به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رویداد «رویای طوفان» به همت مجموعه سیمافکر وابسته به موسسه هنری-رسانهای «سلوک» یکشنبه ۱۵ مهرماه در خانه اندیشهورزان برگزار شد. در این رویداد که به مناسبت سالگرد قیام طوفان الاقصی در ۷ اکتبر برگزار شد، علیرضا شفاه، پژوهشگر فلسفه و شورای علمی موسسه علم و سیاست اشراق، اباصالح تقیزاده، سیاستپژوه و اعضای شورای علمی موسسه علم و سیاست اشراق و احمد حاجی صادقیان، مسئول میز یمن در اندیشکده مرصاد به ارائه سخنرانی پرداختند.
آیا ما آمادۀ ۷ اکتبر بودهایم؟
علیرضا شفاه در ابتدای سخنان خود در این نشست گفت: میخواهم در این جلسه در مورد تکانههایی که ماجرای ۷ اکتبر برای ایران داشته، صحبت کنم. اینگونه برخورد نکنیم که انگار ما منتظر و آمادهی چنین حادثهای بودیم. من پیشاپیش عرض میکنم که ما آمادهی چنین حادثهای نبودیم. مقصودم این نیست که آدمهایی فکر نمیکردند که بالاخره روزی آتشفشانِ فلسطین طغیان خواهد کرد و گدازهها را به هر سو پرتاب خواهد کرد. قطعاً افراد زیادی در دنیا و مخصوصاً در ایران بودند که آرزو و رؤیای چنین اتفاقی را در دل میپروراندند. اما آیا چنانکه حیات ما نشان میدهد ما همگامِ با این حادثه بودیم؟
شفاه اضافه کرد: ماجرای ۷ اکتبر برای ما یک حادثه بود. در خبرها گفته شد که هیچکس در ایران خبر نداشت که این عملیات به وقوع خواهد پیوست. تنظیمات سیاسی، ملی و حتی نظامی ما به گونهای نبود که ما همگامِ با حادثه باشیم. این حادثه زمان را برای همه در دنیا و مخصوصاً برای ما بیش از بقیه گسست و پاره کرد. ما با یک گسستی در زمان مواجه شدیم. ما خودمان برنامههایی داشتیم برای مواجهه خودمان، اما این برنامهها روی یک پیوستار منظم حرکت میکرد. ناگهان اتفاقات روی دادند. منظور من در وهلهی اول، تأثیراتی که ما در ماجرای فلسطین میتوانیم بگذاریم، نیست بلکه بالعکس مایلم در مورد تأثیراتی که این حادثه روی ما میگذارد و گذاشته و میتواند بگذارد باهم گفتوگو کنیم.
حکمرانی پیش از هر چیز استقبال از بینظمی است نه استقبال از نظم
این پژوهشگر فلسفه افزود: جنگ، پیش از موعد روی داده است. شاید هم جنگ سر وقت خودش روی داده است اما ما از زمان عقب افتاده بودیم. اندیشهای در تنظیم و حکمرانی وجود دارد که گمان میکند حکمرانی به معنای رعایت کردن نظمها، مراقبت از آرامش صحنه و مراقبت از این است که هر چیزی مثل یک چرخدنده سرجای خودش به آرامی کار کند. در این معنا حکمرانی یعنی رگولاتوری، حکمرانی یعنی سیاستگذاریهای معقول و دقیقی که مثل ساعت کار میکنند و هرچقدر ما با این نظمها بیشتر همراه باشیم حکمران موفقتری هستیم. حادثهای مانند ۷ اکتبر به ما و به همه یک مطلب بسیار مهم میگوید و آن این است که حکمرانی پیش از هر چیزی استقبال از بینظمی است نه استقبال از نظم. آمادگی برای حادثهها است نه مراقبت از روال پیوستهی امور.
