده بود شروع کردم به نوشتن داستانی کوتاه که یواشیواش فهمیدم ژیژی، این دختربچه ماجراجو هیچ قصد کوتاهآمدن ندارد و دارد داستان را به یک رمان تبدیل میکند؛ اما این را که رابطه آن فضای داستانی با فضای روزهای کرونا چیست نمیدانم! قطعاً یک رابطه ناخودآگاه است و ناشی از یک استنباط آگاهانه نبوده.
- به صورت کلی ایده نوشتن این کتاب چطور به ذهنتان رسید؟
همیشه داستانها و رمانهایی را که در آنها نویسنده، سرزمین و محیط زیست اختصاصی برای شخصیتهایش خلق میکند، دوست داشتم: رمانهایی مثل «در قند هندوانه» اثر براتیگان یا «صدسال تنهایی» اثر مارکز. جدای از این مسئله، نوشتن برای بچهها اغلب اوقات شما را به سمت خلق یک دنیا میبرد. جایی که قوانین فیزیک خودش را دارد و آدمها و حیواناتش از منطق داستان و جهان خود تبعیت میکنند نه انتظارات ما.
- کتاب شما برای بچههای ۸ تا ۱۴ سال نوشته شده است (طبق اطلاعات روی جلد کتاب)؛ این رده سنی را شما برای مخاطب انتخاب کردید یا ناشر؟
نه، از نظر ناشر محدوده سنی مناسب، ۱۰ تا ۱۲ سال انتخاب شده است و دو سال قبل و بعد در محدوده خاکستری قرار گرفتهاند؛ یعنی بچههای سنین دیگر هم متناسب با سطح توانایی ادراکی و علاقهشان ممکن است به خواندن کتاب علاقه نشان بدهند. با توجه به طنز و بازیهای زبانی داستانها به نظرم برای این گروه سنی بد نیستند.
- تأثیر خواندن این کتاب بر بچهها چگونه است؟ آیا هدف شما صرفاً سرگرمی است یا در میان داستان به دنبال آموزش هم بودید؟
هیچ سرگرمیای نیست که بچهها چیزی از آن یاد نگیرند. کتاب داستان، اول از همه باید بچهها را سرگرم کند. نویسنده تکنیکهای روایی و صنایع ادبی را پیش از همه به نیتی زیباشناسانه در متن استفاده میکند تا متن زیبا و خواندنی و جذاب به نظر برسد؛ اما قطعاً معناهای آشکار و نهان هر متن هم راهی برای بروز پیدا میکنند. امیدوارم بچهها زبان طنز این کتابها را دوست داشته باشند و با آن ارتباط برقرار کنند.
- چرا در جملات از تکرار استفاده کردید؟
تکرار با زبان بچهها بیگانه نیست. شیوه داستانگویی خود بچهها هم پر از روایتهای منقطع و تکرار جملات است. راوی این مجموعه هم ذهنیت و زبان منسجمی ندارد. راوی با خودش درگیر است و حتی یکی دو بار میگوید که دیگر نمیخواهد داستان را ادامه بدهد. او نه بیطرف است نه دانا. گاهی پریشانگو است و اشتباهات انشایی و حتی املایی دارد. این شیوه روایت البته سابقه ادبی طولانیای دارد و نوعی روایت ساختارشکن پستمدرن محسوب میشود.
- در این کتاب به نوعی مخاطب کنار شما حضور واقعی دارد؛ چرا از این نوع سبک نگارش استفاده کردید؟
در خیلی از رمانهای دوره رمانتیسیزم راوی جابهجا با مخاطب صحبت میکند و مثلاً بابت طولانیشدن یک قطعه عذرخواهی میکند یا از او کسب اجازه میکند که فلان ماجرا را هم شرح بدهد. این شیوه برای من همیشه جذابیت داشت و در مجموعه کتابهای «دردسرهای ژیژی در نیوپوچ» به شکل نوعی پارودی و طنز با آن برخورد کردم؛ یعنی برعکس آن رمانها رفتار راوی با مخاطب همیشه محترمانه نیست و گاهی مخاطب را مَچَل خودش میکند.
- در میان داستان بارها و بارها سنجابها شیطنت میکنند و از روی درخت بالا و پایین میروند و حواس نویسنده و مخاطب را به خودشان معطوف میکنند؛ چرا؟
در کتاب اول سنجابها هستند که لابهلای داستان میآیند و میروند و برای خودِ راوی هم سوال است که اینها را کی توی داستان راه داده؛ البته از این مسئله توی داستان گرهگشایی میشود. در کتاب دوم هم ماهیها و جانوران دریایی همهجا هستند. در کتاب سوم هم که امیدوارم سال بعد منتشر شود راوی باز هم از این دست گرفتاریها دارد. فقط هم به قصد طنز نوشته نشدهاند. خردهروایتها یا روایتهای موازی در داستانهای امروزی به دنیای بازیها و فضای مجازی که بچهها توی آن بزرگ میشوند خیلی مرتبط است.
- مجموعه «دردسرهای ژیژی در نیوپوچ» یک مجموعه فانتزی است. یک مقدار درباره دنیای فانتزی و کتابهای این حوزه توضیح دهید و اینکه این دنیا از دید شما چگونه است؟
ذهن و زبان کودکان و نوجوانان خلاقتر از آن است که در محدودههای واقعیت اطرافشان باقی بمانند. معمولاً بچهها راهی پیدا میکنند که جهان دیگرگونهای برای خودشان بسازند و حتی گاه شخصیتهایی خیالی را هم در آنها قرار میدهند. به این ترتیب راهی برای درک واقعیت پیچیده اطرافشان پیدا میکنند. زندگی در دنیای ذهنی برایشان تمرین زندگی در دنیای واقعی است. نویسنده کودک و نوجوان هم اغلب از خلق دنیاهای دیگرگونه سود میبرد تا به ذهن بچهها نزدیک شود. من آماری ندارم؛ اما مطمئنم بخش عمده آثار ادبی کودک و نوجوان فانتزی هستند و این عمدتاً به دلیل اقبال خود مخاطبان است.
- فانتزی برای بسیاری از ما، فرصتی برای فاصلهگرفتن از واقعیتهاست. دلیل شما برای خواندن آثار فانتزی چیست؟
برای من بازآفرینی مدام و تجدید حیات پایانناپذیر افسانهها و داستانهای پریان در فیلمها و روایتهای جدید بسیار جذاب است. در دل این فانتزیها اسطورههای تکرارشوندهای وجود دارد که برای هر نسلی از نو معنا پیدا میکند. چند سال پیش در کتاب «عامره و هرمز» سعی کردم یک روایت متفاوت از داستان «اسب آبنوس» کتاب «هزارویک شب» به دست بدهم. در همین مجموعه «دردسرهای ژیژی در نیوپوچ» هم قطعاً اشارههایی به اسطورههای «سیل بزرگ» یا «بازگشت ادیسه از سفر» یا اسطورههای دیگر میشود پیدا کرد. هرچند آنها را مثل خیلی از نویسندهها آگاهانه توی متن نگذاشتهام؛ اما رسوب فانتزیهای پیشین در ذهن کار خودش را میکند.
- از دیدگاه شما چه خلاءهایی در بازار کتاب کودک و نوجوان وجود دارد؟
یکی از مهمترین خلاءهای موجود در بازار کتاب کودک و نوجوان نبودن متر و معیار کتاب خوب و بد است. در حال حاضر خیلی از افراد تأثیرگذار در فضای مجازی (اینفلوئنسرها) یا بلاگرهای کتاب با دریافت پول هر کتابی را تبلیغ میکنند. در بساط کتابهای ۵۰ درصدی کنار پیادهروها هر ترجمهای به شیوهای فاجعهبار کپی میشود و با قیمت پایین به مخاطب فروخته میشود. در چنین شرایطی یک راهکار بالادستی و ملی نیاز است تا کتابها و نویسندهها و مترجمهای خوب به مخاطب معرفی شوند و رسانههایی که بتوانند منتقد تربیت کنند و نقد ادبی درست ارائه کنند واسطه میان نویسنده و مخاطب باشند. امیدوارم این معضل به چشم مسئولان و متولیان بیاید یا دستکم خودِ ناشرها با کمک هم بتوانند این جای خالی را پر کنند.
نظر شما