در قسمتهای پیشین این سلسله یادداشتها اشاره کردیم که ایرانیان پیش از قاجاریه به عنوان ملتی تولیدگر شناخته میشدند، اما دوران قاجاریه با افول ویژگی تولیدگری همراه بود. بویژه شکست نظامی از روسیه مدرن و جدا شدن بخشهای مهمی از ایران، سیاست، اقتصاد و فرهنگ ایران را دچار تغییرات اساسی کرد. همین مساله باعث شد تا ایرانیان ویژگی تولیدگری و مولف بودن را آرام آرام از دست بدهند. در حوزه سیاست به جای سیاستمداران مستقل، شخصیتهای وابسته به دو نیروی استکباری فعال در ایران، رشد کردند و مصرف گرایی نیز بدل به ویژگی اصلی جامعه ایرانی شد، جامعهای که همه چیز حتی قند مصرفیاش را روسها تامین میکردند. این مسائل باعث شده بود تا تلاشهای تئوریک و عملی وطنپرستانی چون امین الضرب و سیدجمال واعظ راه به جایی نبرد و اقتصاد ایران آن دوران کماکان بر پایه یک کشاورزی سنتی که مازاد تولیدی را برای صادرات فراهم نمیآورد، باشد.
عصر حکومت ناصری سالهایی مهم و قابل مطالعه است. ثبات حکومت او میتوانست بستر مناسبی را برای پیشرفت کشور و جبران عقبماندگیها فراهم کند. نیم قرن زمان کمی برای بهبود زیرساختها و تحول اقتصاد به شمار میآمد، اما به هر جهت ساختار سیاسی بسته و قلیل بودن دولتمردان وطن پرست این امکان را از ایرانیان گرفت. هرچند که به هر حال شیوه حکمرانی او و محرومیت شدید کشور اتفاق عظیم جنبش مشروطه خواهی ایرانیان را موجب شد. درباره وضعیت اقتصاد ایران در عصر ناصری سال ۹۷ کتاب تحلیلی مناسبی به نام «جامعه و بازار در عصر ناصری: با نگاهی به اوضاع اجتماعی و اقتصادی در عصر قاجار» نوشته فیاض زاهد و هدی موسوی توسط نشر تاریخ ایران منتشر شد که علاقهمندان میتوانند به آن رجوع کنند.
اما عصر ناصری کوتاه زمانی درخشان را نیز در زمینه ایجاد زیرساختها تجربه کرد و آن هم دوران زمامداری میرزا تقی خان امیرکبیر بود. مرور منابع آن دوره نشان دهنده نبوغ سیاستمداری کاردان و وطنپرست است که تلاش کرد تا قدمهای اساسی برای بهبود وضعیت کشور و بازگشت ایرانیان به دوران شکوهمند تولید بردارد.
امیرکبیر دست به اصلاحاتی اساسی اجتماعی، آموزشی، اقتصادی و سیاسی زد. تاسیس دارالفنون برای آشنایی ایرانیان با علوم روز دنیا و استخدام معلمان اروپایی برای این مرکز، توجه به صنعت و ایجاد مراکز صنعتی، بهبود وضعیت راهها و امنیت حمل و نقل، تلاش برای نظم و نسق دادن به نیروهای نظامی، تاسیس روزنامه، بهبود وضعیت بهداشتی و برنامههای آبله کوبی و... از اقدامات عملی امیرکبیر برای مدرنیزه کردن ایران است.
بخش بیستم کتاب «امیر کبیر و ایران» نوشته مرحوم فریدون آدمیت به سیاستهای اقتصادی امیرکبیر اختصاص پیدا کرده و مورخ شهیر تحلیلی عالی از صنعت اندیشی امیرکبیر دارد. چاپ نخست این کتاب سال ۱۳۲۴ منتشر شد. این کتاب دوران پس از انقلاب را با انتشارات خوارزمی همراه است. همچنین مرحوم زندهیاد محسن قانع بصیری نیز فصل پنجم کتاب «تاریخ تحلیلی صنعت در ایران» را به اقدامات امیرکبیر برای صنعتی شدن ایران اختصاص داد. این کتاب که دفتر پژوهشهای فرهنگی آن را به سال ۱۳۹۵ منتشر کرد، تنها منبع ممکن در حوزه تاریخ تحلیلی صعنت در ایران است و بخش مربوط به امیرکبیر آن یکی از درخشانترین تحلیلها را درباره صنعت اندیشی امیرکبیر و دیدگاههایش در مساله تولید، دارد.
