به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شهین نعمتزاده از اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی در آیین نکوداشت هشتادمین زادروز هوشنگ مرادی کرمانی گفت: همانطور که همه میدانند، هوشنگ مرادی کرمانی در سطح ملی و بینالمللی افتخارات زیادی کسب کرده است. شاید یکی از مهمترین آنها ثبت همه آثار مرادی کرمانی در فهرست حافظه جهانی باشد. دلیلی که این ثبت را رقم زد، این بود که مجموعه آثار هوشنگ مرادی کرمانی به دلیل تأثیرگذاری داخلی و خارجی توجه گروههای متعدد فرهنگی، اجتماعی، جنسی و بهرهمندی از موضوعات مهم را به خود جلب کرده است.
خلاقیت، ذهن قصهپرداز، فرهنگ کرمانی و آثار هوشنگ مرادی کرمانی و قدردانی مردم کرمان از این نویسنده نامآشنا، موضوعاتی بود که نعمتزاده به تشریح آنها پرداخت. او درباره خلاقانهبودن نوشتههای مرادی کرمانی حتی در تقدیمنامههای کتابهایش، گفت: یکی از تعاریف مهم و جدیدی از خلاقیت، یافتن نسبتهای جدید است.
او از همین زاویه به یکی از خلاقیتهای کرمانی پرداخت و مثالهایی از تقدیمهایش برای هدیهدادن کتاب را بیان کرد و گفت: مرادی معمولاً از عنوان یا بخشی از عنوان هر کتاب برای جملههای تقدیمیاش استفاده میکند.
شهین نعمتزاده به نشانههای فرهنگ کرمان و لهجه کرمانی و اصطلاحات کرمانی در جایجای آثار هوشنگ مرادی کرمانی نیز اشاره و عنوان کرد: این موارد در آثار مرادی کرمانی موج میزند.
آزاده خلیفی، دانشآموخته زبان و ادبیات فارسی که رساله دکتریاش درباره آثار مرادی کرمانی است، نتیجه پژوهشهایش را طی گزارشی مفصل، برای حضار ارائه کرد.
هومن مرادی کرمانی، فرزند هوشنگ مرادی کرمانی نیز در سخنانی از علاقه پدرش به سینما و تأثیر آن در آثار او گفت: وقتی قرار شد در مورد هوشنگ مرادی کرمانیِ پدر، صحبت کنم خیلی فکر کردم. در مرحله اول خصوصیات شخصیتی او را مرور کردم و دیدم شاید صحبت از خوبیها و تمجید از پدر توسط من خیلی خوشایند نباشد؛ زیرا اینگونه سخنگفتن، نظر و نگاهی است که تمام فرزندان درباره والدین خود دارند. به این دلیل فقط یک نکته از وجه شخصیت او را بیان میکنم. پدر من با کودک درون خاص و شخصیت ساده و صمیمیاش، توانست بر روح قصههایش تأثیر بگذارد و آنها را برای همه افراد خواندنی کند. همه با شخصیتهای داستانهای او همذاتپنداری کرده و ارتباط خوبی برقرار میکنند. او آنقدر به سینما علاقهمند است که میتوان تأثیرش را در تمام آثارش دید. به قول سینماییها او تصویری مینویسد. پدرم در نوشتههایش آنقدر به شرح موقعیتها و جزئیات در قصه میپردازد که بهراحتی میتوان آن را تصور کرد که این خصوصیت قصهها، تصویریبودن آنها را اجرایی میکند. این ویژگی داستانها باعث شده است او از معدود نویسندههایی باشد که بسیاری از قصههایش به فیلم تبدیل شده و تقریباً بیشتر فیلمها نیز موفق بودهاند؛ چه از نظر استقبال مردم و چه به لحاظ هنری که در جشنوارههای داخلی و خارجی موفق به دریافت جایزههای معتبر شده است.
او افزود: این موفقیتها را میتوان ترکیب قصههای شیرین او و هنر کارگردانها دانست. این همان نتیجه پیوند سینما و ادبیات است. این پیوند موفق منجر به اعتبار بیشتر برای کارگردانان و همچنین شهرت بیشتر نویسنده در میان عموم مردم و افزایش مخاطب برای کتابها شده است. این پیوند ادبیات و سینما یا همان اقتباس، در بسیاری از آثار نویسندگان دیگر با کارگردانها به سرانجام نرسیده یا موفقیتآمیز نبوده است؛ زیرا در مرحله اول انعطافپذیری نویسنده برای تغییر قصه و تبدیل آن به فیلم لازم است که میتوان گفت به دلیل علاقهمندی و شناخت از سینمای هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده و تعاملهایی که با کارگردانها داشته است، باعث اقتباسهای بسیاری از قصههایش شده است. او معتقد است من ظرف ادبیات و قصه خودم را دارم و شما به عنوان کارگردان باید با ظرف دیگری از هنر به نام سینما، نگاه و برداشت خلاقانه خودتان از قصه را داشته باشید. با این حال در بیشتر اقتباسها در صورت خواست و تمایل کارگردان از مرحله نوشتن فیلمنامه، پشت صحنه تا آمادهشدن فیلم، به عنوان مشاور در کنار آنها حضور داشته است. این نگاه او و ویژگی قصهها منجر به ساختن فیلمها و اقتباسهای موفق و ماندگاری توسط کارگردانهای مطرح شده است. این علاقهمندی و شناخت سینمایی پدرم منجر به دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه از جشنواره بینالمللی فجر شد و همچنین طی سالها به عنوان داور در جشنوارههای مختلف سینمایی حضور داشته است.
هومن مرادی کرمانی در پایان گفت: با اطمینان میتوانم بگویم هوشنگ مرادی کرمانی اگر نویسنده نمیشد، حتماً کارگردان میشد.
هوشنگ مرادی کرمانی، خالق «قصههای مجید» به عنوان آخرین سخنران آیین نکوداشت، پشت تریبون قرار گرفت و ضمن تشکر از همه حاضران، گفت: قدم بر چشم من گذاشتید؛ شما میهمانان من و فرهنگستان زبان و ادب فارسی هستید. من و فرهنگستان یکی هستیم و امروز این جلسه را روشن کردیم به نگاه بسیار خوب، محبت و لطفتان. نمیدانم چه بگویم؛ پس اجازه بدهید با یک شعر از پروین دولتآبادی با شما صحبت کنم: «چون درخت فروردین پُرشکوفه شد جانم / دامنی ز گل دارم بر چه کس بیافشانم».
او در پایان با لحنی طنازانه افزود: من حرف تازهای ندارم که بزنم به جز اینکه حرفهایی دربارهام زده شده که خودم تاکنون نشنیده بودم. امروز با این مراسم، روز خوبی برایم رقم زده شد. وقتی از در وارد میشدم، مشکلی نداشتم؛ اما الان آنقدر با حرفها بادمان کردهاند که نمیدانم چطور از این در خارج شوم. من لایق این همه تعریف، محبت، لطف و انسانیت نیستم؛ صمیمانه و صادقانه دست همگی را میبوسم و برایتان آرزوی خوشبختی دارم.
نظرات