شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۲
جمشید مظاهری در دانشگاه اصفهان مورد بی‌مهری قرار گرفت

علی رواقی می‌گوید: جمشید مظاهری از دوستان فاضل و کم‌نظیر و به نوعی بی‌نظیردر زمینه‌هایی خاص و بخصوص در زمینه تاریخ اصفهان بود که در دانشگاه اصفهان خیلی مورد بی‌مهری قرار گرفتند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- سیدعلی‌سینا رخشنده‌مند: علی رواقی، استاد و پژوهشگر ممتاز زبان و ابیات فارسی، قرآن‌پژوه، شاهنامه‌پژوه، مصحح و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی در عرصه پژوهش و آموزش، یکی از چهره‌های تاثیرگذار ادب و فرهنگ این مرز و بوم بوده است، چهره ماندگاری که میل به جامعیت در او بوده و هست. در ادامه گفت‌وگوهای‌مان با پیشکسوتان این عرصه در خبرگزاری ایبنا، با علی رواقی گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
 
 لطفا شمه‌ای از زندگی علمی، گذشته، تحصیلات و استادان خود بگویید.
بنده متولد 8 آذرماه سال ۱۳۲۰ شهر مشهد و خیابان خسروی هستم، از سال ۴۳ به تهران آمدم. دوره كارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه مشهد گذراندم، در سال 1348 مدرك كارشناسی ارشد و به سال 1353، درجه دكتری را از دانشگاه تهران اخذ كردم.
 
استادان دانشگاه تهران چه کسانی بودند؟
در دوران تحصیل از محضر استادانی همچون احمدعلی رجایی بخارایی، غلامحسین یوسفی، بدیع‌الزمان فروزانفر، جلال همایی، پرویز ناتل خانلری، محمد معین، مجتبی مینوی، علی‌اکبر فیاض و محمد پروین‌گنابادی کسب فیض کردم.
 
موضوع پایان‌نامه فوق لیسانس و دکتری شما چه بود؟
موضوع پایان‌نامه فوق‌لیسانس بنده «فرهنگ شاهنامه» با راهنمایی دکتر محمد معین و دکتر سیدجعفر شهیدی بود. در دوره دکتری نیز «اشتقاق فعل در زبان فارسی» را برای زمینه پژوهشی رساله خود انتخاب کردم و با راهنمایی پرویز ناتل‌خانلری و مهدی محقق آن را به انجام رساندم.
 
کارهای پژوهشی را از چه زمانی شروع کردید؟
در آغاز کارهای پژوهشی را زیرنظر استاد دکتر پرویز ناتل‌خانلری در مجلات «سخن» و «بنیاد فرهنگ ایران» شروع کردم، بعد به گروه علمی «بنیاد شاهنامه فردوسی» به سرپرستی استاد مجتبی مینوی دعوت شدم، از همان آغاز در زمینه شناخت زبان شاهنامه و رمزگشایی از واژگان ناشناخته فارسی نوین به‌ ویژه در دوره تکوین آن شروع به تحقیق و پژوهش کردم. سال ۱۳۴۸ در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به‌تدریس پرداختم و در سال ۱۳۵۳ درجه استادیاری زبان و ادبیات فارسی را دریافت کردم در سال ۱۳۵۴ برای فرصت مطالعاتی به فرانسه رفتم و آن‌جا در زمینه فرهنگ‌نویسی تحقیق و پژوهش کردم، در سال ۱۳۵۶ در دانشگاه پل والری مون پلیه، تدریس داشتم، در سال ۱۳۸۵ به ایران بازگشتم و بعد از آن به تونس رفتم و در دانشگاه تونس به تدریس پرداختم. در تیرماه 1360 بر اثر انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت برادرم، به ایران بازگشتم و در دانشگاه تهران به‌تدریس مشغول شدم و سرانجام در سال ۱۳۸۱ از این دانشگاه بازنشسته شدم.

برادرتان -شهید محمد رواقی- به چه کاری مشغول بودند؟ هم‌چنین از موسسه شهید رواقی بگویید و این‌که هزینه موسسه از کجا تامین می‌شود؟
شهید محمد رواقی -خدایش بیامرزاد- در شرکت فرش فعالیت داشت چنان‌که پدرم نیز در کار صادرات فرش بود. برادرم در تیرماه سال 1360 همراه اعضای حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید.
هدف و انگیزه‌ام از راه‌اندازی این موسسه کارهای فرهنگی بود و خدا را شکر این کار را هم انجام دادیم، بعد از شهادت برادرم، این موسسه را به نام ایشان کردم هزینه موسسه هم از «اوقاف جیب» تامین می‌شود یعنی و در واقع همه مخارج را جیب خودمان تامین می‌کنیم.
 
چطور ادبیات را انتخاب کردید؟
دوره دبیرستان را نیز در رشته طبیعی سپری کردم اما به رشته ادبیات علاقه داشتم. عمویم پزشک بود، چون فرزندی نداشت، یک نفر از وابستگان درجه یک خانواده می‌توانست پزشکی بخواند حتی یک ترم نیز به دانشکده پزشکی رفتم اما از وقتی درس تشریح در دانشگاه مطرح شد، ترجیح دادم این رشته را ادامه ندهم.
 
علت گرایش‌تان به ادبیات چه بود؟
علت گرایش من به ادبیات به خاطر وجود شادروان استاد عبدالرسول بازرگانی - یکی از معلمان ما در دبیرستان- بود، ایشان مشوق بسیار زیادی برای خواندن کتاب بود و به همین دلیل در مقدمه کتاب «فرهنگ‌های فارسی» یادی از ایشان کرده‌ام، این استاد، کتاب‌های ادبی و مذهبی را به من معرفی می‌کردند و بنده نیز مطالعه می‌کردم. ایشان شاهنامه را تدریس می‌کرد، به‌وسیله همین استاد توانستیم به «جزامی خانه» برویم که حاصل آن کتابی بود که در همین زمینه نوشتم.

این را هم اضافه کنم که ﺩﺭ ﺩﻭﺭه ﺩﺑﻴﺮﺳــﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ -ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ ﺑﻮﺩﻧﺪ- ﻋﻼقه ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻯ ﺍﺩﺑﻰ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺁﻥ زمان، ﻛﺘﺎﺏﻫﺎﻳﻰ از جمله ﻗﺮﺁﻥ، ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، ﺩﻳﻮﺍﻥ ﺣﺎﻓﻆ، ﺍﻣﻴﺮﺍﺭﺳﻼﻥ ﻭ ﺍﺳﻜﻨﺪﺭﻧﺎﻣﻪ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺭﻑ ﺧﺎنه ﻣﺎ بود و ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏﻫﺎ ﺑﺎﺭﻫــﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷــﺪ. مقصود آن است که ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻛﻮﺩﻛﻰ ﺑﺎ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ مأنوس بودم، حدود ﭘﻨﺞ- ﺷــﺶ‌ﺳــﺎﻟﻪ داشتم که ﻋﻤﻮﻳﻢ ضمن ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺯﺑﺎﻥ فارسی، ﻣﺴــﺎیل ﭘﺰﺷــﻜﻰ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ تشریح می‌کرد، ولی ﺑﺎ همه ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ، رشته ﭘﺰﺷﻜﻰ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﺪﺍﺩﻡ.
 
