مهري بهفر در نشست نقد و بررسي كتاب «ريشههاي زن ستيزي در ادبيات كلاسيك فارسي» گفت: به باور من اگر اين كتاب به لحاظ روششناسي وارد ژانرهاي ادبي ميشد با يك كتاب ادبي برتر روبهرو بوديم. شاعري كه حماسه يا رمانس ميگويد (همانند نظامي) نميتواند زنستيز باشد. چون روايتگر است.\
آن چه بازگو شد بخشي از سخنان مهري بهفر منتقد ادبي بود كه در نشست هفتگي شهر كتاب كه به نقد و بررسي كتاب «ريشههاي زن ستيزي در ادبيات كلاسيك فارسي» اختصاص داشت، گفته شد.
وي افزود: من در عين حال كه رنجهاي پژوهش و كوشش حسيني را در فراهم آوردن اين كتاب ارج مينهم، از نظر روششناسي و مباني تئوريك، انتقادهايي به كتاب ايشان دارم.
بهفر خاطرنشان كرد: عنوان كتاب «ريشههاي زن ستيزي در ادبيات كلاسيك فارسي» است اما وقتي به كتاب مراجعه ميكنيم، ميبينيم كه خود اصطلاح زنستيزي، از نظر كيفي و كمي، تبيين نشده است. تنها يك صفحه و نيم از كتابي كه در حدود سيصد صفحه است، به توضيح اصطلاح زنستيزي اختصاص دارد.
اين منتقد ادبي خاطرنشان كرد: اين به نظر من اصلا كافي نيست و سازه ساختمان كتاب را نشان نميدهد. براي اين كه اين سازه سيصد صفحهاي بتواند بايستد، بايد از ديد تئوريكي پيريزي داشته باشد تا بتواند آن را نگهدارد. به نظر من اين پيريزي انجام نشده است.
اصطلاحات كتاب بهدرستي تبيين نشدهاند
وي افزود: در اين كتاب از دو اصطلاح «زن گريزي» و «زن ستايي» استفاده شده است كه من تا به حال در متون دست اول فمينيستي به چنين اصطلاحاتي برنخوردهام. البته خوب است كه ما اصطلاحسازي كنيم. هميشه كه نبايد از اصطلاحات نقد ادبي جهان استفاده كرد اما موضوع اينجاست كه دو اصطلاحي را كه بكار بردهاند، تبيين نكردهاند. هنگامي كه يك اصطلاح براي اولينبار وارد كتابي ميشود نياز به تبيين درست و محكمي دارد. چون قرار است كه شالوده و سازه ساختمان روي اين اصطلاح بايستد.
وي افزود: اگر اصطلاحي كه چنين نقشي را دارد، خوب تبيين نشده باشد، سازه استوار نخواهد ماند. من بيشتر با «زن نكويي» موافقترم تا «زن ستيزي». چون، براي مثال، ممكن است سعدي زنان را نكوهيده باشد اما تصور نميكنم زن ستيز باشد. اصطلاح «زن ستا» هم بهخوبي تعريف نشده است. اين كه تنها بگوييم زن ستا يعني ستايشگر زن، كافي نيست.
بهفر يادآور شد: من با تنظيم فصلهاي كتاب مشكل دارم. هنگامي كه چند فصل به ريشهيابي فلسفي و ديني زن ستيزي اختصاص داده شده، به يكباره در فصل هفتم با نگاه عطار به زنان برخورد ميكنيم. انگار اين فصل از فصلهاي ديگر جدا افتاده است. شايد اين فصل بايد به بخش نظامي و خاقاني نزديكتر ميشد و نيز بايد نخست ريشهها توضيح داده ميشد و سپس مصاديق. براي همين است كه من متوجه نشدم كه سيماي زن در شعر عطار چرا از شعر خاقاني و نظامي جدا شده است.
وي افزود: فهرست مطالب را كه نگاه ميكنيم ميبينيم كه در فصل اول جلوههاي زن ستيزي در ذيل 4 عنوان قرار گرفته است: شعر حماسي، منظومهها و غزلهاي عاشقانه، ادبيات عرفاني و شعر تعليمي. اين تيترها با هم همخواني ندارند. منظومههاي حماسي از تلفيق دو ژانر حماسي و ادبيات ليريك (غنايي) بهوجود ميآيد.
بهفر يادآور شد: ادبيات عرفاني هم اصلا ژانر نيست. در اينجا با يك مضمون روبهرو هستيم. پس چندان مشخص نيست كه اين تيترها بر چه اساسي تنظيم شدهاند. آيا منظور قالبهاي شعري بوده است يا ژانر و مضامين؟ از سوي ديگر تعليم در همه آثار ادبي پيدا و پنهان است. در تعريف شعر آمده است كه شعر چيزي است شورانگيز با اسلوبي واجد تهييج، لذت و خوش آمدن كه تعليم ميدهد. پس تعليم نه جزو قالب است و نه ژانر.
شاعر روايتگو نميتواند زن ستيز باشد
وي افزود: به باور من اگر اين كتاب به لحاظ روششناسي وارد ژانرهاي ادبي ميشد با يك كتاب ادبي برتر روبهرو بوديم. در چنين صورتي با يك پرسش سر و كار داشتيم كه آيا خاقاني زن ستيز، به لحاظ شخصيتي نيز فردي زن ستيز بوده است؟ آيا خود خاقاني زن ستيز است يا نوع ادبي كه انتخاب كرده او را از كسي چون نظامي، كه ستايشگر زنان است، جدا ميكند؟
بهفر يادآور شد: بايد توجه داشت كه شاعري كه حماسه يا رمانس ميگويد (همانند نظامي) نميتواند زن ستيز باشد. چون روايتگر است. در روايت ما شخصيت داريم. اين شخصيت عملي را انجام ميدهد تا داستان را پيش ببرد. پس در ادبيات روايي نميتوان از ديد مردسالارانه به زنان نگاه كرد، زيرا واجد نقشاند. پس آيا اگر خاقاني شعر روايي ميگفت باز همين خاقاني زن ستيز بود؟ يا تحميل اقتضائات نوع ادبي است كه او را وادار به گفتن شعرهاي كنوني كرده است.
اين منتقد ادبي خاطرنشان كرد: من فكر ميكنم كه تا حد زيادي نوع ادبي است كه تعيين ميكند شاعر در چه قلمروهايي رفت و آمد كند. در قلمروهايي كه نظامي قدم ميگذارد و در آنها وارد كشمكشهاي داستاني ميشود، زن نيز تجلي پيدا ميكند.
جنسيت است كه كارمايه اثر ادبي را ميسازد
وي افزود: منتقدان فمينيست ميگويند كه تخيل بدون توجه به جنسيت ممكن نيست. تخيل از ساختارها، گير و بندهاي ناخودآگاهي هويت جنسي نميتواند فرار كند. ميگويند جدا كردن تخيل از جايگاه اجتماعي، جنسيتي، تاريخي و سياسي فرد ممكن نيست. حالا ميخواهد خاقاني قرن ششم باشد يا شاعري امروزي. پس اگر اين گفته درست باشد، تخيل مردانه خاقاني نميتواند از او جدا باشد.
بهفر گفت: هويت جنسي را از كارمايه هيچ اثري نميتوانيم جدا كنيم و هيچ نقدي بيرون از فرهنگ مسلط وجود ندارد. نقد مسلط امروز است كه باعث ميشود بحثهاي فمينيستي پيش بيايد. پس در زمان سعدي، خاقاني و نظامي هم فرهنگ مسلطي وجود داشته است. با اين حساب بايد گفت كه همه آنها از يك زن ستيزي بهره دارند كه از پيكره آنها جدا شدني نيست. در رسوبهاي ناخودآگاه ما هم هنوز چيزي از اين زن ستيزي هست. پس نميتوانيم چندان خاقاني و ديگران را به سبب اين ستيز با زنان سرزنش كنيم.
وي افزود: يك اشكال كتاب اين است كه ما در اينجا با شخصيتها كار داريم. در حالي كه آگاهيهاي ما از زندگي خاقاني، حافظ، فردوسي و ديگران آنقدر نيست كه بتوانيم درباره كاراكتر آنها سخن بگوييم. من ميپذيرم كه بيرون از ژانر ادبي شخصيت يك يك افراد ميتواند در گرايششان به زن ستيزي يا زن ستايي تاثير داشته باشد.
وي افزود: ولي موضوع اينجاست كه ما درباره نويسندگان و شعراي خودمان خيلي كم ميدانيم. آنچه هم ميدانيم آميخته با افسانههاست. بنابراين ما نميتوانيم خيلي روي كاراكتر آنها بحث كنيم و تفاوت بگذاريم. با اين حساب بهتر بود كه در كتاب به جاي بحث كردن از شخصيتها، به موضوعات كلي زن ستيزي يا زن ستايي پرداخته ميشد.
نظامي را نميتوان شاعري فمينيست دانست
وي افزود: نقدي كه در اين كتاب صورت گرفته، نقد توصيفي و ذهني است و كمتر بر پايه مستندهاست. رويكرد نقد معطوف به قصد نويسنده، كه در اين كتاب به آن اشاره شده، نميتواند چندان درست باشد. ما نميتوانيم نيت نويسنده را، آن هم نويسندهاي كه سدهها پيش از ما زيسته است، دريابيم. پس نظامي به هيچ وجه فمينيست نيست.
بهفر خاطرنشان كرد: «هفت پيكر» او داستان يك مرد است و هفت زن. گوينده يك چنين داستاني، چگونه ميتواند فمينيست باشد؟ من به رمزهايش كاري ندارم. اين داستاني است كه هفت زن، از ديد عاطفي، به هفت بخش تقسيم شدهاند.
نظر شما