شفاه گفت: انسانی که منتظر حادثه است محاسبات متفاوتی دارد، خطِ حیاتِ او متفاوت است، دوستانِ خود را متفاوت انتخاب میکند، روح او تجربهی شدیدتری از آنات زمان دارد. این فرد وقتی به توسعه، شهر و زندگی فکر میکند دو راه دارد، یا باید به واسطهی اینکه میداند حادثه اتفاق میافتد و حادثه به او نزدیک است، از زندگی کردن مأیوس باشد یا باید تا بن دندان آمادهی مواجهه با حادثه باشد. من نمیدانم چه اتفاقی افتاده است که در سراسر ایران، گفتارها، دانشگاهها، علوم و رسانهها را تبلیغاتی پر کرده است که اصرار دارند به ما که در خطرناکترین نقطهی دنیا نشستیم، القا کنند که هیچ خطری ما را تهدید نمیکند. نه اینکه به لحاظ جغرافیایی یا سیاسی خطری ما را تهدید نمیکند بلکه اصرار دارند بگویند انسان در یک صحنهی آرام اتفاق میافتد. اما میدان انسان بودن کجاست؟
نمیتوان با در پرانتز گذاشتن حادثه، به انسان بودن خود ادامه داد
دبیر گروه مطالعات علم و فناوی شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی ادامه داد: آیا یک خط مشخص است که ما تجربه میکنیم، روزها میگذرند، خرسندیهای کوچکی که اتفاق میافتند یا میدان به وقوع پیوستن انسان درست لحظهای است که پیوستارها در یک آن پاره میشوند و گسسته میشوند و شما با حادثهها روبرو میشوید. حادثهها ممکن است خیلی شخصی باشند. هر کدام از ما باید منتظر حادثهها باشیم. آیا انسان باید با فراموش کردن حادثه یا در پرانتز گذاشتن حادثه، به انسان بودن خود ادامه دهد یا حادثه مبدأ انسان بودن و نیرومند بودن انسان است؟ آیا جمهوری اسلامی از پیوستار زمان بهرهمند میشود یا از لحظهی گسست زمان، از حادثه و از استقبال از حادثه؟
کسی که در نظم بازار حاضر میشود کسی نیست که صاحب نظم بازار است
او افزود: کدام یک از اینها ملت ما را برپا میکند؟ ما سالهاست که نمیتوانیم مبدأ نظم کشور خود باشیم. مبدأ نظم بودن غیر از منظم بودن است. ما یک لحظه و حیاتی داریم که نظمها را کشف میکنیم. در اقتصاد این امر به چه شکل است؟ ما میرویم در بازار و از خود میپرسیم که چه چیزی را بخرم و چه چیزی را بفروشم بیشتر سود میکنم و سعی میکنیم نظمهای بازار را کشف کنیم. سعی میکنیم بفهمیم که در کجاها اگر قرار بگیریم سودمندتر است و میرویم در یک جایی قرار میگیریم. ما در اینجا نظمی را که در بازار موجود است را تثبیت میکنیم. یعنی کشف میکنیم که بازار چگونه است و میپیوندیم به بازار و بخشی از بازار میشویم. اما ما هیچ وقت از خودمان نمیپرسیم که این نظم از کجا میآید؟ مبنای تمام گفتارهایی که درباره اقتصاد در دهههای اخیر در جمهوری اسلامی ایران پرداخته شده بر اساس فرضِ وجود نظمها در بازار است. هیچکس از مبدأ نظمهای بازار نپرسیده است. کسی که در نظم بازار حاضر میشود کسی نیست که صاحب نظم بازار است بلکه او جزئی از نظم بازار است و قدرت کمی دارد.
امام یادمان داد که تمام اسلام یعنی قدرتِ سیاسی
شفاه گفت: مهمترین چیزی که امام خمینی (ره) پایهگذاری کرد این بود که تمام اسلام یعنی قدرتِ سیاسی. این مسئله به لحاظ فلسفی بسیار عمیق و قابل بحث است. درکِ عمومی ما از دینداری خلاف این نگاه است. ما دربارهی اینکه چطور ممکن است استقبال از قدرت، خودِ پرستش خدا باشد، خط دراماتیک درستی نداریم. اگر میخواهیم ایران قدرتمند باشد، فقط مطالبه نمیشود، مشارکت میخواهد، تشکیل جبههها را میطلبد.
