سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - شیرزاد بسطامی، نویسنده، پژوهشگر و دکتری تاریخ ایران باستان: جایگاه بهار در فرهنگ مردم لرستان را میتوان در ضربالمثلها و اشعار ایشان در مدح بهار و نکوهش زمستان و پاییز مشاهده کرد.
از اینرو بهار نیز در باور مردم این دیار منزلت ویژهای دارد. در جامعهای که قوت آنها بر آمده از کشاورزی و دامداری ست، جوانه کردن گیاهان و درختان و رشد علوفهها و سرسبز شدن مراتع، نویدبخش جهان دوباره به زندگیست. از اینرو شاعران بزرگ لرستان همچون ترکهمیر آزادبخت، ملاحقعلی سیاهپوش و ملا منوچهر کولیوند اشعار نغزی در توصیف بهار از خود به یادگار گذاشتهاند.
مردم لرستان در بهار و عید نوروز باورها و آیینهای خاصی دارند. برخی از این آیینها همچون جشن بهار، چهارده بدر، چهارشنبهسوری، علفه، نوعید، فال کوزه، کوسهسواری، سبزه گرفتن، خانه تکانی عمومیت دارند؛ اما موضوع این یادداشت نه آیینهای مرسوم در ایام نوروز؛ بلکه به باوری کهن در میان اساطیر دیرینه مردمان این سرزمین اختصاص دارد. که نمود آن در ابیات بسیاری تجلی یافته است.
از جمله در این ابیات ترکهمیر آزادبخت
هانای کله باد، باد بهاران
hânay kola bâd, bâde behârân
ولیعهد وشت، وکیل واران
Valiahde vasht, vakile vârân
شکوفه سرچل، شکرچه داران
Šekufey sar čal škarče dârân
گلپاش و گلریز، بذر گلکاران
Golpâš o Golriz, bazre golkârân
کُلهباد که بسیاری آنرا کَله باد تلفظ میکنند بهمعنی باد نوروزی است که در بهمن و اسفند شروع به وزیدن میکند. این باد نویدبخش هزیمت زمستان و یخبندان است و پیامآور بهاران است که بذر نباتات را در دشتها و کوهها میپراکند.
ملا منوچهر کولیوند نیز در شعری ۳۱ بیتی اینچنین از کُلهباد میسراید:
باد بهاران باد بهاران،
bâde behâran, bâde behâran
کُله باد هانای باد بهاران
kola bâd hânay, bâde behâran
ولیعهد وشت، وکیل واران
Valiahde vasht, vakile vârân
گیان بخش پیمان، جلال گلزاران
Giân baxš peymân, jelâl golzâran
و ملاحقعلی سیاهپوش نیز ابیاتی در مورد آن دارد.
کله باد خیزان، کله باد خیزان
Kola bâd xizân, Kola bâd xizân
ژه دروه نان دنگ کله باد خیزان
Ža dar va nân danay kola bâd xizân
زنجیره زرباف یخ بنان ریزان
Zanjir zarbâf yaxbanân rizân
زمهریر ژه زور بازوش گریزان
Zamharir ža zur bâzuš gorizân
جدای از زیبایی ادبی و محتوای این ادبیات که تصویرگر آمدن بهار است. مفهوم کُلهوا (کله باد) میتواند دهلیزی باشد به تاریخ اندیشه در این سرزمین.
در اندیشه ایرانی، نوروز، قرینه آیین مهرگان است و جمشید فرمانروای آرمانی اساطیر ایران با این جشن پیوند نزدیکی دارد؛ اما در اوستا هیچ نامی از نوروز نمیآید و با عنایت به اینکه ۱۲ روز جشن نوروز میتواند بر گرفته از ۱۲ برج فلکی و ۱۲ ماه سال باشد بنابراین این فرض محتمل میرسد که آیین نوروز برگرفته از آرا نخستین بینالنهرین باشد که به فلات ایران راه یافته است؛ اما این مباحث موضوع پژوهشهای دیگریست اما در این یادداشت ما در پی تبیین نگاه اساطیری به آمدن بهار هستیم که نمودهای آن در آثار مکتوب کهن و فرهنگهای شفاهی چون فرهنگ لرستان، نمود یافته است.
در اساطیر کهن ایرانی، آمدن بهار با ایزد رپیتون (رپیثون) ارتباط نزدیکی دارد. ایزدی که در زمستان به زیر زمین میرود و در بهار به روی زمین بر میگردد و با بازگشت خود به روی زمین جان دوباره به طبیعت میبخشد.
رپیتون ایزد موکل بر نیمروز است لحظهای که خورشید در وسط آسمان و در گرمترین حالت خود قرار دارد و یکی از پنج گاه اندیشه مزدیسنا برای تقسیم روز و انجام نیایش است.
از سویی لازم اشاره داشته باشم به اینکه تقسیم سال به چهار فصل در اندیشه متاخرتر اتفاق افتاده است و در اندیشه اوستایی؛ سال به دو فصل زمستان ده ماهه و تابستان دو ماه تقسیم میشود که در آن دو ماه نیز هوا سرد است.
قطع به یقین این تقسیمبندی کهنتر از حضور زمان زرتشت است که از سنت اساطیری پیشازرتشتی گرفته شده، به زمانی پیش از مهاجرت آریاییان، عهدی که آریاییها در سرزمینهای شمالی سکنی داشتند؛ اما در زند اوستا سخن از تابستان هفت ماهه و زمستان پنج ماهه رفته است و تابستان از نخستین روز فروردین آغاز میشود و در سیام ماه مهر پایان مییابد و زمستان از نخستین روز آبان شروع میشود و تا انتهای اسفند ادامه دارد.
زمستانی که در آن رپیتون در زیر زمین سکنی گزیده وظیفه او این است که به یاری چشمه های آب زیرزمینی بشتابد و ریشه گیاهان را گرم نگاه دارد تا آنها به دلیل سرما خشک نشوند و از میان نروند. اگر در فصل تابستان دوباره از چشمهها آب میجوشد و گیاهان سرسبز و درختان پربارند، از تیمارهای دلسوزانه این ایزد است.
از اینروست که در فصل زمستان که ایزد رپیتون در زیرزمین به سر می برد آب چشمه ها گرم است و در تابستان که او در روی زمین است، آب چشمهها سرد است.
زمانی که ایزد رپیتون در زیر زمین به سرمی برد و در نبرد با دیو سرماست، باید او را با بر پا کردن آیینهای خاص یاری داد. جشنهای آتش که در زمستان در روزهایی خاص برگزار میشده، برای نیرو بخشیدن به او بوده، مانند جشنی که در روز بهرام (روز بیستم) از ماه آذر اجرا می شد.
در مورد جشن سده نیز که در روز آبان (روز دهم) از ماه بهمن اجرا می گردد، بسیاری را عقیده بر این است که این جشن یادمان گذشت صد روز از رفتن رپیتون به دنیای زیرزمینی است و یا بهتر بگوییم صد روز پس از رفتن اوست. بازگشت سالانه رپیتون در بهار نشانی از پیروزی نهایی است، پیروزی گرما بر سرما، روشنی بر تاریکی و نیکی بر بدی از این رو برای بالا آمدن او بر روی زمین، باید آیینها و نیایشهای خاصی به جای آورد.
اما در تبیین آمدن بهار در اندیشه ایرانیان مدد چهار عنصر به گردش ایام ضروری به نظر میرسد، خاک و آب به کمک رپیتون و آتش که با نزدیک شدن زمین به خورشید در مدار انتقالی خود و از سویی مراسمات آتش مردمان مزدیسنا و از سویی ایزد رپیتون گاهی نوعی همسانی با آتش اوروازشت پیدا میکند که آتش مخصوص گیاهان است.
در این پازل فقط جای خالی باد (در عناصر چهارگانه) را در آثار مکتوب میبینیم. که این جای خالی با کُلهوا (کله باد) که نمودی است از عقاید کهن مردمان لرستان، را میتوانیم پر کنیم. لرستانی که در آیینها و عقاید کهن بجا مانده از آن رپیتون حضور ندارد اما کُلهوا نقش خود را در آمدن بهار ایفا میکند.
لازم به ذکر است که وا (وای) یکی از کهنترین ایزدان در اندیشه هندوایرانیان است که در اوستا و وداها نام او آمده، ایزدی که بر پهنه میان گنبد آسمان و زمین فرمان میراند. وایو چهرهای دوگانه دارد، خوب و بد.
زیرا باد از هر دو جهان نیک و بد میگذرد. او نیکوکار است و همچنین میتواند با نیروی ویرانگر خود همهچیز و همهکس را نابود کند. هم آفریننده مرگ است و هم زندگیبخش و هم برای اورمزد و هم برای اهریمن قربانی میکند.
همچنین خودِ واژه وای گمان میرود همان است که در شبه جملههایی مانند «ای وای»، و «وای بر تو» همچنان بازمانده است. در اردیبهشت یشت، در آنجا که اهریمن از هماورد خویش به تنگ میآید، میگوید: «اهریمن تباهکار گفت: وای بر من از (دستِ) اردیبهشت.»
وایو یکی از خدایان اسرارآمیز هندواروپایی است. او نماد باد است که در تندباد مرگ و در ابر بارانزا زندگی را به ارمغان میآورد. در ایران همانطور که گفته شد؛ از او به دو ریخت نیک و بد یاد میکنند که اورمزد و دیگر خدایان برای جنبه نیک او قربانی میکنند. ایزد وای گردونهای زرین دارد و خدایی نیرومند، فراخسینه، جنگجویی سهمناک، دلیر، تیزرو و پیروز شونده گزارش شدهاست. او زمانی که جامه نبرد بر تن دارد، با سلاح زرین خود به دنبال کردن دشمنانش میپردازد و اهریمن را نابود میکند و از آفرینش اورمزد پاسداری میکند.
همانگونه که اورمزد در بالا و روشنی فرمانروایی میکند، اهریمن نیز در پایینترین و تاریکی فرمانروایی میکند و وایو در میان این دو و در خلأ فرمانروایی میکند.
یکی از لقبهای ایزد وای، زروانداد به معنی آفریده زروان (خدای زمان) است. و این آفریده زروان در اندیشه کهن لرستان نقش خود در انتقال فصلها و سیر زمان در مفهوم کله وا بخوبی ایفا کرده است. از سویی ایزد وای را آفریننده و نگهبان پل چینوت میپندارند.
این نقش، یعنی آفریدن و نگهبانی پل چینوت بر میگردد به خویشکاری ایزد وای که او را پشتیبان و آرامبخش روانهای درگذشته میدانستند و باور داشتند این ایزد روانهای درگذشتگان را در سفرشان به آسمان همراهی میکند. از همینروست که در زمانی که وزش کلهوا در جریان است مراسم پنجشنبه آخر سال و علفه در لرستان همچنان برگزار میشود.
همچنین کلهوا در فرهنگ لرستان چون تصاویری که برای ایزد وای آمده دو صورت دارد؛ (کلهوا) و (زلهوا) کلهوا نویدبخش بهار و نمود اهورایی ایزد وای و از آن جهت به آن کُله وای میگویند که در اوستا آمده؛ زمستان ده ماه و تابستان دو ماه بود و وای کوتاه چون نسیم بهاری تنها قادر به خلق تابستانی کوتاه میشود؛ و اما نقطه مقابل او، زلهوا (باد پاییزی) طلایه دار زمستان و صورت اهریمنی وای در اندیشه کهن مردمان این خطه است که زمستانهای طولانی، سخت و بی برکت را برای دامداران و کشاورزان به همراه میآورد.
نظر شما