از این‌که پزشکی را ادامه ندادید پشیمان هستید؟
به دلیل عدم همکاری با آثار فرهنگی و هنری، در این اواخر پشیمان شدم و با خودم گفتم کاش همان پزشکی را ادامه می‌دادم! البته ناامید نیستم و این پشیمانی من به معنی از دست دادن امید نیست.
 
ظاهرا مدتی از درس و مشق فاصله گرفته بودید؟
بله، آن زمان در دوره کارشناسی ارشد درسی با استاد سیدمحمدجعفر شهیدی -خدایشان رحمت کناد- داشتم از ایشان خواستم -برای این‌که فارغ‌التحصیل و گرفتار سربازی نشوم- نمره‌ام را به آموزش اعلام نکند، اما ایشان نمره را رد کردند و گرفتار سربازی شدم. آن زمان فرصتی پیش آمده بود تا به‌عنوان نماینده بنیاد فرهنگ ایران به انگلیس بروم و رشته‌هایی که تازه آن زمان شکل گرفته بود را مطالعه کنم اما این اتفاق باعث شد به انگلیس نروم.
 
کارهای پژوهشی را از چه زمانی شروع کردید؟
در زمینه کارهای پژوهشی، كارهای خودم را از روزگار جوانی و با انگیزه فرهنگ‌نویسی شروع کردم و «ذیلی بر فرهنگ‌های فارسی» اولین اثری است كه در این زمینه به‌ انجام رسید. در تنظیم این فرهنگ، به جمع‌آوری و ذكر واژه‌هایی پرداخته شده است كه در فرهنگ‌های موجود به زبان فارسی ذکر نشده یا شاهدی برای آن‌ها نیامده یا ضبط نادرست داشته ‌است. در تدوین این فرهنگ از یك روش علمی استفاده شده است كه در فرهنگ‌های قبلی انجام نپذیرفته بود. به این صورت که برای زبان فارسی آیین‌نامه دستوری آماده كردیم و برپایه آن، فیش‌برداری کردیم و حدود 27 میلیون یادداشت آماده شده است. فرهنگ مصدر در زبان فارسی، فرهنگ فعل مركب، فرهنگ پسوندواره و فرهنگی به نام فرهنگ قرآن كه براساس آیه‌ها و سوره‌های قرآنی و شانزده ترجمه قرآن تدوین شده و... از جمله كارهای دیگری است كه در این زمینه انجام شده است، علاوه بر این، برای شناخت حوزه زبانی ماوراءالنهر -حوزه‌ای كه در واقع بخش بزرگی از ایران بوده و بر سر مسایل تاریخی از ایران جدا شد-‌ جهت تكمیل و نمایاندن توانمندی‌های زبان فارسی، شروع به تدوین فرهنگ تاجیكی و فرهنگ افغانی کردیم. هدف ما بررسی سه‌گونه زبانی افغانی، ماوراءالنهری و فارسی است با این هدف که گویش‌واران این سه زبان بتوانند از مجموعه دانسته‌های زبان فارسی استفاده كنند. فرهنگ‌های دیگری هم‌چون فرهنگ‌واره واژگان قرآنی، فرهنگ مثنوی، فرهنگ شاهنامه و ...
 
از روزگاری که با مینوی کار می‌کردید بگویید و چه خاطره‌ای از ایشان دارید؟
ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻝ با استاد مینوی در بنیاد شاهنامه کار کردم. ﺍﻣﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ 1344 ﻛﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﻴﻨﻮﻯ ﺩﺭ ﺑﻨﻴﺎﺩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ‌ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺮﺗﺐ ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﺎ ﻭﻯ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﺱ ﺑﻮﺩﻡ؛ ﻳﻌﻨﻰ ﺣﺪﻭﺩ 10 ﺳــﺎﻝ ﺑﺎ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻫﻤﻜﺎﺭﻯ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺑﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺑﺴــﻴﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﻴﻨﻮﻯ ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ، یک – دو ماه ﻛﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺤﺒﺖ ﻭﻳﮋﻩﺍﻯ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ به حساب می‌آوردند ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻦ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍ ﭘﺮ ﻣﻰ‌ﻛﺮﺩﻡ. ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺎﺭ ﺷــﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﻭ ﺟﺬﺏ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪ‌ﻣﻨﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ‌ﺑﺎﺭﻩ، ﻋﻼقه ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺑﻪ ﻣﺘﻮﻥ ﺩﺍﺷــﺘﻢ. ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ‌ﻫــﺎ ﻳﻜــﻰ ﺍﺯ ﻋﻼﻳﻖ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﻯ ﺍﺳــﺖ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ کمتر ﻛﺴﻰ ﺑﻪ‌ﺳــﺮﺍغ آن برﻭﺩ. ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻋﻼﻗﻪ‌ﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩﻡ. ﻓﺮﻫﻨﮓ‌ﻫﺎﻳﻰ ﭼــﻮﻥ لغت‌نامه ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﻭ ﺭﻭ ﻣﻰ‌ﻛــﺮﺩﻡ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷــﺪﻡ ﻛﺎﺳــﺘﻰ‌ﻫﺎﻯ ﻓﺮﻫﻨﮓ‌ﻧﺎﻣﻪ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳــﺖ. ﺑﻪ‌ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺑﺮﺧﻰ ﻟﻐﺎﺕ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻓﺮﻫﻨﮓ‌ﻧﺎﻣﻪ‌ﻫﺎ می‌رفتم ﻭ ﻣﻰ‌ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻟﻐﺖ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ‌ﻧﺎﻣﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻋﺚ ﺷــﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ‌ﻫﺎﻯ 47 – 48 ﺷــﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺟﻤ ﻊﺁﻭﺭﻯ ﻣــﻮﺍﺩﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺫﻳﻞ ﻓﺮﻫﻨﮓ‌ﻫﺎﻯ ﻓﺎﺭﺳــﻰ ﻛــﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺟﻠﺪ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 80-81 ﭼﺎپ ﺷــﺪ. ﻗﺼﺪ ﻣــﻦ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ که 10 ﺩﻓﺘــﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﭼﺎپ ﺷﻮﺩ، ﻣﻮﺍﺩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ. ﻣﻰﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺟﺮات ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺩﺍﻧﺸــﺠﻮﻳﻰ نمی‌تواند ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﻣﺘﻨﻰ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻛﻤﻚ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ‌ﻫﺎﻯ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺮﺱ بخواند.
 
چه روش و شیوه‌ای در تصحیح متون دارید؟
در تصحیح متون عده‌ای از شیوه اقدم نسخ (قدیم‌ترین نسخه) و عده‌ای از شیوه التقاطی بهره می‌برند. ولی من به این دو شیوه اعتقاد ندارم. چون گونه‌شناسی را متوجه شدیم، شیوه ما در این زمینه شیوه تازه‌ای است. زبان حوزه‌های مختلف با همدیگر متفاوت است. به این جهت هر متنی را که متعلق به یک حوزه‌ای بوده، برپایه متونی که در آن حوزه نوشته شده است مورد بررسی قرار داده‌ایم. من در تصحیح ابتدا به گونه‌شناسی متن می‌پردازم. سپس حوزه متن را از نظر واژگان شناسایی می‌كنم و بعد واژگان مناسب آن حوزه را با استفاده از كتاب‌هایی كه در آن حوزه وجود دارد، در تصحیح استفاده می‌کنم.


 
در مورد ضرورت ﻣﺘﻦﺷﻨﺎﺳﻰ ﻭ ﺭﻭﺵﻫﺎﻯ ﻣﺘﻦﺷﻨﺎﺳﻰ توضیح می‌دهید؟
آثار گران‌بهايی كه از گذشته تا به امروز به دست ما رسيده است و هركدام ويژگی خاص خود را دارد. ﻣﺎ ﺣﻮﺯﻩ‌ﻫﺎﻯ ﺯﺑﺎﻧﻰ ﻣﺨﺘﻠﻔﻰ ﺩﺍﺭﻳﻢ: ﺣﻮﺯه ﺳﻴﺴﺘﺎﻥ ﻛﻪ ﺗﺮجمه ﻗﺮﺁﻥ ﻗﺪﺱ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ‌ﻛﻠﻰ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺗﺮجمه ﺗﻔﺴــﻴﺮ ﻃﺒﺮﻯ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ؛ ﻳﻌﻨﻰ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﻧﻤﻰ‌ﺷــﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳــﻨﺠﻴﺪ (ﮔﺎﻫﻰ ﻣﻰ‌ﺗﻮﺍﻥ ﺩﻭﮔﻮنه ﺯﺑﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺴــﻨﺠﻴﺪ ﺍﻣــﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻣﻜﺎﻥ‌ﭘﺬﻳﺮ ﻧﻴﺴﺖ.)
ﺩﺍﻧﺸــﺠﻮﻳﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺟﺪﺍ ﺍﺯ ﮔﺮﺍﻳﺶﻫﺎﻯ ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﮔﺮﺍﻳﺸﻰ ﻫﻢ ﺑﻪ ﮔﻮنهﻫﺎﻯ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻰ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ؛ ﻳﻌﻨﻰ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﮔﺮﺍﻳﺶ آن‌ها، ﻣﺘﻮﻥ ﻣﺎﻭﺭﺍءﺍﻟﻨﻬﺮﻯ ﺑﺎﺷــﺪ ﻭ ﮔﻮنه ﻣﺎﻭﺭﺍءﺍﻟﻨﻬﺮﻯ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﮔﻮﻧﻪﻫﺎﻳﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻗﺮﻥ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ. در پژوهش‌های سبك‌شناسی معمولا ويژگی‌ها را براساس مباحث تاريخی و برهه‌های زمانی تقسيم‌بندی می‌كنند و از اين نظر ويژگی‌های خاصی را برای دوره‌های مختلف تاريخی محاسبه می‌كنند. اين در حالی است كه ويژگی‌های سبكی را بايد از منظر جغرافيايی مورد بررسی قرار داد و در نظر گرفت. همين مساله سبب شده تا در پژوهش‌های بسياری حتی در آثار استادان، اشتباهاتی ديده شود. به‌عنوان نمونه دو قرآن با ترجمه فارسی در يك دوره تاريخی از دو منطقه جغرافيايی به دست ما رسيده است كه با احتساب تعريف سبك با نظر قدما، بايد يك ويژگی را در اين آثار ديد. اين در حالی است كه دو اثر از نظر كاربرد واژگان، نوشتاری و… ويژگی‌هايی دارد كه در ديگری ديده نمی‌شود. اين موضوع سبب شد تا رويكرد جديدی در پژوهش‌های خود اتخاذ كنم كه عنوانش را گونه‌شناسی گذاشته‌ام. البته تنها گنجاندن اين موضوع در لابه‌لای دروس دانشگاهی كاری از پيش نمی‌برد، چرا كه ما استاد در اين زمينه نداريم. صرفا داشتن مدرك دكتری و يا سابقه، كافی نيست تا در اين وادی حرف زد.

ﮔﻮنه ﺯﺑﺎﻧﻰ ﺗﺮجمه ﻗﺮﺁﻥ ﻗﺪﺱ ﺑﻪ ﺩﻻﻳﻞ ﺳﻴﺎﺳﻰ، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻯ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﻧﺸﺎﻥ می‌دهد ﻛﻪ ﮔﻮنه‌ها ﺩﺭ همه‌جا ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﺎﻩ گونه‌ای ﺣﺘﻰ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻏﺎﺯﺷــﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ؛ ﻣﺜﻼ ﻣﺎﻭﺭﺍءﺍﻟﻨﻬﺮﻯ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻗﺮﻥ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻛﻪ ﺗﺮجمهﺗﻔﺴــﻴﺮ ﻃﺒﺮﻯ ﻭ ﺷﻌﺮ ﺭﻭﺩﻛﻰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻣﻰﺷﻨﺎﺳﻴﻢ ﻭ ﻣﻰ‌ﺗﻮﺍﻧﻴﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﻭﺭﻯ ﻛﻨﻴﻢ. ﺍﻳﻦ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺑﺰﺭگ ﺍﺳﺖ.
 
وضعیت کار‌های فرهنگی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
چون کشور احتیاج به کارهای فنی دارد کارهای فرهنگی مرده است، رشته ادبیات از نظر اقتصادی بار چندانی ندارد، یعنی کسانی که در این رشته کار می‌کنند درآمد آن‌‌چنانی ندارند، و حتی زندگانی عادی را هم نمی‌توانند بگذرانند، این طبیعی است. از همین روی کارهای فرهنگی کنار نهاده شده است.
 
 در مورد پیشینه زبان فارسی توضیح می‌دهید؟
زبان فارسی به دلیل وسعت حوزه جغرافیایی، از همان آغاز گونه‌های مختلفی داشته است و مردم هر حوزه نیز به لهجه خاص خود صحبت می‌كردند. متاسفانه برخی از این گونه‌های ناشناخته، از بین رفته‌اند و ما هیچ اطلاعی از آن‌ها نداریم. دلیل آن هم این بوده كه در دوره اول برخلاف اهتمامی كه در جهت جمع‌آوری گونه‌های مختلف زبان عربی شده، در این زمینه هیچ كاری صورت نپذیرفته است. زبان فارسی دری از آغاز یكی از گویش‌های زبان فارسی بوده كه هم‌زمان و در كنار زبان پهلوی ساسانی كاربرد داشته است. زبان فارسی امروز ما، درواقع ادامه زبان پهلوی ساسانی، همراه با بهره‌وری از فارسی دری و زبان‌های دیگر از جمله عربی و برخی از واژه‌های گویش‌های مختلف است. دیگر این كه بسیاری از كتاب‌های معتبری كه از آن دوران به دست ما رسیده است، با استفاده از زبان معیار تالیف یا سروده شده‌اند و تعداد واژگان و گویش‌های محلی، در آن‌ها بسیار كم است؛ مثلا شاهنامه فردوسی و تاریخ بیهقی چنین است. به هر حال تعدادی از این گویش‌ها را-البته چون زمان پیدایش گویش‌ها مشخص نبوده، از قرن چهارم به بعد- شناسایی كرده‌ایم.
 
وضعیت زبان فارسی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
روزگاری زبان فارسی، به‌عنوان سفیری برای گسترش فرهنگ ایرانی-اسلامی بود. پرواضح است که با حذف زبان فارسی، پیوند فرهنگی میان این کشورها و ایران نیز منقطع می‌شد. جای سوال و تعجب است که چرا بین کشورهای فارسی زبان منطقه رفت و آمد و ارتباط فرهنگی اندک است؟‌ به بیان و عبارت دیگر اصلا چرا باید مرز بین کشورهای فارسی زبان وجود داشته باشد؟ مگر در اروپا مرزهای جغرافیایی بر روابط کشورهای انگلیسی ‌زبان تاثیر می‌گذارد‌، ما این همه سخت‌گیری برای رفت و آمد داریم.‌ اگر این‌ها برطرف شود،‌ قطعا ارتباطات بیشتری میان ایرانی‌‌ها و افغان‌ها و تاجیک‌ها برقرار می‌شود و یک قلمرو فارسی زبان شکل می‌گیرد‌ که این وضعیت‌ در تعامل بین کشورهای فارسی زبان موثر است. وقتی ما بتوانیم از امکانات یکدیگر استفاده کنیم‌ قوی‌تر خواهیم شد،‌ این عدم تعامل و گسیختگی میان کشورهای فارسی زبان به هیچ‌وجه به صلاح نیست و بحرانی برای زبان فارسی به شمار می‌رود.

چه پیشنهادی دارید؟
متاسفانه ما ارتباط خوبی با کشورهای فارسی زبان منطقه نداریم‌. منظور من ارتباطات فرهنگی است‌. در کل ارتباطات فرهنگی و آگاهی‌‌های فرهنگی ما نسبت به کشورهای فارسی زبان و متقابلا آن‌ها نسبت به ما اندک است. مثلا بسیاری از فارسی زبانان ایران،‌ زبان افغانستان و زبان تاجیکستان را نمی‌شناسند و از گذشته فرهنگی،‌ تاریخی و زبانی این کشورها بی‌اطلاع هستند ‌یا در افغانستان و تاجیکستان نیز تصویر چندان روشنی از ایران‌ و زبان فارسی و ... وجود ندارد‌، چرا که ما تلاشی برای انتقال گفتمان و فرهنگ خودمان نکرده‌ایم،. با گسترش فرهنگ استعماری در منطقه طبیعی بود که کشورهایی نظیر انگلستان و فرانسه درصدد حذف زبان فارسی در این کشورها برآمدند. در راس این اتفاقات کشور انگلستان قرار داشت که تلاش می‌کرد این اتفاق در کشور‌ها صورت بگیرد. این که این‌ها دوست دارند فرهنگ غربی به جای فرهنگ ایرانی-اسلامی در آن کشورها وجود داشته باشد که شکی در آن نیست. نکته قابل تامل آن است که ما در این رابطه چه کرده‌ایم؟ با ناراحتی و شرمساری باید بگویم که ما حرکت مثبتی در این زمینه، حتی در سال‌های پس از انقلاب اسلامی نیز شاهد نبودیم.

برای پاسداشت زبان فارسی چه پیشنهادی دارید؟
چندین مساله در این امر دخیل است. یک بخش آن به خانواده‌ها برمی‌گردد، پدر و مادرهای ما خیال می‌کنند اگر فرزند آن‌ها زبان و ادبیات فارسی بخواند وقت او تلف شده و بهتر است فیزیک، شیمی یا زیست‌شناسی بخواند، چون خیال می‌کنند آن‌ها علم است و ادبیات فارسی علم نیست! در صورتی‌که حقیقتا این‌طور نیست، یک بخش آن به اهمیت دادن به زبان و ادبیات فارسی در مدارس و دانشگاه‌ها مربوط می‌شود که باید بر زبان و ادبیات فارسی تاکید بیشتری کنند. بعضی‌ها می‌گویند چه ضرورتی دارد مثلا دانشجویی که دروس فنی می‌خواند ادبیات فارسی هم بخواند! چنان‌که امروز ضریب زبان و ادبیات فارسی در کنکور هم بسیار پایین است. یک بخش برای رفع این معضلات توجه به سلامت زبان کاربردی است. شما دقت کنید زبان انگلیسی را چه‌طور به‌عنوان یک علم جا انداخته‌اند و همه سعی دارند یاد بگیرند. بخش مهم دیگری از این مساله توجه کردن به سلامت زبان در رسانه‌ها برمی‌گردد و وظیفه آن‌ها است. ولی متاسفانه اگر در تلویزیون تصویربرداری اشکالی داشته باشد یا کیفیت صدا بد باشد همه متوجه می‌شوند، اما وقتی کیفیت زبان بد باشد، هیچ‌کس متوجه نمی‌شود. به‌عنوان مثال در این برنامه‌های رادیو و تلویزیون و به‌خصوص برنامه‌های زنده حتی در سخنرانی‌های دانشگاهی و در سخنرانی‌ها و مذاکرات مجلس شورای اسلامی پر از غلط‌های املایی و گفتاری است و هیچ‌کس متوجه نمی‌شود و برای کسی اصلا اهمیتی ندارد و هیچ کس هم نگران این مساله نیست!
 
باید چکار کرد؟
باید به این توجه داشت که اگر زبان ما اشکال داشت این جزء ضعف‌های علمی است و باید به‌صورت جدی به این مساله توجه شود و جلوی از بین رفتن زبان فارسی را گرفت. اهمیت به زبان فارسی در تعلیم و تربیت خیلی ضروری است. الان متاسفانه مسئولین ما کاری کرده‌اند که فرزندان ما از چهارم و پنجم ابتدایی دیگر نمی‌نویسند و نوشتن را بد می‌دانند. یعنی وقتی معلم تکلیفی می‌گوید نوشتن آن را بد می‌دانند. این کتاب کارهایی هم که تازه‌گی‌ها به‌وجود آمده تقریبا بساط نوشتن را برچیده است و صورت مسائل را هم دیگر نمی‌نویسند، یعنی وقت تست و علامت می‌زنند. در صورتی‌که روزگاری این‌طوری بود که دانش‌آموز مجبور بود بنویسد. دانش‌آموز هنگام نوشتن، زبان را یاد می‌گیرد در صورتی‌که الان این‌گونه نیست. الان کتاب کار آماده در آمده و نوشتن تعطیل شده، نتیجه آن می‌شود که امروزه دانشجوی ما و حتی استاد ما هم غلط املایی دارد!
 
نقش و جایگاه سعدی در زبان فارسی؟
به عقیده من زبان فارسی امروز ما، حدودا از قرن هفتم و با زبان سعدی شروع می‌شود شواهد نشان می‌دهد كه گویش‌ها تا قرن هفتم و هشتم و در بعضی از حوزه‌ها تا قرن نهم و دهم حرف اول را می‌زدند. شاید بتوان گفت كه سعدی ناآگاهانه پایه‌گذار زبانی شد كه به‌تدریج سایش و سابش داده شد تا به صورت امروزی درآمد.


 
معمولا با ورود اعراب به هر منطقه، عربی زبان رسمی مردم آن‌جا می‌شد؛ چه چیزی در ایران مانع این مساله شد؟
در قرون اولیه اسلام، زبان عربی زبان علمی دنیای اسلام بود و دانشمندان ایرانی هم كتاب‌های خود را به زبان‌عربی می‌نوشتند، ولی در برابر لغات عربی برابرگذاری فارسی می‌كردند و این مساله خود كمك شایانی به حفظ زبان فارسی كرد. توانمندی‌های زبان فارسی را نباید نادیده گرفت. ساختار ویژه زبان فارسی در مقابل ساختار بسته زبان عربی، بسیار غنی است. از جمله كارهایی كه بزرگان ما در جهت حفظ زبان فارسی انجام دادند، برابرگذاری در مقابل واژه‌های عربی بود. اگر به تاریخ ایران مراجعه كنید، متوجه می‌شوید كه جنبش‌ها و خیزش‌های مردمی در چند قرن اول برای مبارزه با این مساله بود. چون آن‌ها حاضر نبودند كه زبان عربی را زبان رسمی خود قرار دهند. علاوه‌بر این، ترجمه‌های بسیاری كه از قرآن شد، تألیف فرهنگ‌های عربی، فارسی و... خود نشان دهنده تلاشی است كه مردم در حوزه‌های مختلف زبان فارسی، برای حفظ این زبان انجام دادند.
 
نظرتان در مورد کتاب‌های دستور زبان فارسی چیست کدام کتاب دستور را می‌پسندید؟
ما اصلا هیچ کتاب دستور درست و درمانی نداریم. به جرات می‌توانم بگویم که هیچ‌کدام از کتاب‌های دستور زبان فارسی، دستور به معنای دقیق کلمه نیست. برای این‌که زبان فارسی در حوزه‌های جغرافیای مختلف، از قدیم متفاوت بوده و کتاب‌های دستوری که تا به حال نوشته شده است، همه یک دستورکلی از زبان فارسی است و این کتاب‌ها به هیچ وجه با تکیه بر متون هریک از این حوزه‌ها نیست. بنابراین دستورهایی که نوشته شده، می‌توان گفت با اندک تفاوت‌هایی نمونه‌برداری از همدیگر است. ما کتاب دستوری که در حوزه‌های مختلف کاربردی باشد نداریم.
 کتاب‌های دستور این مشکل را دارد، علت هم این است که ما در حوزه‌های مختلف اثر‌پذیری‌هایی متفاوتی از زبان‌های ایرانی قدیم داریم که این اثر‌پذیری در این کتاب‌ها نشان داده نشده است و توجهی به تفاوت‌های ساختاری نکرده‌اند. مقاله‌ای در مورد گویش و زبان فارسی و مقاله دیگر با عنوان گویش‌ها و متون فارسی نوشته‌ام که در این زمینه می‌تواند خیلی مفید واقع بشود. چیزی که در این‌جا خیلی مهم است -و به نظر می‌رسد بعضی ناراحتند از این‌که نوشته بشود- گونه‌شناسی است. گونه‌شناسی یعنی تفاوت‌های زبان‌ کاربردی در حوزهای مختلف ما اعتقاد نداریم که اصلا سبک‌شناسی وجود دارد، ما سبک‌شناسی نداریم. سبک‌شناسی اگر داریم باید بر پایه حوزه و دوره با هم باشد نه صرفا براساس دوره باشد، کدام کار را سراغ داریم که بگویم از این تاریخ شروع می‌شود و تاریخی مشخص کنیم و بگوییم مثلا 50 سال دیگه تمام می‌شود؟ آن هم زبان فارسی، این اصلا امکان ندارد.
 
 نظرتان در مورد ترجمه‌های قرآن چیست؟
من معتقدم قرآن را باید به دو صورت ترجمه كرد، یكی به صورت زبانی فاخر، زیبا، ادبی و فخیم كه مسلما در آن، تركیبات و واژه‌های بعضا دشوار نیز وجود دارد و زبان فرهیختگان و ادبا است و تا حدی می‌تواند منتقل‌كننده زیبایی قرآن باشد. دیگر ترجمه‌ای به زبان عامی و عادی مردم با استفاده از واژه‌ها و عبارات گویش‌های محلی یا به تعبیری زبان روزمره‌ای، برای این‌كه برای مردم عامی قابل فهم و درك باشد. ترجمه‌های مختلفی از قرآن شده است كه هریك نمودار گونه‌ای هستند. اما فكر نمی‌كنم هیچ‌یك از آن‌ها توانسته باشند زیبایی قرآن را منعكس كرده باشند.
 
درباره کتاب زبان فارسی فرارودی توضیح می‌دهید؟
برای نوشتن کتاب زبان فارسی "فرارودی"، حدود ۱۲ سال شمار زیادی کتاب را از زبان تاجیکی به فارسی برگرداندیم، چون کتاب‌های تاجیکی خط روسی دارد. در حقیقت این کتاب‌ها را ترجمه کردیم تا در کنار فرهنگ زبان فارسی، یک فرهنگ زبان تاجیکی نیز بنویسیم. این کتاب‌ها نیز توسط خود بنده خریداری شد که کار سختی بود زیرا امروز اصلا هیچ کتابی اجازه خروج از تاجیکستان را ندارد اما آن زمان هنوز آن‌قدر سخت‌گیری وجود نداشت.
 
لطفا در مورد یادداشت‌هایتان توضیح دهید؟
کتاب‌ها که فکر کنم تعداد آن‌ها بالغ بر 20 هزار جلد باشد و یادداشت‌ها را وقف دانشگاه شهید بهشتی کرده‌ایم، آن‌جا ساختمان مناسبی در اختیارمان گذاشته است.
 
درباره فرهنگ‌نامه قرآنی توضیح می‌دهید؟
در حال حاضر دو جلد از این فرهنگ‌نامه منتشر شده است و چهار جلد دیگر نیز در دست تحریر و آماده است.
 
نظرتان در مورد شاهنامه دکتر جلال خالقی مطلق چیست؟
اجازه بدهید مقاله‌ای که در این مورد دارم چاپ بشود و بخوانید.
 
بهترین تصحیح شاهنامه کدام است؟
هیچ‌کدام، روس‌ها در مورد شاهنامه کار کرده‌اند، شاهنامه‌هایی که داریم هیچ‌کدام شاهنامه‌ای نیست برای هیچ‌کس. چاپ مسکو از چاپ آقای دکتر خالقی مطلق بهتر است، برای این‌که نسخ خطی و متن اصلی را آن‌ها حفظ کردند.
 
چرا خود شما شاهنامه را تصحیح نکردید؟
سوال خوبی است، ما سال 50 تا 54 شاهنامه را با استاد مینوی کار می‌کردیم، استاد مینوی هم محبت کرده بودند و نظارت کار آن‌جا را به بنده داده بودند. خیلی از دوستانی که الان در میان ما نیستند، آن‌جا با ما همکاری می‌کردند.کارهایی که انجام دادیم بسیار خوب بود، بعد به پژوهشگاه علوم انسانی منتقل شد. حالا درصدد هستیم که آن یادداشت‌های بنیاد را چاپ کنیم. آن یادداشت‌ها بسیار بهتر از شاهنامه خالقی مطلق است. شاهنامه دکتر خالقی را در مقدمه فرهنگ شاهنامه نقد کرده‌ام و در نظر دارم که جداگانه هم چاپ کنم. در حال حاضر دارم هشت متن شاهنامه را که معنی‌گذاری شده است مثل شاهنامه آقای دکتر دبیرسیاقی، شاهنامه استاد دکتر کزازی، شاهنامه دکتر خالقی مطلق، و... را تطبیق داده‌ام و معانی با هم مقایسه شده، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
 
از شاهنامه‌های معنی‌گذاری شده، کدام‌یک بهتر است؟
متاسفانه عیب و ایراد شاهنامه آقای دکتر خالقی مطلق از همه بیشتر است. شاهنامه آقای دکتر کزازی، اگر کمی زبان خود را تغییر می‌داند و از زبان ساده‌تری استفاده می‌کردند، می‌توانست بهتر از بقیه باشد، ولی متاسفانه جدای از این‌که زبان را عوض نکرده، خیلی از توضیحات روشن و بدیهی را غلط نوشته ‌است.
 
شاهنامه جوینی چطوره؟
خوب نیست. ایشان در زمینه‌هایی که تخصص دارند کارهایشان خوب است. زمینه شاهنامه کار تخصصی است، ولی این‌ها کار تخصصی به حساب نمی‌آورند.
 
در مورد ادبیات معاصر چه نظری دارید؟
ادبیات معاصر ما چه در زمینه نظم و چه نثر بسیار قوی است و خیلی نسبت به ادبیات کلاسیک ما فرق دارد.
 
در مورد سبک بازگشت چه نظری دارید؟
من سبک بازگشت را مجعول می‌دانم. سبک بازگشت شخصی بوده است سبک کلی نیست. این‌جور نیست بگوییم در یک دوره‌ای همه بازگشت کردند. شعرای دوره بازگشت را که ذکر می‌کنند همه آن‌ها بازگشتی نیستند. به‌عنوان مثال در بین کسانی‌که بازگشت کردند می‌توانیم فتحعلی‌خان صبا را ذکر کنیم، حتی قاآنی را می‌توانیم نام ببریم، ولی بسیاری از این شاعرانی که در سبک بازگشت مطرح شده‌اند اصلا بازگشتی نیستند. یعنی کاری انجام نداده‌اند. با چهارتا کلمه عوض کردن که نمی‌شود گفت بازگشت، اصلا بازگشت به کجا؟ اگر بازگشت به دوره اول است که به آن سبک خراسانی می‌گویند، که من اعتقادی به سبک خراسانی ندارم. اگر منظورشان سده‌های سوم تا پنجم است که ما به هیچ وجه چنین بازگشتی نداریم. در برخی از آثار نثر داریم، که اگر بخواهم صحبت کنم خیلی مفصل است. در متون نثر داریم که برخی نویسندگان از قرن 8 و 9 هم استفاده کردند و این خیلی هم عجیب است و عجیب‌تر این‌که حوزه زبانی این‌ها با خراسانی متفاوت بوده است. مثلا شیرازی هستند، فقیری شیرازی متاخر است ولی بسیار از متون قرن4 و 5 و حتی بسیاری از این واژه‌های دستاتیری متاثر است.

حوزه‌های زبانی خیلی مهم است، حتی از نظر زبانی مصادرشان هم باهم متفاوت است. براي دوستاني که دانشجوي ادبيات هستند و بودند مي‌گويم که برپايه شناخت حوزه‌ها، گونه‌شناسي زبان‌فارسي را پايه گذاشتيم؛ يعني يک تاريخ زبان فارسي جديد و يک سبک‌شناسي جديد. داشته‌هاي زبان فارسي آن قدر زياد است که مي‌شود براساس آن دستور تاريخي زبان فارسي و سبک‌شناسي را تغيير داد. چون ما تا به حال کتاب سبک‌شناسي هم نداشته‌ايم. سبک‌شناسي استاد بهار مجموعه يادداشت‌هاي پراکنده ايشان درباره متون بوده است. اين چيزي است که دکتر مهرداد بهار، دوست نازنين من، هميشه مي‌گفتند. نه اين‌که ايشان بخواهند آن را جزو کتاب‌هاي سبک‌شناسي امروز به کار بگيرند. بنابراين، جايگاه آن يادداشت‌ها هم مشخص است در آن نکته‌هاي سبک‌شناسي هم هست؛ ولي صرفا با ديد سبک‌شناسانه امروز نيست
ﺳﺒﻚ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﻰ ﻣﻌﻨﺎﻳﻰ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺍﮔﺮ ﺳﺒﻚ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﻰ ﺳﺒﻚ ﻭﻳﮋﻩ‌ﺍﻯ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻮﻻﻧﺎ ﺑﻪ ﺳﺒﻚ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﻰ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﻋﺮﺍﻗﻰ؟ ﺳﻌﺪﻯ ﻋﺮﺍﻗﻰ ﺍﺳﺖ؟ ﻫﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳــﺖ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺷــﻨﺎﺧﺖ ﺯﺑﺎﻥ، ﺩﻭ ﻣﺴاله ﻣﻬﻢ «ﮔﻮنه ﺯﺑﺎﻧﻰ» ﻭ «ﮔﻮنه ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ» ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗــﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﺩﺭﺑﺎﺭه ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ‌ﻫــﺎﻯ ﺯﺑﺎﻧﻰ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ ﻛﺎﺭﻯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺸﻮﺩ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻯ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﺷﻨﺎ ﻧﻤﻰ‌ﺷﻮﺩ. ﻣﺴاله ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺷﺘﻘﺎﻕ ﺍﺳﺖ. ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻰ ﺗﻨﻬﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﻴﻮﻧﺪﻯ ﻳﺎ ﺗﺮﻛﻴﺒﻰ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﻨ‌‌‌‌‌‌‌ﻬﺎ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺑﻨﻴﺎﺩﻯ ﻭ ﺍﺳﺎﺳﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺿﺮﻭﺭﻯ ﺍﺳﺖ.
 


اهمیت زبان سغدی و علت گرایش و توجه شما به این زبان چیست؟
ﺯﺑﺎﻥ‌ﻫﺎﻯ ﭘﻬﻠﻮﻯ ﻭ ﺳﻐﺪﻯ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ‌ﻫﺎﻯ ﺍﻳﺮﺍﻧﻰ‌ﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﻬﻠﻮﻯ ﻭ ﺳﻐﺪﻯ ﺁﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎﻯ ﺻﺮﻓﻰ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﻬﻠﻮﻯ ﺩﺭ ﺳﻐﺪﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﻭﻟﻰ ﻭﺍژﮔﺎﻥ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻣــﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺗﻰ ﺩﺭﺑﺎﺭه ﺯﺑﺎﻥ ﺳــﻐﺪﻯ ﻫﻢ ﺩﺍﺷــﺘﻪ‌ﺍﻡ. ﮔﻮﻳﺶ ﻳﻐﻨﺎﻭﻯ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺮﺩﻩﺍﻡ. ﮔﻮﻳﺸﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﻐﺪﻯ ﺑﺎﻗﻰ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳــﺖ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺭ ﺣﻮﺯه ﻳﻐﻨﺎﻭ ﺩﺭه ﺯﺭﺍﻓﺸﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻳﺶ ﻛﺎﺭﺑﺮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺣﺪﻭﺩ ده ﻫﺰﺍﺭ ﮔﻮﻳﺸــﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩ. ﻭﺍژﻩ‌ﻫﺎﻯ ﺳﻐﺪﻯ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻳﺶ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.
دکتر قریب حدود 17یا 18 سال از عمرشان را پای همین کار گذاشتند. در شرق ایران زبان‌های متفاوتی وجود داشته است. یکی از زبان‌های مهمی که در شرق ایران و به‌خصوص در حوزه ماوراءالنهر کاربرد داشته زبان سغدی است که خیلی در متون فارسی اثرگذار بوده است. البته از نظر واژگان و ساختار متفاوت است و مصادر صورت اسمی دارد، مثلا آکم. آکم در فارسی دیگر آکم نیست بلکه کَمبیدن یا کُمبیدن شده است و... در کتاب فارسی فرارودی نمونه‌هایی از این لغات را معرفی کرده‌ام. اگر سغدی ندانید شعر رودکی را به این سادگی متوجه نمی‌شوید. کتاب‌های ماوراء‌النهری نیز با دانستن زبان سغدی قابل فهم هستند، حتی متون دوره اول که به آن سبک خراسانی می‌گویند را نیز بدون دانستن لغات سغدی نمی‌شود خواند.
 ما در شعر رودکی حدود 30 تا 40 کلمه سغدی داریم. ما در حال حاضر داریم در مورد یادداشت‌هایی درباره زبان سغدی کار می‌کنیم. کاربردهای فارسی در سغدی را جمع کردیم، هدف من این بود که خدای ناکرده نقدی و برخوردی بر کار خانم قریب که حدود 700 صفحه است نباشد. شما در شعر رودکي در آن دو قصيده معروفش: «مرا بسود و فروريخت هر چند دندان بود» يا «مادر مي را بکرد بايد قربان» واژه محلي نمي‌بينيد، چون رودکي مي‌خواهد اين قصايد را به امير سيستان وصل کند و امير سيستان هم که فارسي ماوراءالنهري و سغدي نمي‌داند؛ بنابراين به زبان معيار شعر مي‌گويد ولي در روايت کليله و دمنه که نگاه مي‌کنيم رودکي واژه‌هاي محلي بسياري به کار مي‌برد، گويشي را به کار مي‌برد سغدي است. من، در کتاب زبان فرارودي، به حدود پنجاه- شصت مورد از لغات سغدي که در شعر رودکي آمده- و در هيچ جا هم ننوشته‌اند که اين‌ها سغدي است- اشاره کرده‌ام.
 
زبان سغدی تا چه دوره‌ای رواج و کاربرد داشته؟
سوال بسیار خوبی است، زبان سغدی از 3 قرن قبل از اسلام بوده، بعد از اسلام هم تا قرن 7و 8 شماری از لغات و اصطلاحاتش به کار رفته است.
 
این زبان سغدی در آثار چه کس یا کسانی کار برد بیشتری داشته است؟
رودکی، کمال خجندی، سیف اسفرنگی، ترجمه تفسیر طبری در نسخه ایاصوفیه.
 
در مورد تفسیر طبری توضیح می‌دهید؟
ترجمه تفسير طبري نخستين ترجمه قرآن است و در حقيقت تفسيري است که حکومت ساماني از روي زيرکي و هوشياري آن را درست کرد. به سبب اين‌که اختلاف‌هاي فرقه‌اي و نحله‌هاي مختلف مذهبي را جمع کند و اين کار خيلي هوشيارانه بود. اين تفسير، تفسير روايي است، تفسير به راي نيست و اين خيلي مهم است؛ يعني دستگاه ساماني نخواست که بعد اجتماعي آن را کم رنگ و اختلاف را بين مردم افزون کند. آن هفت تني که در آغاز تفسير طبري از آن‌ها روايت شده است همه از حوزه‌هاي گوناگون جغرافيايي هستند و بيشتر متعلق به شمال شرق بودند، از اين رو زبان اين ترجمه به فارسي است.
 
نظرتان در مورد فرهنگ‌نامه‌های عربی به فارسی چیست؟
فرهنگ نامه عربي به فارسي بسيار هستند که متاسفانه همه آن‌ها به چاپ نرسيده است. شايد تا به حال بيش از بيست فرهنگ‌نامه عربي به فارسي چاپ نکرده باشيم. شکل گرفتن اين مجموعه زباني فقط براي اين نبود که مردم حوزه‌هاي مختلف زبانشان را حفظ کنند؛ در حقيقت يک حرکت و نهضتي بود براي ماندگاري زبان و فرهنگ ايراني و اين را قويا مي‌گوييم، علت آن هم شاهنامه است و در حقيقت ادب مقاومت در حوزه‌هاي مختلف به صورت‌هاي گوناگون جلوه‌گر شد.
 
در مورد ترجمه‌های قرآن توضیح می‌دهید؟
بعد از ورود اعراب به این سرزمین، مردم علاقه‌مند بودند که از مضمون، محتوا و مفهوم قرآن آگاه شوند، از همین رو کوشش‌هاي بسیار زیادی در حوزه‌هاي گوناگون براي ترجمه‌هاي قرآن انجام شد و از نيشابور تا هرات، حوزه‌های مختلف هر کدام، به زبان يا گويش و گونه محلي خودشان ترجمه‌اي کردند. به عنوان مثال قرآن قدس مربوط به حوزه سيستان و سورآبادي مربوط به حوزه سورآباد است. اين ترجمه‌هاي محلي ساختار و شيوه ویژه‌ای داشت، يعني مترجم هر کلمه‌ای را براي کلمه قرآني، استفاده نمی‌کرد، بلکه طبق شیوه مخصوصی در برابر هر واژه قرآني يا هر ريشه کلمه عربي، يک واژه فارسي به کار می‌برد و با در نظر گرفتن و لحاظ کردن پيوندها و يا مشتقات عربی آن اگر در قرآن وجود داشت، براي آن از همان کلمه فارسي واژه انتخاب مي‌کند. اين مساله بسيار مهمي در ترجمه است که امروزه متاسفانه مترجمان ما چندان به آن توجه ندارند و در اين ترجمه‌هایی که بعد از انقلاب انجام شده، اين مساله مورد نظر قرار نگرفته و رعايت نشده است. مثلا شما «اعوذ» را در نظر بگیرید، اگر «اعوذ» استفاده کرده است، اين نمي‌شود يک «اندغسم» ما معنی واژه را نمی‌دانیم و با آن آشنا نیستیم چون که «سغدي» است. ولي مي‌توانيم بگوييم «پناه مي‌برم» يا «پناه مي‌گيريم». اين درست برابر است با «اندغس» و «اندغس» از کلمه سغدي در فارسي، «اندغيسيدن» شده يعني «اطراف». اگر به کلمه «حفظ» دقت کنید و آن را مد نظر قرار بدهید، در ترجمه‌ حوزه هرات، مصدر حفظ «گوشيدن» بود. «گوشيدن» يعني «حفظ کردن» بنابراين «حافظ» در معنی«گوشبان» به‌کار می‌رفت، همين طور از اين مصدر اشتقاق ساخته است. به این خاطر مثال زدم که بگويم در این بیت حافظ: «من اگر نيکم اگر بد تو برو خود را گوش» است، نه «خود را باش»؛ چون در قديم «خود را گوشيدن» يعني «محافظت کردن» از اين دست کلمات و عبارات در متون زياد به کار رفته است. اين نکته را هم اضافه کنم، من ندیده‌ام که طبقات قرآن را برحسب «مطرفين»، «خاسرين» يا «مستکبرين» و... طبقه‌بندي کرده باشند. اين‌که«مطرفين» کدام طبقه خطاب شده‌اند و...
 
