سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – عبدالله صلواتی، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی: در کتب آسمانی سخن از بهشت به میان آمده است. بهشت پاداش یک عمر نیکوکاری و خیرخواهی و زیست اخلاقی و دینی است. بهشت وعده صادق خدا به زمینیان است آنگاه که بیدار شدند و جانشان را با خدای بیکران هم افق کردند. بهشت جای نیکوکاران و مومنان در سرای دیگر است: «وَبَشِّرِ الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ» (بقره / ۲۵)
بهشت اما به بهشت بالا محدود نمیشود به عبارتی بهشت یادشده ظهوری در این جهان هم دارد و ظهورآگاهی بهشت در این سرا میتواند یکی از دستورکارهای پدیدارشناسی باشد.
بهشت، جایی است که خدا با اَسمایش حضور دارد. از آنجاکه عالَم ظهور اسمای الهی است به این اعتبار و از این منظر، عالَم بهشت است. به تعبیر علامه حسنزاده آملی در دفتر دل: سراسر صنع دلدارم بهشت است / بهشت است آنچه زان نیکو سرشت است
از سوی دیگر، انسان میتواند با تعامل نیکویش با دیگران، خدا را با اَسمای حسنایش در این جهان حاضر کند. این حاضرسازی غیر از حضور خدا در عالَم بر اساس اَسمای الهی است. این حاضرسازی خدا، سلوکی و مبتنی بر عزم است اما حضور خدا، تکوینی و فارغ از عزم ماست.
حاضرسازی خدا در قالب اَسمای الهی، یعنی متنعم بودن به نعمات بهشتی و متنور بودن به انوار بهشتی. پس تعامل حسنه یکی از راههای بازتاب بهشت موعود در این جهان خاکی است. به نظر میرسد آنی میتواند پا در بهشت موعود بگذارد که در این سرا، بازتابی از بهشت را تجربه کرده باشد.
به عبارتی، بهشت وصف است نه اسم. یعنی شرط بهشتی شدن بهشتی بودن است. آنهایی که در این سرا، بهشت را در خویش و تعاملات خویش بازتاب و ظهور دادند بهشت موعود مشتاقانه منتظرشان است. اشتیاق بهشت به بهشتی هم ظرایفی دارد که به امید خدا بعداً بدان میپردازیم.
مقولات بهشت
همواره برای من این پرسش مطرح بود که چرا در کتب آسمانی بهویژه قرآن کریم، فقط به بهشت وعده داده نشد بلکه بهشت با اوصاف کلان و ریزویژگیها ذکر شد؟ به نظر میرسد آنچه در کتب آسمانی آمده باید ناظر به زندگی و هدایت ما باشد اما ما که در بهشت زیست نمیکنیم تا نیازمند به دانستن ویژگیهای آن باشیم!
بهراستی دانستن ویژگیهای بهشتی چه کمکی به زندگی مومنانه میکند؟ در پاسخ میتوان گفت به نظر میرسد رحیق مختوم و دیگر پدیدهها و اوصاف بهشتی فقط از آن دنیای دگر نیست، بلکه این امور برای این دنیا و برای زیستن اینجهانی ما هم هست و انسان میتواند با تصویری که از بهشت از سوی بهشتآفرین ترسیم میشود طرحی متفاوت و بهشتگونه در این جهان خلق کند.
پس جزئیات بهشت در کتب آسمانی نقل شده تا ما آن را در این دنیا پیاده کنیم. بهشت، یعنی دنیایی بی دروغ، بی لغو، مملو از خیرخواهی، و سراسر پاکی؛ و چون شخص در این دنیا با مقولات بهشتی زیست، بهشت موعود مشتاقانه منتظر اوست تا او را تنگ در آغوش گیرد و اگر عشق را در خود بیافریند انتهای گامهایش به خدا میرسد. فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ (قمر / ۵۵) (رک: صلواتی، خبرگزاری مهر ،۹۵/۱۰/۱۵)
مقولات بهشت از تاروپود ولایت، عشق، ایثار، حکمت، و خوش قلبی و حُسن خلق است. تمرین با این مقولات، یعنی تمرین مناسبت با بهشت و پمپاژ آرامش و مهر. در واقع، بهشتی، وارد بهشت میشود و کسی که با مقولات بهشت انسی ندارد و با این مقولات که گرانیگاهش ایمان و اخلاق است زندگی اینجهانیاش را اداره نکرده است از پیش معلوم است که چه آیندهای در انتظار اوست.
آیدوس اشتیاق
در روایات حکایت اشتیاق بهشت به برخی از اصحاب رسول خدا (ص) مطرح شده است. امام علی علیه السلام، سلمان و ابوذر کسانیاند که گفته شد بهشت مشتاق آنهاست. در دیگر روایات، نام عمار و مقداد نیز در فهرست افرادی آمده که بهشت مشتاق آنهاست.
در روایت دیگری آمده اشتیاق بهشت به سلمان بیش از اشتیاق او به بهشت است. در روایتی پیامبر اکرم (ص) میفرماید ای علی (ع) تو نخستین کسی هستی که بهشت به تو اشتیاق دارد سپس از سلمان و عمار یاد میکند و ادامه میدهد سلمان ناصح (خیرخواه و یکدل) با تو است و میفرماید سلمان کم تکبر است. عمار هم تو را در صحنههای مختلف همراهی میکند و کارزاری نیست که با تو نباشد. خیرش بسیار است و نورش تابان و پاداشش بزرگ. پرسشی که در اینجا مطرح میشود بدین قرار است: چه مولفهای در فرد باید وجود داشته باشد که بهشت را مشتاق خویش کند؟ یا بهشت مشتاق چه سنخ شخصیتی است؟ ولایت «وضعیت وجودی» همافق با رضوان است و رضوان بهحسب وجود فرادست بهشت افعال و صفات است، و همیشه فرودست وجودی هوای فرادست میکند و مشتاق همنشینی و اتحاد با اوست.
امام علی علیهالسلام انسان کامل است و ولی و خلیفه خدا و صاحب همه فضایل و مقامات و کمالاتی که یک انسان میتواند به آن دست یابد. از این وجه، اشتیاق بهشت به امام علی علیهالسلام که در کانون ولایت قرار دارد و وضعیت وجودی رضوان را در خویش جاری ساخته روشن است. اما اشتیاق بهشت به سلمان و عمار به نظر میرسد به اعتبار اقتدای ایشان به انسان کامل و تبعیت تمام قد از ولایت اوست. به نظر میرسد «آیدوس» این اشتیاق، ولایت است و بهشت مشتاق کسی است که یا کانون ولایت است یا گرایش وجودیاش به سمت و سوی وضعیت وجودی ولایت است و تمام توش و توانش و آرزویش جاپای آیینه تمامنمای حق، یعنی ولی خدا، گذاشتن است. به همین دلیل، بهشت در این فقره نقش «هایلایت کردن» وضعیت وجودی ولایت را داراست.
حکمت
گاهی حکمت را به دانستههای صرف فروکاست میدهیم و زمانی آن را به انباشت اصطلاحاتی تقلیل میدهیم و در مواضعی، آن را دانش خاصی تعریف میکنیم. حکمت مورد نظر نگارنده اما هیچیک از تلقیهای بالا نیست. حکمت اگر دانسته باشد، دانستههایی است که ما را به خدا نزدیک میکند و ارمغانش فروتنی است و مایه دسترسی به حیات طیبه است. حکمت نه علم خاص و نه آگاهی صرف به تودهای اصطلاحات بلکه تشبه به اله است به تعبیر بزرگان. از این منظر هر که اصطلاح بیشتری بداند لزوماً حکیم نیست.
بلکه هر که عدالت ورزد حکیم است. چون خدا عادل است و عدالتورزی، یعنی شباهت پیدا کردن با خدا. خدا به غفور و رحیم و اسمای حسنای پرتعدادی توصیف شده و ذکر این اسماً، جز اسمای مستاثره و خاص، کارت دعوت است به ما برای حرکت به سمت و سوی آن اسماً. که این حرکت به نوعی حرکت به وادی حکمت است. در روایتی نقل شده: خداوند نود و نه اسم دارد، هر کس آنها را بشمرد (احصاء کند) وارد بهشت میشود (تفسیر الصافی، ج۵ ص ۱۶۰).
