کتاب «اینگونه بودند مردان مرد»، روایت انسانهایى است که یار درد و قرین رنج بودند، اما در تمام این لحظات دشوار با رفتار حکیمانه خود در عمل مبلغ معروف بودند و از منکر دوری میکردند.
هشت سال دفاع مقدس مردانی را به خود دیده که تاریخ با تمام پیشینهاش، جز در دورههایی کوتاه، به خود ندیده است. اغلب انسانهایى که یار درد و قرین رنج بودند، با ترکش و گلوله و خمپاره، انسى عجیب داشتند و با آتش و انفجار و خون هم آغوشى داشتند و در تمام لحظات این مراحل به زیبایی «امر به معروف» مىکردند و بهترین روشهاى «نهى از منکر» را به کار مىگرفتند و با رفتار سنجیده و حکیمانه خود در عمل مبلغ معروف بودند و از منکر دوری میکردند و همچنین احکام نورانى و انسانساز اسلام را پاس مىداشتند.
همانا امر به معروف و نهی از نکر راه پیامبران و شیوه صالحان است و فرضیه بزرگی است به واسطه آن واجبات دیگر به پا داشته میشود و به وسیله آن پیشهها روا و حلال، ستمها بر طرف و زمین آباد میشود.
این مجموعه شامل چندین دفتر است که با تلاش چندین ساله، از حدود 500 منبع مکتوب شامل کتاب، نشریه، نوار و... جستجو، استخراج، تلخیص، تکمیل و بازنویسى شده است.
در بخشی از کتاب «اینگونه بودند مردان مرد» میخوانیم: «پس از انتخابم به عنوان «ارشد بند»، فرمانده اردوگاه مرا خواست. با اینکه به شدت مریض بودم، به اتاقش رفتم. آن جا بود که فهمیدم «مهدى ابریشمچى» جاسوس و مزدور خود فروخته را جهت سخنرانى به اردوگاه آوردهاند. فرمانده اردوگاه از من خواست که ضمن آماده کردن برادران، آنان را به نظم و انضباط سفارش کنم. بلافاصله گفتم: «من هیچ مسئولیتى قبول نمىکنم.» چون خوب مىدانستم که بچهها، آرزوى فشردن گلوى منافقها را دارند. فرمانده اردوگاه که فارسى بلد بود، گفت: «چه بخواهید و چه نخواهید، باید همه اسرا با نظم و ترتیب در محوطه اردوگاه جمع شوند و به سخنرانى گوش کنند. این یک دستور نظامى ارتش عراق است و سرپیچى از آن به معنى شورش است.»
من که از روحیه بچهها خبر داشتم، سکوت کردم و منتظر حادثهاى شدم که به راحتى برایم قابل پیشبینى بود. فرمانده عراقى میکروفن بلندگوى اردوگاه را به دست ابریشمچى داد. در طول روز دائماً از این بلندگوها آهنگهاى مبتذل پخش مىشد، تا ایمان چون کوه استوار برادران تضعیف شود.
حالا به جاى آهنگهاى مبتذل، صداى کثیفتر و مبتذلتر این وطن فروشهاى آمریکایى از بلندگو پخش مىشد. به محض آنکه ابریشمچى شروع به صحبت کرد، برادران که انگار از قبل تمرین و هماهنگى کرده بودند، بلافاصله به طرف بلندگوها حمله کردند و با بالا رفتن از دست و کتف یکدیگر، سیمهاى بلندگوها را قطع کردند. اما هنوز از بند 3 صدا خارج مىشد. بچهها، با زحمت و تلاش بسیار زیاد، سیم بلندگوى بند 3 را هم قطع کردند.
کار قطع بلندگوها که تمام شد، صداى شعار برادران، محوطه را پوشاند. همگى فریاد مىزدند: مرگ بر رجوى، مرگ بر ابریشمچى... مرگ بر منافق، درود بر خمینى، زنده باد خامنهاى، زنده باد هاشمى، بعد به طور همزمان، هر چیزى را که دم دستشان بود، مثل صابون، لنگه کفش و دمپایى به طرف ابریشمچى که در قرارگاه بود و حدود صد متر با بچهها فاصله داشت، پرتاب کردند.»
کتاب «اینگونه بودند مردان مرد»، تألیف احمد مؤمنی راد، در 257 صفحه، با شمارگان 1000 نسخه از سوی انتشارات لوح محفوظ روانه بازار نشر شده است.
نظر شما