منان عشینی در «هدیه تولد مادر» مشکل کمالطلبی کودکان را به تصویر میکشد.
«تولد مامان نزدیک بود و دخترک میخواست هدیه خیلی خوبی به مادرش بدهد. هدیهای که مادرش را خیلی خوشحال کند...» اما همچون تمام ماجراهایی که بناست باعث رشد قهرمان خود شود، میان تصمیم و هدف، فاصله زیادی وجود دارد و دخترک خردسال و مهربان ماجرا ناچار است تا چالشی بزرگ را به تنهایی پشت سر بگذارد.
منان عشینی، نویسنده و تصویرگر، در این کتاب مشکل کمالطلبی کودکان را به نمایش گذاشته است. دخترک فکر میکند که با نقاشی قشنگی مادر را خوشحال کند اما از هر چه میکشد، راضی نیست.
پدیدآورنده با ترسیم تصویر از زاویههایی نهچندان مرسوم، فاصلهای میان مخاطب و قهرمان ایجاد کرده و با این کار به فردیت او و به تلاش شخصیاش برای مبارزه با دیو ناامیدی، ارزش و اعتبار مضاعفی بخشیده. احترام به حریم خصوصی کودک و رها کردن او برای یافتن راه حل، در رفتار بزرگترها هم دیده میشود. غیبت آنان، به معنای بیتوجهی به کودک نیست. در واقع، این فاصله گرفتن هوشمندانه، فرصت بزرگ شدن، تصمیم گرفتن و عمل کردن مستقل را فراهم میآورد و کاری بهظاهر پیشپاافتاده و روزمره را به موقعیتی برای یادگیری مهارتهای ارزشمند زندگی تبدیل میکند.
تصویرگری «هدیه تولد مادر» نیز نقش خود را در پیشبرد داستان به خوبی ایفا میکند و پیامهایی چه بسا بیشتر از واژگان محدود اثر را به مخاطب کمسن انتقال میدهد.
سیر درونی قهرمان از صفحه نخست تا آخر کتاب، غرق شدن او در دنیای نقاشی و ریزهکاریهای دیگر، این قسمت از مجموعه قصههای آبدار را به کاری چند لایه و متفاوت تبدیل کرده که برای والدین و کودکان پنج تا هشت ساله به یک اندازه جالب است. بیان ارتباط عاطفی عمیق میان مادر و دخترک، احساسات و خاطرات شیرین خانوادهها را برمیانگیزد.
منان عشینی پیشتر در کتاب «روزی که خورشید قهر کرد» از همین مجموعه، زاویه دید متفاوت خود را در خلق تصویر به نمایش گذاشته بود اما در اثر فعلی، شاهد خلاقیت بیشتر وی در هر دو عرصه داستاننویسی و تصویرگری هستیم.
نظر شما