احصاء در این روایت شمارش عددی و دانستن مفهومی اسماً نیست. برخی احصاء را احاطه و وقوف دانستهاند. به نوعی میتوان احصاء را پیاده کردن اسمای الهی در زندگی تلقی کرد و جاری ساختن آن در تار و پود اندیشه و انگاره و طرحواره و عزم و انتخاب و گفتار و رفتار؛ و به تعبیر پدیدارشناسانه، احصاء میتواند «التفات» ویژه به نمای انسانساز و نمای اجتماعی اسماً باشد. به عبارت کوتاه، حکمت، زندگی با اسمای الهی است و این طی فرایند «ازآن خودکنندگی» رخ میدهد و زندگی با اسمای الهی یعنی بهشت. در نتیجه میتوان گفت حکمت، بهشت است و کسی که برخوردار از حکمت است امروز بهشت نقد برایش حاصل میشود و این بهشت نقد مقدمه ورود به بهشت موعود است.
در روایتی هم تصریح شده که حکمت بهشت است و پیامبر اکرم (ص) شهر حکمت و علی علیه السلام باب حکمت است. به عبارتی پیامبر اکرم (ص) بهشت و علی (ع) باب بهشت است: قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: «أنا مدینة الحکمة و هی الجنّة، و أنت یا علیّ بابها، فکیف یهتدی المهتدی إلی الجنّة، و لا یهتدی إلیها إلاّ من بابها» (فضایل امیرالمومنین (ع)، ج ۱، ص ۴۳) به امید خدا درباره این روایت و ظرایف آن صحبت خواهیم کرد.
اینهمانی نیکی با بهشت
غالباً تصور میشود کار خدای عالم در فقره بهشت به صورت نسیه است، یعنی ما الان باید نقداً اعمال و علوم صالح داشته باشیم و ایمان به غیب را سرلوحه کار قرار دهیم و تقوا پیشه کنیم تا پس از مرگ و طی مراحلی، به بهشت وارد شویم. بهشت موعود، بهشتی که پس از مرگ وعده داده شد حق است اما تمام سخن آن است که بدون تجربه بهشت چگونه میتوان وارد آن بهشت موعود شد. خداوند متعال در کریمه بیست و ششم سوره نبأ میفرماید: «جَزَاءً وِفَاقًا» و این بیان میتواند ناظر به نقد بودن کار خدا باشد نه نسیه بودن آن. زیرا جزا عین عمل است.
علامه حسنزاده آملی در رساله ولایت تکوینی (ص ۱۴) بیان میکند: بین عمل و جزا یک نحو مناسبت و مشابهت است بلکه جزا در طول عمل و فرع بر عمل است و بلکه جزا عین عمل است. از این منظر، بهشت به مثابه پاداش فعل نیک عین فعل نیک است و جهنم به عنوان جزای فعل بد عین فعل بد است. به عبارتی هر عمل صالحی بهشت است هر نیت خیری بهشت است هر گونه خیرخواهی بهشت است زیارت بهشت است نماز بهشت است روزه بهشت است دعا بهشت است علوم انسانساز بهشت هستند نیکویی با مردم بهشت است صبوری بهشت است و هر فعل بدی، جهنم.
به عبارتی، هر رویدادی که از سوی انسان به «حاضرسازی خدا» بیانجامد بهشت نقد حاصل میشود و آدمی را حاضر میسازد برای حضور در بهشت موعود و هر رویدادی که مقدمات غفلت و دوری از خدا را فراهم کند جهنم نقد است و مقدمه حضور در جهنم پس از مرگ. اما شعور و آگاهی به این بهشت و جهنم مسأله دیگری است. تنها اندکی از انسانها به آگاهی از بهشت دسترسی دارند. اینها کسانیاند که دائماً در حضور هستند و قیامتشان هم اکنون قیام کرده است.
نظر شما