حبيب الله نيك نژاد،روزنامه نگار و مترجم: افتخار و غرورآفريني ملي از جمله دغدغههاي بسياري از حكومتهاي جهاني است،زيرا دولتمردان آنان معتقدند هيچ افتخار و غروري سرمستكنندهتر از شاديهاي قهرماني در ميادين بزرگ قارهاي و جهاني نيست._
سه كشور ايتاليا، پرتقال و اسپانيا هم از اين قاعده مستثني نيستند و در تمام دوران ورزش خود سعي كردهاند با تكيه به افتخارات ورزشي پايههاي حكومت خود را مستحكمتر كنند، زيرا آنان معتقدند، اقتدار در ميادين ورزشي نشان از سلامت و شادابي جامعه دارد.
پيروزيهاي ايتاليا در جامهاي جهاني 1934 و 1338 و در اوج اقتدار حكومت فاشيستي «موسوليني» درست با همين انگيزه پايهگذاري شد و به همين خاطر هم بود كه صدها كتاب درباره آن دو فتح بزرگ در ايتاليا به رشته تحرير درآمد و جالب اينكه ايتاليا بعد از تحمل شكست در جنگ خانمانسوز جهاني دوم، آنقدر با مشكل سياسي، فرهنگي و اقتصادي مواجه شد كه تا سال ها نتوانست از افتخارات گذشتهاش دفاع كند و حتي در جام جهاني 1966 لندن شكست يك بر صفر برابر كره شمالي يكي از حادثهسازترين نتايج تاريخ فوتبال جهان را رقم زد كه حالا هم پس از گذشت 45 سال هنوز هم، همگان شكست ايتاليا را با بازيكناني مانند فاكتي، ماتزولا، ريويرا، بورگنيش و دهها مهره ديگر هرگز باور ندارند.
از قضا در همان جام جهاني 1966 لندن اعجوبهاي بنام «اوزهبيو» توانست نام پرتغال را در اذهان جا انداخته و با درخشش فوق تصور نه تنها باعث كسب مقام سومي پرتغاليها شد كه خود نيز كه اصليتي موزامبيكي داشت، به عنوان آقاي گل آن بازي ها معرفي شد.
در جمع اين سه تيم اسپانيا هم وجود داشت كه تنها افتخار ماتادورها پيروزي در دور نهايي جام ملتهاي اروپا در سال 1964 بود كه آن هم با يكسري بازيكن مهاجر از آمريكاي لاتين و افرادي از منطقه شرق اروپا كه پس از جنگ جهاني به اروپاي غربي آمده بودند به دست آمد و اين قهرماني زياد هم باب طبع و سليقه شهروندان هميشه شلوغ اسپانيايي قرار نگرفت. ولي اسپانيا طي دهه اخير دچار تحولات زيادي در دنياي فوتبال خود شد كه از جمله اصليترين دلائل آن هم وجود مدرسه فوتبال «لامانسيا»است كه واقع در قلعهاي به همين نام بوده و متعلق به بارسلونا و قدمتي چندصد ساله داشته و از سال 1979 توسط «يوهان كرويف» بدل به مدرسه آموزش بارسلونا شد.
بارسلونا در اين مدرسه بازيكناني از سنين نونهالي را از سراسر جهان در اختيار گرفته و به آنان آموزش ميدهد و در تيم ملي اسپانيا كه سه سال قبل جام قهرماني ملتهاي اروپا را به چنگ آورده و سال پيش درست در چنين روزهايي جام جهاني 2010 آفريقاي جنوبي را بالاي سر برد، هشت بازيكن از بارسلونا بود كه تمام آنان از مدرسه لامانسيا برخاسته بودند.
يازدهم ماه جولاي 2011 مصادف با سالگرد جشن قهرماني اسپانيا در ژورهانسبورگ آفريقاي جنوبي بود؛«وينسنته دل بوسكه» مربي بزرگ اين تيم كه بعد از جام ملتهاي اروپا جايگزين لوئيز آراگوئز شد،آنچه را در جام جهاني 2010 اسپانيا گذشت در مجموعه نامههايي براي روزنامه «ماركا» چاپ مادريد ارسال كرد و اين نشريه آن ها را در كتابي منتشر كرد و درست در همين روز اقدام به فروش كتاب قهرماني اسپانيا كرد.
قهرماني كه در آن هزاران رمز و راز نهفته و شاهكار آن زماني بود كه «آندراس اينيستا» هافبك تكنيكي بارسلونا به گل برترين تيم خود در آخرين لحظات باقي مانده به پايان وقت اضافه بازي دست يافت و پيراهن خود را بالا كشيد و روي زير پيراهني او نام كاپيتان اسپانيول حك شده بود كه درست يك سال قبل از آن در محل اردوي تيم اسپانيول در ايتاليا دچار عارضه قلبي شد و جانش را از دست داد و «اينيستا» در يك اقدام باورنكردني و انساني نام او را بر روي پيراهنش نوشت و جملات زير را به او تقديم كرد: «كه تو هميشه با ما هستي و خاطرات برايمان هميشگي است».
«دل بوسكه»در كتابش از اين ماجرا به عنوان فرآيند و نقطه عطف آن بازي بيادماندني ياد مي كند و ميگويد: آنچه را ما به جهانيان نشان داديم، نمونه كوچكي از فرهنگ مردم اسپانيا بود و من فكر ميكنم مفهوم كار «اينيستا» ارزشي به مراتب بيشتر از گل او داشت،گرچه اين گل نام اسپانيا را در تاريخ جامهاي جهاني به ثبت رساند.
حالا اسپانيا دور نهايي جام ملتهاي اروپا را در سال آينده در لهستان و اوكراين نشانه گرفته و تمام تيمهاي اروپايي خواهان شكست آنان هستند و تنها چيزي كه بيشتر ميتواند ماتادورهاي قرمزپوش اسپانيايي را به رسيدن به جام اميدوار كند، فرهنگي است كه دل بوسكه در كتاب خود از آن ياد كرده است و تنها راه غلبه بر اسپانيا را حوادث ذكر ميكند، زيرا او اعتقاد دارد تمامي بازيكنان او و به خصوص بيشترين آنان كه از بارسلونا و رئال مادريد هستند،از فرهنگي بسيار بالا برخوردارند و ميدانند كه اردوي تيم ملي با رقابت هاي باشگاهي متفاوت و اين جا پاي منافع ميليونها شهروند اسپانيايي در ميان است و بايد براي رسيدن به اين منافع بازيكنان از هر تيم، قوم و فرهنگي هستند از جان و دل مايه گذارند.
زيرا او ميگويد: ما با قهرماني در ميادين مختلف ميتوانيم فرهنگ كشورمان به هر كجا كه ميخواهيم صادر كنيم و لازمه اين كار اتحاد، انسجام و هماهنگي خواهد بود.
نظر شما