سیاست ترقی اقتصادی امیر بر پایه ایجاد صنعت جدید، پیشرفت کشاورزی و توسعه بازرگانی داخلی و خارجی بنا شده بود. وجهه نظر عمومی ساخته وضع اقتصادی جامعهای بود که در نظام اقتصادی کشاورزی عقب افتادهای سر میکرد، از صنعت جدید بیبهره مانده، ذخیره طلای آن به خارج روان بود و مصرف کننده کالای بیمصرف فرنگی. چنین جامعهای تازه میخواست جلوی سیر تنزل اقتصادی خود را ببندد، صنعت کوچکی که فراخور حال آن باشد تاسیس کند، کشاورزی خود را ترقی دهد از وارداتش کاسته و بر صادراتش بیفزاید و به گفته امیر از «فرار شمشهای طلا» جلوگیری کند. سیاست اقتصادی امیر پرداخته همین عناصر بود.
در اینکه امیرکبیر از پیشرفت صنعت مغرب آگاه بود، تردیدی نیست. از نوشتهها و گفتوگوی امیر با سفیر انگلستان نمایان است که او برای فنون غربی ارزش بسیاری قائل است. به تاثیر اقتصادی آن پی برده و یکی از موارد مهم برنامه او در ترقی جامعه ایران ایجاد صنایع جدید بود.
آدمیت نوشته است: «نقشه امیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد کارخانههای مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعتکاران به روسیه، خرید کارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایران را او صادر کرد. دولت و مردم هر دو به این کار دست زدند. پیشتر صرفا درخواست کنندگان خارجی که صاحب دانش فنی لازم بودند میتوانستند به این کار اقدام کنند. امیر در ۱۲۶۷ فرمان آزادی به کار انداختن معادن را صادر کرد. از اتباع ایران هرکس از نوکر و رعیت و اشراف و اعیان میتوانست به استخراج معدنی که خود پیدا کرده بود، بپردازد و تا پنج سال از مالیات دیوانی معاف بود. ماخذ معافیت پنج ساله قانون کلی بود و هرکس مبتکر صنعت تازهای میشد تا پنج سال در انحصار خودش قرار میگرفت.»
به قول نویسنده کتاب «امیرکبیر و ایران» این ترتیب بهره برداری از معادن آغاز شد، میر آقاسی خان معادن مس و آهن قراچه داغ را به راه انداخت و در وهله اول هشت خروار مس خالص تولید کرد. آهن ماسوله گیان توسط استاد فتح الله به دست آمد. از معادن نانیج مازندران آهن استخراج شد. ماده قطران که در توپخانه مصرف داشت واز قفقاز میآوردند در رحمت آباد گیلان خوب و زیاده از قدر کفایت ساختند. به تصدیق اهل فن آهن ماسوله و نانیج در نرمی و چکش گیری بر آهن حاجی ترخان برتری داشت. مقرر گردید تا میزان تولید آن بیفزاند تا مستغنی از خریدن آهن از حاجی ترخان و... باشند. ترقی صنعت آهن و اسلحه سازی نتیجه پیشرفت بهره برداری از همان معادن بود. در شاهرود نیز معدن زغال سنگ یافت شد و حاکم استرآباد خواست به استخراج آن همت گمارد، اما جانشین امیر مانع آمد و اجازه بهره برداری آن را نداد.
آدمیت همچنین به یک مساله مهم در زمینه چگونگی افزایش تولید معادن اشاره میکند: «افزایش تولید معادن البته مستلزم آموختن اصول فنی جدید بود. از این رو برای مدرسه دارالفنون استاد معدن شناس که سررشته از همه فلزات داشته باشد، از اتریش استخدام کرد و نیز در صدد برآمد تا دو نفر معدنچی که در معادن کار کنند از اروپا بیاورد. ضمن نامه ۱۲ رمضان ۱۲۶۷ به جان داود تاکید کرد: «در باب استاد معدنچی اهتمام کنید که از جمیع فلزات خاصه طلا و نقره سررشته کامل داشته باشد.» به عبارتی امیر قصد داشت تا دانش غربیها را توسط دارالفنون به ایران آورده و دانشجویان دارالفنون بتوانند با فراگیری آن دانش به بومی کردن آن بپردازند.»
امیرکبیر برای دسترسی به منابع پایدار تلاش بسیاری برای توسعه معادن و شناسایی و راه اندازی منابع جدید انجام داد. ریشارخان، نخستین معلم زبان فرانسه مدرسه دارالفنون در عهد قاجاریه، در نامه خود به دوستی در ارزنه الروم نوشته است که دو ماه در تهران نبودم امیر مرا به کردستان فرستاده بود که در موضوع معادن آنجا تحقیقات کنم.»
پس از راه اندازی معادن کارخانههای پارچه بافی شکر ریزی چینی و بلورسازی کاغذسازی چدن ریزی و فلزکاری و دیگر صنایع کوچک تاسیس شد. به سال ۱۲۶۷ امیر در تکمیل رویای رواج صنعت خود شش تن از صنعتکاران را به روسیه فرستاد و دو نفر را به عثمانی. شش نفری که به روسیه رفتند: رحیم اصفهانی در کاغذسازی، کربلایی عباس در بلورسازی، کربلایی صادق در چدن ریزی، کربلایی احمد در تصفیه شکر و قندسازی. مشهدی علی در نجاری و اسباب چرخ سازی، آقا عبدالله در شماعی. همه اینها در کارخانههای روسیه (مسکو و سن پترزبورگ) مشغول به یادگیری شدند، سرپرست آنها میرزا محمد تاجر تبریزی بود. و پس از بازگشت به ایران در استانهای مختلف کارخانههایی راه اندازی کردند. رحیم اصفهانی در تهران بلورسازی و در اصفهان کاغذگرخانه راه انداخت. میرزا محمد تاجر نیز در سازی کارخانه های شکرریزی و چدن سازی و چیلانگری (کارگاههای ذوب فلزات و ریخته گری) و نجاری راه اندازی کرد.
جالب اینجاست که هرآنچه که از غرب به عنوان تحفه به دربار ایران میرسید به دستور امیرکبیر تلاش میشد تا نوع آن در ایران ساخته شود. ساختن سماور، کالسکه و بخاری آمریکایی در آن زمان آغاز شد و رواج پیدا کرد و موفقیتهایی هم در این راه حاصل شد. هرچند کسی که الگو برداری و ساخت سماور به او سپرده شده بود سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد. هدف امیر هم ترقی و راحتی ملت ایران بود. به عنوان مثال در مساله کالسکه، در اصفهان و تهران کالسکه سازی راه انداختند به سال ۱۲۶۷ تا در میان خلق متداول شود و آسوده نقل و انتقال کنند.
متاسفانه تاکنون پژوهش مستقلی درباره صنعت اندیشی امیر کبیر انجام نشده است. روش او در توسعه صنعتی ایران، همراه با مطالعات جامعه شناختی بود و سازگاری با فرهنگ ایرانی داشت. روش امیر اگر ادامه پیدا میکرد، استقلال کشور را به همراه میآورد، اما متاسفانه بعدها مدل دیگری پیگیری شد که تاکید آن بر مونتاژ و وابستگی بود.
***
یادداشتهای پیشین این مجموعه را با کلیک بر عناوین زیر بخوانید:
صنعتی شدن اتفاق «دولت» و «ملت» را میطلبد/امینالضرب و رویای جهش تولید
رساله «لباس التقوی» و ایده ترقی ملت از «تولید» و «تجارت»
روایت براون از وضعیت هولناک شالبافان کرمان/کارگرانی که جوان میمردند
نظر شما