وضعیت آموزش زبان فارسی در خارج از ایران چگونه است؟
در دوره‌ای برای رایزنی‌های فرهنگی افرادی را انتخاب می‌کردند که فارسی هم بلد نبودند. این‌ها وقتی فارسی بلد نیستند چطور می‌خواهند به ترویج زبان فارسی در کشورهای دیگر بپردازند؟ روزگاری رایزنان فرهنگی کشورمان در نقاط مختلف دنیا چهره‌هایی مانند مرحوم امین ریاحی، مرحوم مجتبی مینوی و فتح‌الله مجتبایی بودند، اما حالا چی؟ از طرف دیگر ارتباط ما از نظر تدریس زبان فارسی تقریبا با دنیا قطع شده است. کشورهای دیگر هم خیلی از ما درخواستی اعزام استاد ندارند؛ مگر این‌که ما استادان زبان فارسی را به کشورهایی مثل اکراین یا ونزوئلا بفرستیم.
 
نخبه كیست؟
امروزه كسی نخبه شمرده می‌شود كه در حوزه‌ای خاص، متخصص و سرآمد باشد.
 
در مورد فضای مجازی چه نظری دارید؟
شبکه‌های مجازی به‌شدت در حال رواج هستند، شما امروزه بسیاری از جملاتی که به زبان فارسی به وجود می‌آید از طریق شبکه‌های اجتماعی است. شبکه‌هایی که باید به آن‌ها توجه دقیقی شود و از تهاجم‌های آن آگاه بود، ما زمانی که نیازمند استفاده از تکنولوژی هستیم، مجبور هستیم فرهنگ آن را هم داشته باشیم. من برخلاف کسانی که فکر می‌کنند با ورود یک واژه و مفهوم غربی و شرقی به زبان‌، دچار مشکل خواهیم شد‌، تصور می‌کنم انتقال یک واژه که توسط انتقال تکنولوژی صورت می‌گیرد،‌ هجمه علیه زبان نیست‌، بلکه هجمه علیه فرهنگ است.‌ ما باید فرهنگ استفاده از تکنولوژی را تولید کنیم تا از اثرات سوء آن در امان باشیم. هر تکنولوژی یک فرهنگ است ‌ورود هرگونه تکنولوژی از غرب به کشورهای فارسی ‎زبان،‌ فرهنگ و اصطلاحات خاص خود را به همراه دارد.‌ ما باید این فرهنگ را در داخل کشور بومی کنیم برای نمونه رایانه یک فرهنگی را با خود به همراه دارد که آن فرهنگ در حقیقت بر زبان فارسی فشار می‌آورد؛ این موضوع که با ورود یک اصطلاح بلافاصله آن را در زبان فارسی خود معادل ‌سازی کنیم‌، بی‌فایده است بلکه ما باید کارکرد تکنولوژی را تحت نظر فرهنگ خود قرار دهیم‌.

       
 
چه پیشنهادی در این زمینه دارید؟
نقش رسانه‌ها در این زمینه بسیار پررنگ و مهم است و رسانه‌ها در این زمینه بسیار موثر یا مقصرند. رسانه کشور می‌تواند نقش اساسی در گسترش زبان فارسی داشته باشد و اگر زبان فارسی ضعیف شده باشد صدا و سیما موفق نبوده است. مهم‌ترین و فراگیرترین رسانه، صدا و سیما است. وقتی در خود رسانه ملی واژه‌های فرهنگستان مورد طنز و تمسخره قرار بگیرند، یا مجریان از کلمات خارجی استفاده کنند، یا برای نمایش نزدیکی به جوانان از کلمات و اصطلاحات خاص، استفاده کنیم. و یا برای کلمات فنی (آنونس، تیزر، تایم، کلیپ، کنترل، رژی، هد، موزیک و…) معادل به کار نرود، شعر جایگاهی نداشته باشد، خوشنویسی فراموش شده باشد، برنامه‌های ایران شناسی رنگ و بوی تخت جمشید داشته باشند، تبلیغات کالاهای با نام خارجی و شبه خارجی (پریل، پرسیل، اویلا، مک، مای بیبی، چاکلز، چی توز، لوسی، اَوِه، سافت لن، مای و …) هزاران بار پخش شود، باید هم زبان فارسی مظلوم باشد.
 
به نظر شما جای تدريس چه دروسی در دانشگاه خالی است؟
در رشته زبان و ادبيات فارسی، پژوهش‌های گوناگون و مختلفی انجام شده؛ اما متاسفانه بايد گفت كه در اين پژوهش‌ها مبنای علمی دقيقی را رعايت نشده‌ است و به جرات می‌توان گفت كمتر اثری را با روش‌ها و نگاه عالمانه می‌توان يافت. به نظر من جای تدريس و آشنايی دانشجويان با ترجمه‌های قرآن كريم خالی است؛ بايد اشاره کنم که ترجمه‌هاي قرآن هم در دانشگاه و هم در حوزه يتيم مانده‌اند؛ يعني نه در دانشگاه و نه در حوزه، به آن توجه نمي‌شود در حوزه شايد به اين دليل توجه نمي‌شود که متون را به زبان عربي مي‌خوانند يا ترجمه‌اي از قرآن را مي‌خوانند که به زبان فارسي نيست و براي آموختن عربي است. در دانشگاه هم حتي در اين سال‌ها، جايي براي آن باز نشده است که اين البته جاي شگفتي است.
 
نظرتان در مورد استاد جمشید مظاهری(سروشیار)؟
خدا مرحوم استاد مظاهری را رحمت کند، اتفاقا خیلی خاطره داریم، ایشان از دوستان فاضل و کم نظیر و به نوعی بی نظیردر زمینه‌هایی خاص و بخصوص در زمینه تاریخ اصفهان بودند. چندماه پیش از فوتشان، من در اصفهان بودم، از من سوال کردند که چه کاری در دست تالیف دارید، عرض کردم رودکی را دارم کار می‌کنم، گفتند چه جالب کاش می‌شد من ببینم، خیلی عجیب بود و هرگاه این سخن ایشان یادم می‌آید مرا متاثر می‌کند. حالا می‌خواهم این کار را به‌عنوان یادواره (به عنوان سالگرد ایشان) در بیاورم.
ایشان در دانشگاه اصفهان خیلی مورد بی‌مهری قرار گرفتند، این اواخر من رفتم دانشگاه اصفهان، ایشان به من گفتند برویم اتاق چند لحظه‌ای بنشینیم، وقتی رفتیم دیدیم که در اتاق ایشان را قفل کرده‌اند و حتی تابلویی که اسم ایشان رو آن حک بود را کنده بودند. من از کسی که آن‌جا مسئول بود سوال کردم که چه کسی این کا را انجام داده است؟ گفت نمی‌دانم، من هم با لحن ناخوشی گفتم هر کسی این کار را کرده انسان ابلهی بوده.
این را بگویم که وقتی استاد مظاهری به دانشگاه و اتاق خاص خودشان می‌آمدند، دانشجویان برای دیدن ایشان صف می‌بستند.
 
سخن آخر؟
آرزوی موفقیت

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مهدی نصیری ۰۳:۲۰ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۹
    درود. چقدر مصاحبۀ عالی و پرباری بود. بشخصه خیلی استفاده کردم. پیشنهاد می‌کنم نکاتی که استاد رواقی اشاره کرده‌اند به‌دقت مورد توجه قرار بگیرد. پرسش‌هایی که از استاد کرده‌اید خیلی هوشمندانه و کاربردی بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها