یکشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۱
گزارشِ گزارشِ این سوگ!

این نوشته‌ها، فریاد لحظات سکوتِ سوگ هستند: «صبر هرچه طولانی‌تر، سکوت محرزتر. چراغی پشت پنجره‌ها روشن نیست. شاید خانه متروکی باشد.»

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمد آقاسی، نویسنده و شاعر: باورش دشوار است که خالق نارنیا، که دنیایی از خیال را برای مخاطب، تصویر می‌کند، قلمی جدی در واقعیت داشته باشد. سرگذشت نارنیا(The Chronicles of Narnia)؛ هفت رمان خیال‌پردازانه است که در ایران به «ماجراهای نارنیا» شناخته می‌شود. این رمان کلاسیک حوزه کودک و نوجوان، بیش از ۱۲۰ میلیون نسخه و به ۴۱ زبان، در سراسر دنیا فروش داشته و آثاری نیز از آن به صورتی تصویری اقتباس شده است.

عالمی سراسر جادو، همراه با موجودات افسانه‌ای، حیوانات سخنگو و هرآن‌چه که واقعی نیست. حالا کلایو استیپلز لوئیس(Clive Staples Lewis) برای ما سوگی را گزارش می‌دهد که بسیار واقعی است. جای شگفتی دارد که اگر کتاب «گزاشِ یک سوگ» او را بخوانیم. او در مرگ همسر خودش، چیزهایی نوشته و نامش را گزارش گذاشته و ادعای کتاب نوشتن ندارد، هرچند به صورت کتاب منتشر شده است. گوئی او هم فهمیده که سوگ دارد و لاجرم جایی فریاد می‌کشد. این نوشته‌ها، فریاد لحظات سکوتِ سوگ هستند: «صبر هرچه طولانی‌تر، سکوت محرزتر. چراغی پشت پنجره‌ها روشن نیست. شاید خانه متروکی باشد.»

آن‌چه انتشارات خوانه، توسط خشایارقشقاوی، ترجمه کرده است و در سال ۱۴۰۲ وارد بازار کرده است، قرار نبوده کتاب باشد؛ گزارش است، پراکنده است، پر تغییر است، اما یک متنِ کلیت‌دار است. یک گزارش از تجربه فقدان است. شرح حالی از یک سوگ است. در چهار بخش کتاب نویسنده به روایت سوگ می‌پردازد. گاهی آن‌را تشبیه می‌کند، و به ترس مانند می‌داند. از کاهل شدن سوژه سوگوار می‌گوید، که سرانجام، کثیف و مشمئزکننده می‌شود.

در میانه نوشته‌ها یا تراشه‌های عمرش، می‌پرسد که خدا هست؟ اگر هست کجاست؟ چرا در لحظات سخت او را پیدا نمی‌کند؟ او پاسخ‌هایی می‌دهد که گاه قانع می‌شود و گاهی نیز قانع نمی‌شود. نویسنده تنها، از خاطرات مشترک هراسیده اما کم‌کم ناچار است به آن‌ها رجوع کند. به جاهایی که با همسرش رفته می‌رود و با ترس خود روبه‌رو می‌شود. او، یعنی سوژه سوگوار، به تنهایی در شده، در میان تنهایان. دیگر برای او سخت است تحمل آدم‌هایی که از اهمیت میرگ می‌کاهند و می‌گوید: «یکباره تو بیا و بگو که تولد هم اهمیتی ندارد.»

عزیزترین هدیه ازدواج به خودش را، اکنون که در سوگ است، فهم «امرواقعی» می‌داند و آن‌را بسیار مهم می‌شمارد. این موضوع را در میان کلمات کتاب، که دندان قروچه‌ای خشم اوست بیان می‌کند. خشمی از بی‌رحمی طبیعت زندگی در اتمام یک رابطهریال در تمام شدن یک فرد، و در از دست دادن چیزها و جان‌ها. گوئی او که در خیال خلاقانه می‌زیسته، توقع چنین تحققی را نداشته است. توصیه می‌کنم کسانی که در سوگ هستند این کتاب را که ترجمه ادبی روانی دارد مطالعه کنند تا بیش‌تر از این رنج دنیا را بفهمند..

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها