کتاب «دَرضیه» که خاطرات شهید علی شرفخانلو، به قلم پسرش را در بر دارد، از سوی انتشارات روایت فتح به چاپ رسید.
در ابتدای این کتاب، درباره مجموعه «مادران» میخوانیم: «روزی که کودک متولد میشود، مادر هزار امید میبندد به او و به آیندهاش. هر روز آرزوهایی که برای خود در سر پرورانده و به آنها نرسیده را در او تجسم میکند. در هر محله از قد کشیدنش لذتی میچشد، آمیخته به رنج. همیشه چنین بوده و هست. زمانی همین مادر دلبسته، چشم از قامت پسر برگرفت و با سلام و صلوات روانهی میدان نبرد کرد؛ جایی که هر لحظهاش بوی انتظار میداد و جدایی. مادر چشم بست بر آرزوهای خود، تا روزی بر قامت رعنای فرزند شرم نکند که دل بستگیاش او را پابند زمین کرده است. چشم بست و اشکهایش را به دعای شبانهروز پیوند زد. اما گاه انتظار به فراق گره میخورد و باز مادر بود و شکوفههای پنهانی و دردهای ناگفته. این مجموعه قصد دارد لحظاتی از زندگی مادران شهدا را همراهی کند؛ همراهی تلخ و شیرین.»
نگارنده در بخشی به نام «به جای مقدمه» در دلنوشتهای مینویسد: «پدر آسمانیام! از این که از تو نوشتهام و از این که باز با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صدهزار دیده تماشا کنم تو را، ممنونم و پیشانیِ سپاس به درگاه حی لایزال میسایم؛ از این که رخ نمودی و اذنم دادی که از تو بشنوم و از تو بنویسم. من این چند سطر را به عوض مقدمهی کتابی که برای تو و با دست عنایت نوشته شد، نوشتم و این چند سطر و آن چه که در پی این خواهد آمد را تقدیم تو میکنم و تقدیم مادرم که نگذاشت جای خالی نبودنت، غصه بزرگ کودکیام شود...»
روایت مادر شهید علی شرفخانلو از زمان ازدواج وی با مش حسین شرفخانلو آغاز میشود و تا زمان شهادت وی و آیینهای بزرگداشت پس از آن ادامه مییابد. در پایان هم تصاویری از دوران کودکی شهید شرفخالو آمده است.
در صفحه 8 کتاب «درضیه میخوانیم: علی، اسمم را از زبان مادربزرگ و پدرش که «مرضیه» صدایم میکردند، یاد گرفته بود و چون زبانش به «مرضیه» نمیچرخید، بهم میگفت «دَرضیه» و فکر میکرد همه مادرهایشان را «دَرضیه» صدا میکنند...»
کتاب «دَرضیه» از مجموعه مادران را انتشارات روایت فتح با شمارگان هزار و 100 نسخه، قطع پالتویی، 88 صفحه و به بهای 50هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما