سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _ آزاده جهان احمدی، پژوهشگر: «راه خون» شامل یادداشتهای شهید غلامرضا صالحی از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۷ است که به صورت روزانه نوشته شده است. قبل از هر چیز همت شهید صالحی ستودنی است که بیش از ۷ سال هر روز بدون وقفه یادداشتهایی نوشته است، آن هم نه در شرایط عادی بلکه در شرایط جنگی. یادداشتها از ۸ شهریور ۵۸ با نوشتن ماجرای سفر جنجالی محمد منتظری و ۵۰ نفر از نیروهایش به لیبی برای جشن سالگرد کودتای معمر قذافی شروع میشود که صالحی هم یکی از افراد این گروه است. شاید این تنها روایت دستاول از این سفر جنجالی ۲۰ روزه به لیبی و دیگر کشورهای عربی باشد که تاکنون منتشر شده است. هرچند میزان و نحوه نگارش یادداشتها در سالهای مختلف با یکدیگر متفاوت است اما بیوقفه تا ۲۰ تیر ۱۳۶۷ ادامه دارد. شهید صالحی دو روز بعد یعنی ۲۲ تیر در فکه به شهادت میرسد.
شهید صالحی به همراه ۱۰۰ نفر از بچههای نجفآباد برای اولین بار در سال ۱۳۵۹ به جبهه میرود. یادداشتهای این سال، نمونه جالبی از حال و هوا و فضای روزهای ابتدایی جنگ است. روزهایی که هیچکس نمیداند جنگ چیست؟ و چگونه باید جنگید؟ شهادت یعنی چه؟ ترسها، دلهرهها و نابلدیهای اولین تجربه حضور مستقیم در جبهه واقعی در این یادداشتها کاملاً احساس میشود. اضطراب و هراس از دیدن اولین صحنههای شهادت بچهها - شبیه کسی که اولین بار، جسد و خون میبیند - و نگرانی از زیاد شدن تعداد شهدا و صحنههایی اینچنینی در یادداشتها کم نیست. این وضع در روزهایی است که هنوز تعداد شهدا در حد سه چهار نفر است.
شهید غلامرضا صالحی که حین شهادت، جانشینی فرماندهی لشگر ۲۷ محمد رسولالله (ص) را بر عهده داشت، از جمله معدود فرماندهان دوران دفاع مقدس است که جزئیات روزانه تاریخ هشتسال جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ملت ایران را در پایان هر روز به نگارش درآورده است.
جایگاه مهم شهید صالحی در طول این دوران که تا پیش از جانشینی لشگر، عمدتاً مسئولیت واحد اطلاعات-عملیات لشگر را بر عهده داشت و حضور مستمر او در اتاق فکر و طراحی فرماندهان سپاه، یادداشتهای روزانه او را به گنجینهای ناب، دقیق و موشکافانه از ناگفتههای دوران جنگ تبدیل کرده است.
روایت دست اول از این برهه مهم و تاریخساز انقلاب اسلامی ودیعهای است که این شهید بزرگوار با دوراندیشی در قالب یادداشتهای روزانه خود برای ثبت در تاریخ و استفاده نسلهای بعد به یادگار گذاشته تا یکی از طلاییترین ادوار تاریخ ملت بزرگ ایران از فراموشی و کمرنگ شدن در امان بماند.
شهید صالحی اهل فرهنگ و بهویژه بسیار اهل مطالعه بود. در اوج جنگ و مسئولیتهای نظامی هر وقت که اندک زمانی به دست میآورد مطالعه میکند، فرقی نمیکند در خانه باشد یا در قرارگاه یا جای دیگر. هر وقت به تهران میآید و وقت آزادی پیدا میکند برای دیدن نمایش به تئاتر شهر یا سینما میرود. هر وقت اندک زمانی به دست میآورد به بازدید مراکز فرهنگی و تاریخی میرود. سر زدن به کتابفروشیهای خیابان انقلاب و خرید کتاب معمولاً یکی از کارهای او بود، هر وقت که به تهران میآمد. «صبح سری به کتابفروشیهای مقابل دانشگاه تهران زدم و کتابهای جدیدی را که چاپ شده، خریدم. ظهر از تهران عازم باختران (کرمانشاه) شدم.» (شنبه ۲۱ تیر ۱۳۶۵/ ص ۷۷۳) یا «امروز به علت بیکار بودن در تهران به گشت و بازدید از کتابفروشیها و… مشغول بودم. عصر از یک نمایشنامه به نام (معمای ماهیار معمار) در تالار شهر دیدن کردم.» (یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۶۵/ ص ۷۸۰) این در حالی است که فردای آن روز یعنی ۶ مرداد شهید صالحی عازم سفر حج است. یا «بعد از ظهر به اتفاق خانواده به اصفهان رفتیم… پس از تماشای فیلم سینمایی بایکوت، چند ساعتی در آنجا گردش کردیم.» (سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۶۵ ص ۸۶۹) یا «قبل از ظهر به اصفهان رفتم و از کتابفروشیهای شهر، کتابهای جدیدی را که تالیف و ترجمه شده در رابطه با مسائل جهانی، سیاسی، نظامی و اطلاعاتی خریداری کردم.» (پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۶۶/ ص ۱۰۰۲)
این روحیه و رویه برای آدم جنگ و به اصطلاح نظامی واقعاً منحصر به فرد است. چون او هم میتوانست مثل دیگر نظامیان یا فرماندهان، کارهای جنگی را بهانه کند و مشغول امور دیگری شود. اما در این میان او با علاقه و اشتیاق و شاید هم درک یک ضرورت از موضوعات این چنینی غافل نبود. تاکید بر مطالعه و خواندن آثار تاریخی و جنگی از جمله کتابهای جنگ جهانی اول و دوم یکی از توصیههای همیشگی او به دیگر فرماندهان و مسئولان نظامی بود.
نکته مهم دیگر آن است که شهید صالحی فرمانده بود یا مسئولیتهای بالایی داشت. او از نزدیک شاهد اتفاقات است و در جلسات ردهبالای تصمیمگیریها حضور دارد و این به اعتبار یادداشتها میافزاید. شهید صالحی صریح و بیتعارف است. هرچه نظرش بوده است بدون مجامله و تعارف مینویسد، میخواهد محمود کاوه باشد یا صیاد شیرازی یا فلان نماینده مجلس و یا دیگران.
یادداشتهای سه چهار ماه آخر جنگ یعنی از فروردین تا ۲۰ تیر ۱۳۶۷ -که یک هفته بعد ایران قطعنامه ۵۹۸ را میپذیرد - از خواندنیترین بخشهای کتاب است. جنگ، پایان تلخ و عبرتآموزی برای ما داشت. عراق در کمتر از سه ماه همهی مناطقی را که ما در طول ۶ سال جنگ سخت و با دادن شهدای بسیاری فتح کرده بودیم، پس گرفت. در کمتر از سه ماه، فاو، شلمچه و جزایر مجنون سقوط کرد و عراق دوباره به داخل مرزهای ما آمد. یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۶۷ در حالی که فرماندهان سپاه و لشکرها و یگانها برای برگزاری سمیناری در کرمانشاه جمع شده بودند، عراق به فاو حمله میکند و در مدت ۳۰ ساعت همه آن را پس میگیرد.
«راه خون» بدون شک یکی از کمنظیرترین کتابها و اسناد جنگ هشتساله است. هرچند متاسفانه بخشهایی زیادی از یادداشتها منتشر نشده اما باز هم ناگفتههای زیادی درباره جنگ در این کتاب آمده است. اگر کمی با دقت مطالعه شود ریشهها و عوامل بسیاری از اتفاقات جنگ را میشود در آنها ردیابی کرد. با دقت در این یادداشتها میشود گرهها و نقاط مبهم و کور برخی حوادث جنگ و عملیاتها را روشن کرد.
نظر شما