وحدت با ریشسفیدی تولید نمیشود
شفاه در پاسخ به پرسشی از ضرورت وحدت در وضع گسیختگی اجتماعی گفت: وحدت با ریش سفیدی تولید نمیشود. وحدت زمانی ایجاد میشود که داستانها حضور دارند. داستانها دعوت دارند. اگر یک سریال خوب از تلویزیون پخش شود همه شب نگاه میکنند. چرا میبینند؟ چون داستان، دعوت دارد. انسانی که در زندگی خود دعوت ندارد، پراکنده میشود. اگر شب تلویزیون برنامهی خوبی نداشته باشد، هر کسی یک کانال را نگاه میکند. وحدت از دعوت داستان میآید. ملتی که در آن داستانْ به عنوان امر خطرناک سرکوب میشود، یعنی تصور میشود که داستان شَرّ درست میکند، به وحدت نمیرسد. از سال ۸۸ به بعد ما دیگر فقط شورش داریم و جنبش اجتماعی و سیاسی نداریم. یعنی مخالفین جمهوری اسلامی ایران دیگر یک جنبش سیاسی نیستند. خواستهها چیست؟ [اعتراض به اینکه] چرا بنزین گران میشود، چرا اینترنت کند است، چرا به حجاب من گیر میدهید؟ حق دارد. در جامعهای که سیاست و داستان غایب میشود آدمها حق دارند از طریق زندگیِ شخصیِ خود معنا تولید کنند. اما اگریک عدهای داستان خوبی داشته باشند، عدهی زیادی به آنها میپیوندند.
حتی وقتی تحریم شدیم از خودمان نپرسیدیم که چگونه میشود مبدأ نظم بود
او ادامه داد: ما وقتی تحریم شدیم هم از خودمان نپرسیدیم که چگونه میشود مبدأ نظم بود. چرا اقتصاد را مثال میزنم؟ چون اقتصادْ روال عادیِ زندگی است. همه جا بارزترین جنبهی حیاتِ عادی، اقتصاد است. ما وقتی تحریم شدیم هم از این نپرسیدیم که نظم تازه را چگونه باید به وجود بیاوریم. هنوز در مراکز کارشناسانهی ما از این سؤال میشود که ما چطور میتوانیم دوباره در نظم اقتصادی جهان نقشی داشته باشیم؟ ما در زمان تحریم به این فکر کردیم که چگونه تحریمها را دور بزنیم، چگونه میتوانیم برگردیم به آن نظمی که خودمان را در آن جاگیر کرده بودیم، این یعنی دور زدن تحریم. ما سؤال کردیم که چگونه تحریم را دور بزنیم اما نپرسیدیم که اقتصاد از کجا آمده است.
شکلِ زندگیِ ما تناسبی با استقبال از حادثه ندارد
دبیر گروه مطالعات علم و فناوی شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی اضافه کرد: یک سال بعد از ۷ اکتبر شکلِ زندگیِ ما هیچ تناسبی با استقبال از حادثه ندارد. آمریکاییها، آلمانها و اروپاییها وقتی وارد جنگ جهانی دوم شدند، یکی از بزرگترین اتفاقاتی که افتاد این بود که فناوریها به صورت بسیار پرفشاری رشد کرد. تقریباً هیچ ملتی در دنیا نبوده است که رشدهای بسیار بزرگی بکند مگر اینکه فرصت جنگ را غنیمت شمرده است و به استقبال سرنوشت خود رفته است و روحی داشته که آمادهی حادثه بوده است. این ملتها خود را تحت فشارِ محاسبهای قرار دادهاند که با مواجهه با آینده نامعلوم به وجود میآید نه محاسبات معقولی که کارشناسان هر روز به خورد ما میدهند.
نظمی که ما در آن زندگی میکنیم نظمی متناسب با ملت ایران نیست
او گفت: ملتها دو دستهاند. آنها که آمادهی حادثهای -که حتی میدانند برایشان اتفاق میافتد- نیستند و اینها مجبورند نظمهای موجود را کشف کنند و درجایی بنشینند. و کشورهایی که میدانند برای انسان، حادثه اتفاق میافتد و با یادآوری هرروزهی آن حادثه نحوی از زندگی را آغاز میکنند. نظمی که ما در آن زندگی میکردهایم تا همین لحظه، نظمی متناسب با ملت ایران نیست. ما نمیتوانیم فکر کنیم میتوانیم به همان شکلی که زندگی میکردیم به زندگی خود ادامه دهیم. ما صبح میرویم یکجا ساعت میزنیم، پول نفت توزیع میشود و شب برمیگردیم. اگر تولید در این کشور مورد تأکید قرار میگیرد، ما یک چیز را باید بدانیم که منظور از تولید اصلاً خودکفایی نیست. مسئله این است که خود ما مبدأ نظمی باشیم. این یک گرایش سیاسی است پیش از اینکه یک واقعیت اقتصادی باشد.
دوست داریم طوری حرکت کنیم که پیوستارِ زمان برهم نخورد
او افزود: وقتی اقتصاد ما روی پنج نقطه به نام پالایشگاهها و امثال این متمرکز است، دست و پای ما برای جنگیدن میلرزد. مهمترین تکانهی ۷ اکتبر برای مردم ما و جمهوری اسلامی ایران بازتولید این پرسش بود که آیا ما در مقام کسی که درخور انسان باشد میتوانیم خود را در آینه تماشا کنیم؟ ما یک سال بعد از ۷ اکتبر هنوز آماده نیستیم خود را در وضعیت جنگی ببینیم. چیزی که ما آمادهی آن هستیم این است که طوری حرکت کنیم که پیوستارِ زمان برهم نخورد. امروز باید آمادهی اتفاقاتی باشیم که برای ما تلخ خواهد بود. حاکمان یا مردم، کدامشان در اینجا مقصر هستند؟ اینگونه نیست که حاکمان مقصر باشند یا مردمان، ما بر سر آمادهنبودن به توافق رسیدهایم.
شفاه گفت: آیا ممکن است این ضربه با ما کاری بکند؟ آیا ممکن است در ایران هم یک هستهی مقاومت تشکیل شود؟ هستهی مقاومتی که قبل از جنگیدن در بیرون، میخواهد در داخل ایران بجنگد. هستهی مقاومتی که میخواهد بگوید بدون اینکه انسانْ استقلالی در نظم زندگی خود داشته باشد، توان مبارزه ندارد و جنگ برای او معنا نخواهد داشت. آیا ما آمادهایم که با نظم فرسوده و فاسد اقتصادیای که همهی ما از آن تغذیه میکنیم مواجه شویم و شکل دیگری از حیات را پیگیری کنیم که با تمنایی که ما به عنوان یک ملت مستقل و مقاوم داریم، تناسب داشته باشد؟
به ما گفته شده که زندگیِ درست، یعنی فکر نکردن به حادثه!
این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: تمام علوم مخصوصاً علوم دقیقه، وابسته است به آمادگی دانشمندان برای دیدار با امری که قابل محاسبه نیست. دانشمندان وقتی با بزرگترین مجهولات روبرو میشوند دستگاههای محاسباتی را پایهگذاری میکنند. میخواهم بگویم این مطلب بنیانهای فلسفی دارد. ملتی که شجاعت مواجهه با سرنوشت خود را دارد، موفق میشود نظمهای قدرتمندی را شکل دهد و زندگیِ مرفهی داشته باشد. هر اندازه ما گرفتار امرِ موجود و بالفعل باشیم، قدرت اقتصادیِ ما تضعیف خواهد شد. مهمترین از اینکه ما الان موشک بزنیم یا نزنیم این است که اصلاً ما آمادهی جنگ هستیم؟ آیا در این یک سال تغییری در سیاست فناوریِ ما به وجود آمده است؟ آیا بسیجی در صحنهی صنعت میبینیم؟ ما در همان خط پیوستار قبلی حرکت میکنیم. به ما گفته شده که زندگی درست یعنی فکر نکردن به حادثه. اصلاً فکر میکنیم حکمرانی درست یعنی مردم نباید از نظر روحی درگیر مسائل و خیلی نگران باشند.
او در پایان گفت: ۷ اکتبر هنوز هیچ تکانهای برای ما نداشته است. ما باید بفهمیم اگر به دنبال سرنوشت نرویم سرنوشت به سروقت ما میآید. هر کشور، ملت و هر شخصی باید آمادهی سرنوشت خود باشد. انسانی که آمادهی سرنوشت خودش است به گونهی دیگری زندگی میکند.
نظر شما