یادداشت امیرعباس صادقی درباره اهمیت رسانه کتاب؛
کتابها نباید سراغ ما بیایند، ما باید سراغشان برویم!
کتاب ما را در برابر رسانهای نخبگانی قرار میدهد که در آن خبری از مطالب سطحی و کم عمق نیست. در روزگاری که بنابر دلایل مختلف کتاب در مهجوریت قرار گرفته و رسانههای مجازی گوی رقابت را از یکدیگر میربایند، کتابها همچنان آرام و بی سر و صدا به مسیر خود ادامه میدهند؛ همان قدر عمیق و مانا و جایی برای تأمل نخبگان. به دور از هیاهوها، هشتگها و اینفلوئنسرها! شاید بد نباشد بگوییم: «کتابها نباید سراغ ما بیایند، ما باید سراغشان برویم!»
بدون شک ایجاد فضایی برای بهتر دیده شدن کتابها، گردهم آمدن نویسندگان و اهالی قلم و کنار هم نشستن کتابخوانها امری بسیار مبارک است که جای تقدیر دارد؛ با این حال، نباید از تفکر برای ارتقای روز به روز آن، تعالیبخشی آن و جلوگیری از تکراریشدن این نمایشگاه همانند هر رویداد دیگری تدبیر کرد. در این نوشتار فارغ از کم و کیف برگزاری چنین رویدادی میخواهیم درباره خود کتاب و ماهیت آن نکاتی را بیان کنیم.
با نگاهی متفاوت به این پدیده مهم فرهنگی میتوان به واقعیتی کمتر گفته شده اذعان کرد؛ کتاب رسانهای مانا و عمیق است که نه تنها در گذر زمان دچار اضمحلال نمیشود، بلکه گذشت قرون و اعصار همانند یک جلابخش، ذات و درون طلاییگونه آن را به جلوه میکشاند. با مروری بر تعریف کلاسیک رسانه میتوان به دو عنصر اساسی اشاره کرد؛ اول آنکه رسانه آن چیزی است که آگاهی بخشی و اطلاعرسانی میکند و دوم آنکه افکار را تحت تاثیر میدهد؛ با این نگاه، کتاب در تعریف رسانه میگنجد و به جرأت میتوان گفت: «کتاب، رسانه است.» چرا که آگاهیبخشی و جهت دهی به افکار در سطر به سطر یک کتاب دیده میشود. اما سؤال اساسی اینجاست که چرا کتاب، رسانهای مهم و به مراتب جدیتر از دیگر رسانههای متداول امروز به ویژه فضای مجازی است؟ پاسخ به این سوال و تشریح آن در لایههای مختلف جامعه، هم میتواند اهمیت آن را یادآور شده و هم جامعه را به سمت دوستی با کتاب و توجه جدیتر به آن سوق بدهد.
سه دلیل برای این مدعا قابل احصا است: اول؛ کتاب، رسانهای ماندگار استدر دنیای امروز رسانهها، سرعت جای صحت را گرفته و هر رسانهای که زودتر خبری را به دست مخاطب کمحوصلهاش برساند، برنده است؛ درست است که این فرآیند در کتاب، به شیوهای برعکس رخ میدهد، اما با نگاهی عمیقتر به همین مفهوم به درستی میتوان فهمید که این امر نقطه قوتی اساسی برای کتاب به شمار میرود. باید این واقعیت را بپذیریم که محتوای تولیدشده در فضای مجازی و رسانههای مبتنی بر اینترنت دارای تاریخ انقضا هستند؛ چه بسا خبرنگار و نگارنده خبر نیز از این موضوع مطلع است و میداند شاید تنها چند دقیقه بعدتر از انتشار خبر او، خبرنگاری دیگر، با پیدا کردن اطلاعاتی جدید، محتوای تازهای را به خروجی میفرستد. بنابراین عمر خبر او تنها چند دقیقه و یا چند ساعت است.
این اتفاق در رسانهای با نام «کتاب» دقیقا برعکس است؛ نویسنده کتاب میداند که عمر مطالبی که در این مجلد مینویسد، باید چندین دهه و حتی چند صد سال باشد تا مخاطبانی که بعد از سالها سراغ آن میآیند، بوی تازگی را همچنان استشمام کنند، وگرنه خیلی راحت آن کتاب را پس زده و سراغ کتابی دیگر میروند. پس نویسنده به درستی میداند که باید با بهره جستن از منابع و تحقیق و پژوهش فراوان، اطلاعاتی را برگزیند که از گزند تاریخ و زمان در امان بماند. این ویژگی جزئی لاینفک از کتاب است که نمیتوان آن را از ماهیتش جدا کرد.
بنابراین میتوان اذعان کرد که کتاب رسانه مانا و ماندگار روزگار ماست. هر زمان که بخواهیم درباره چیزی اطلاعات کسی کنیم، کافیست سراغش برویم تا او ما را به بهترین نحو راهنمایی کند. دوم؛ کتاب رسانهای که عمیق استفرض کنید اتفاقی مهم در دنیا رخ داده و همه رسانهها به دنبال مخابره آن هستند؛ هر کس از منظر خود به روایت این حادثه میپردازد و چون دوست ندارد از مسابقه زمان عقب بماند، بلافاصله و با پیدا کردن کوچکترین اطلاعات، دست به تولید خبر زده و بدون توجه به زیر و بم ماجرا و لایههای دیده نشده، وارد میدان رسانه میشود. به دلیل آنکه مخاطب هر روز، در معرض سرریز اطلاعات و بمباران خبری قرار دارد، نمیتواند تمرکز دقیقی بر محتوایی که به دست او میرسد، داشته باشد و چه بسا بسیاری از اطلاعاتی که دریافت میکند را نخوانده و بدون هیچ فکری رها میکند.
این اتفاق دقیقا در کتاب برعکس است؛ کمتر کتابی را دیدهاید که همزمان چند موضوع را هدف قرار داده و همه را با هم به پیش ببرد، بلکه کتابها بر یک موضوع خاص متمرکز شده و ابعاد مختلف آن را مورد بررسی قرار میدهد. همین اتفاق فرصتی را برای نویسنده کتاب فراهم میآورد تا هر چیزی را عمیقتر مورد بررسی قرار بدهد. دقیقا به همین دلیل است که نوشتن یک کتاب ماهها و شاید سالها زمان ببرد اما تولید محتوا در فضای مجازی و اینترنت نهایتا چند دقیقه یا چند ساعت زمان میبرد، با این تفاوت که یکی عمیق است و دیگری سطحی!
سوم؛ کتاب رسانهای نخبگانی است جنگ بر سر آنکه کدام رسانه مخاطب بیشتری دارد، همیشه بالاست اما کمتر کسی میپرسد که چرا به جای «کمیت» به «کیفیت» مخاطبان فکر نمیکنیم؟ به راستی هر رسانه چه مخاطبی دارد و آنها چگونه مطالبی را میپسندند؟ همانطور که در بالا اشاره شد، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نمیتوانند سراغ مطالب عمیق بروند و عمده محتوایی که در آنها منتشر میشود، سطحی است اما کتاب در نقطه مقابل آنها قرار دارد. به همین منوال، میتوان دریافت که کتاب ما را در برابر رسانهای نخبگانی قرار میدهد که در آن خبری از مطالب سطحی و کم عمق نیست. در روزگاری که بنابر دلایل مختلف کتاب در مهجوریت قرار گرفته و رسانههای مجازی گوی رقابت را از یکدیگر میربایند، کتابها همچنان آرام و بی سر و صدا به مسیر خود ادامه میدهند؛ همان قدر عمیق و مانا و جایی برای تأمل نخبگان. به دور از هیاهوها، هشتگها و اینفلوئنسرها! شاید بد نباشد بگوییم: «کتابها نباید سراغ ما بیایند، ما باید سراغشان برویم!»
نظر شما