دوما و مکاتب ادبی
در عین نقش انکارپذیر ویکتور هوگو بهعنوان رکن اساسی مکتب رمانتیسم، الکساندر دوما را بیش از هر مکتبی منتسب به رمانتیسم دانستهاند. اما قلمرو او منحصر به این مکتب نیست و در مواردی هم به سایر مکاتب ورود کرده است.
فارسیان در رابطه با نسبت دوما و مکاتب ادبی به ایبنا میگوید: «الکساندر دوما نویسندهای است که به واسطه قلم شیرین و داستانپردازیاش در میان خوانندگان کتاب سراسر جهان محبوب است. علاوهبر ویکتور هوگو، دوما نیز از پیشگامان مکتب رمانتیسم بود و گاهی رگههایی از مکتب رئالیسم نیز در نوشتههایش یافت میشود. در حقیقت مکتب رمانتیسم به آزادی، شخصیت، هیجان و احساسها اهمیت زیادی میدهد. نویسنده در رمانتیسم به کشف و شهود میپردازد، در جریان نوشتهاش مداخله میکند و به اثر خود جنبه شخصی و خصوصی میدهد. الکساندر دوما خود فردی است که از خلال نوشتههایش به مسائل مهمی همچون آزادی و احساس اشاره میکند پس میتوان این فرد را بهعنوان شخصی تاثیرگذار در بنیان رمانتیسم دانست.
در روزگار بزرگان ادب فرانسه
گرچه الکساندر دوما نام بزرگی در ادبیات است، اما حیات او در دوران نامهای بزرگی مثل استاندال، بالزاک، هوگو و فلوبر، به میزان قابل توجهی، بزرگی تصویری را که از او به جا مانده، تحت تاثیر قرار داده است.
فارسیان درباره اینکه کدام وجه دوما را از سایر ادیبان همعصر او متمایز میکند، میافزاید: «رمان تاریخی از طریق فردی به نام اسکات در انگلستان به وجود آمد. کار اسکات در فرانسه بهوسیله نویسندگانی چون الکساندر دومای پدر با رمانهای سه تفنگدار و کنت مونت کریستو، ویکتور هوگو با رمانهای بینوایان و گوژپشت نتردام، شاتوبریان با رمان شهدا و مریمه با رمان وقایع سلطنت شارل نهم دنبال شد. اما در این بین، آثار الکساندر دومای پدر از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار بود، چراکه پس از مدت کوتاهی به زبانهای مختلف ترجمه شد. با ترجمه این آثار بود که قالبی بهنام رمان تاریخی در ادبیات جهان معنا پیدا کرد و افراد زیادی را در سراسر دنیا به این شاخه از ادبیات علاقهمند کرد. ایرانیان برای نخستین بار بهواسطه ترجمه رمانهای تاریخی اروپا با رمان تاریخی آشنا شدند. نخستین رمانهای تاریخی فارسی تحت تاثیر و تا حدی به تقلید از این آثار نوشته شدند.
زندهیاد ناتل خانلری در این باره گفته است: «نخستین رمانهایی که به زبان فارسی ترجمه شد، داستانهای حوادث و رمانهای تاریخی و شرح حال رجال تاریخ بود. از این میان الکساندر دومای اول و جرجی زیدان بیشتر مورد توجه مترجمین و خوانندگان قرار گرفتند. به این طریق ذوق خاصی برای خواندن رمانهای تاریخی میان ایرانیان بهوجود آمد و نویسندگان ایرانی کوشیدند که درباره تاریخ کشور خود رمانهای تاریخی تالیف کنند.» لذا نقش دوما در پیدایش رمان تاریخی، از وجوه برجسته اوست.»
نویسنده دورگه و نژادپرستی در فرانسه قرن 19
گرچه دوما پیوند خوبی با جامعه اشرافی فرانسه داشت اما تبار افریقاییاش، گاهی نگاه جامعه را نسبت به او تحت تاثیر قرار میداد و حساسیت او نسبت به برخوردهای نژادپرستانه را در پی داشت. درباره او نقل است یک بار در مواجهه با چنین برخوردی خطاب به طرف مقابل میگوید: «پدر من یک دورگه اروپایی است، پدربزرگ من یک سیاه پوست و جد بزرگم یک میمون! میبینی؟ شروع خاندان من همچون پایان خاندان توست!»
فارسیان نیز در این رابطه میافزاید: «خانواده دوما پیش از تولد او دارای موقعیت اجتماعی خوبی بودند اما پس از مورد غضب قرار گرفتن توسط ناپلئون، موقعیت خود را از دست دادند و زندگی پرفراز و نشیبی را آغاز کرد.»
دوما در ایران
فارسیان درباره قدمت آشنایی ایرانیان با دوما و ترجمههای مختلف آثار او میگوید: «نقش الکساندر دوما در ادبیات ایران شایسته بحث و گفتوگو است. ایرانیان از قرن نوزدهم کوشیدند با الگو قرار دادن غربیها خود را از عقب افتادگی نسبت به دیگر ملل برهانند. از این رو در ابتدا به آثار نویسندگان تاریخی مثل ولتر، فنلون و دوما روی آوردند. اولین رمانهای ترجمه شده در ایران، رمانهای الکساندر دوما بودند چراکه ناصرالدین شاه قاجار تمایل زیادی به موضوعات رمانهای دوما، داشت. بهطور کلی، از سال 1260 با ترجمه رمانهای تاریخی اروپایی، ترجمه آثار دوما توسط شاهزاده محمد طاهر میرزا، رونق زیادی پیدا کرد. افراد متعددی در ترجمه آثار او نقش داشتهاند که مشهورترین نام در میانشان ذبیح الله منصوری است. بهغیر از ذبیح الله منصوری، عنایت شکیباپور، محمد طاهر میرزا اسکندری - نوه عباس میرزا - به ترجمه آثار دوما پرداخته اند. مسئلهای که میتوان دریافت این است که مترجمین متعددی آثار دوما را ترجمه کردهاند و در آن دوران موفقیت چشمگیری داشتهاند اما پس از مدتی ترجمه آثار الکساندر دوما، بالزاک و ژول ورن از رونق افتاد به این دلیل که گرایش مردم نسبت به آثار فرانسوی زبان کم شد.
وی میافزاید: «مردم که پس از تغییر وضع سیاسی و اجتماعی میخواستند با گذشته قطع رابطه کنند به این فکر افتادند که در اجتماع جدید وظیفه موثری برعهده گیرند پس اغلب متوجه احزاب سیاسی و مکتبهای فلسفی و به فاصله چند سال تقریبا همه، به معنای واقعی كلمه «روزنامهنویس» شدند و چند نفرشان به نمایندگی مجلس و مقام وزارت رسیدند و از آنجا که آثار دوما بسیار مفصل و ترجمه آن مشکل بود، هیچیک از مترجمان ما درصدد برنیامدند ترجمهای دقیق و کامل از این آثار بزرگ ارائه دهند. لذا این مترجمین به فعالیتهای دیگری پرداختند. ذبیحالله منصوری بـه دلايلی، ازجملـه سبك ويژه در ترجمه متون ادبی و تاريخ (به دليل نوع نگاه و ديدگاه خاص در ترجمه)، حجـم وسـيع تأليفـات، و برخـورداری از طيـف گسـتردهای از خوانندگان، نامی آشنا اما قابل بحث در تاريخ ادبيات و مطبوعات ايران است. علیرغم توانمندی ایشان در ترجمه، برخی منتقدان ادبی او را به واسطه «افزودن به متن اصلی» نکوهیده و خلاف نظریه «وفاداری به متن در ترجمه» دانستهاند. مهارت او در این امر، بسیاری را در زمان خود به به آثار دوما علاقهمند کرد.»
عنوانهایی بزرگتر از نام نویسنده
شاید نام «الکساندر دوما» به گوش بسیاری از مردم آشنا نباشد اما غالب آنها نام «کنت مونت کریستو» و «سه تفنگدار» را شنیدهاند که این مساله میتواند تا حدی هم مرتبط با اقتباس آثار نمایشی از رمانهای دوما باشد.
فارسیان درباره نام پررنگ این دو اثر در قیاس با سایر آثار دوما میگوید: «دوما در مدت چهل سال داستانها و نمایشنامهها و مقالات و اشعار متعددی منتشر کرد که تعدادشان از دویست تجاوز میکرد ولی هیچ یک از آنها به لحاظ ارزش ادبی و سایر ویژگیهای مثبت با سه تفنگدار یا کنت مونت کریستو قابل مقایسه نیست. در آن دوران مردم علاقه زیادی به خواندن رمانهای تاریخی و ماجراجویی داشتند. در واقع رمان تاریخی اگر چه به ظاهر یک قالب جدید محسوب میشد اما برای مخاطبان ایرانی چندان بیگانه نبود. ایرانیان در رمانهای دوما همان عناصری را مییافتند که در داستانهای کهن فارسی بارها و بارها با آن مواجه شده بود، رمانهایی سرشار از حوادث هیجانانگیز با قهرمانانی دلیر و پاکباز که به مقابله با قدرتهای خودکامه برمیخاستند و همواره با زیرکی و مهارت خود، دشمنان را مغلوب میکردند. قهرمانانی که مظهر فضیلت و اخلاق بودند و در خلال عرضه شخصیتهایی حماسی، جنبههایی از نکات آموزنده تربیتی و اخلاقی را نیز نمایان میسازند. و اگرچه این رمانها به لحاظ ژانر جزو رمانهای تاریخی و ماجراجویی طبقهبندی میشود اما دوما اغلب به موضوعاتی مانند بیعدالتی، تعرض و پوچی رژیمهای قدیم هم پرداخته است و همین موارد به رمان سه تفنگدار جنبهای سیاسی داده و میتوان انعکاسی از درگیریهای بین جمهوریخواهان و سلطنتطلبان فرانسه را در آن مشاهده کرد. باید به این نکته اشاره کرد که ایران در زمان قاجار بهنوعی درگیر با خفقان شدیدی بود که نویسندگان نمیتوانستند بهراحتی در نوشتههایشان به اعتراض علیه جامعه دست بزنند بههمین دلیل مترجمان بیشتر به ترجمه این آثار پرداختند تا بدین وسیله اعتراض خود را به گوش مردم برسانند.
وی میافزاید: «برای بسیاری از عاشقان ادبیات، رمان سه تفنگدار حد غایی رمانهای ماجراجویانه تاریخی است و به همین دلیل آن را زیباترین اثر الکساندر دوما میدانند. اگرچه این رمان نیز به نوبه خود یکی از آثار جذاب این نویسنده فرانسوی است، اما رمان بسیار زیبا و هیجانانگیز «کنت مونت کریستو» گوی سبقت را در تبدیل شدن به بهترین رمان این نویسنده از رمان قبلی میرباید. این رمان زیبا به طرز ظریفی توانایی خارقالعاده این نویسنده در خلق ماجراجوییهای هیجانانگیز، توطئههای مرگاور، انتقامهای بیرحمانه، و به طور کلی خلق صحنههای بزنبهادری توسط قهرمانان و ضدقهرمانان شجاع را نشان میدهد. به همین علت موضوع این اثر باعث اقتباسات نمایشی زیادی شده است.»
دوما و سیاست
از دیگر نکات جالب توجه درباره دوما فعالیت او در عرصه سیاست است و تاثیر متقابلی که احتمالا سیاست و ادبیات در دنیای او روی یکدیگر گذاشتند.
فارسیان در این رابطه میگوید: «از آنجا که پدر الکساندر دوما با مقامات سیاسی فرانسه در ارتباط بود وی نیز ارتباطاتش را با آنان حفظ کرد و در 20 سالگی به سمت منشی مخصوص دوک اورلئان درآمد. در 1830 وی در انقلابی سهیم شد که منجر به براندازی حکومت شارل و تفویض قدرت به کارفرمای او یعنی دوک اورلئان شد. تا نیمههای دهه 1830 زندگی در فرانسه بهعلت شورشهای پراکنده مختل بود. همزمان با بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی موقعیت برای بروز استعداد الکساندر دوما فراهم شد. او پس از نوشتن چندین نمایشنامه به نوشتن رمانها روی آورد. همچنین او بهعنوان فردی آزادیخواه، این آزادیخواهی را در نوشتههایش بهخوبی تصویر میکند. او خود در تاریخ نقش مهمی داشته بهگونهای که از سال 1852، بهدلیل اعتراضاتش علیه کودتای ناپلئون سوم، همانند ویکتور هوگو، به تبعید فرستاده شد.»
میراث ادبی دوما
فارسیان در این رابطه میگوید: «میراث اصلی دوما برای ادبیات و تنها چیزی که میتوانسته به ادبیات اضافه کند، رمانهای تاریخی وی بوده است. اولین ترجمههای ادبیات فارسی که منابع الهام رماننویسان ایرانی قرار گرفتهاند هم، بیشتر از نوع رمانهای تاریخی الکساندردومای پدر بودند. مترجمان با اشتیاق فراوانی، آنها را به فارسی برمیگرداندند و در بین درباریان، دست به دست میشد و اگر به چاپ میرسید در بین عامه نیز مقبولیت مییافت. راز این مقبولیت عامه، به ظاهر در شباهت فضای رویارویی رمانهای فرانسوی و قصههای بلند عامیانه فارسی است که زمینههای ذهنی لازم را برای مخاطبان فراهم میآورد. داستانهای الكساندر دومای پدر برای خوانندگان سرگرم كننده است. اين گونه كتابها بهترين وسيله برای تشويق كودكان و نوجوانان به مطالعه كتاب هستند. اكثر كساني كه مطالعه كتاب را با رمانهای اين نويسنده آغاز كردهاند، بعدها به كتابخوانهای قهاری تبديل شدهاند. رمانهای دومای پدر در ایران بسیار پرطرفدارند و تجدید چاپشان گواه این مدعاست. در واقع دوما در بیان تاریخ فرانسه، فارغ از هرگونه فشار فکری، با استفاده از زبانی شیرین، تاریخ را به خوانندگان خود میآموزد. بسیاری از مترجمان این گونه کتابها پس از مدتی بهدلیل آشنا شدن با فن نویسندگی به نویسندگان قابلی تبدیل شدهاند.»
الکساندر دومای پسر در قیاس با پدر
فرزند الکساندر دوما که عینا با او همنام است و برای پرهیز از اشتباه شدنشان از پسوند پدر/پسر استفاده میشود، به گواه تاریخ از مادری جز همسر قانونی پدرش زاده شده بود و گر چه نام کوچکی نیست، اما نتوانست بهعنوان ادیبی مستقل از زیر سایه نام بزرگ پدرش بیرون بیاید.
فارسیان در خاتمه پیرامون قیاس دومای پدر و پسر میگوید: «الکساندر دومای پسر در کودکی همیشه مورد بیاعتنایی و بیمهری پدرش قرار میگرفت. او آثاری مثل مادام کاملیا و نمایشنامه منظوم جواهر ملکه را بر صحنه آورد. در سال 1845 اولین کتاب خود را با نام گناهان دوره جوانی منتشر کرد. او پیوسته نمایشنویس محبوب نیمه دوم قرن نوزدهم باقی ماند و در سال 1864 به عضویت آکادمی فرانسه درآمد. نظر پسر و پدر در زمینه ادبیات کاملا متفاوت است. ادبیات پدر نزدیک به رمانتیسم است اما الکساندر دومای پسر زمینههایی از رئالیسم در آثارش نمایان میشود. بعضی از نمایشنامههای الکساندر دومای پسر محتوایی مدرن داشتند و موضوعات این نمایشنامهها بیشتر بیانگر مسائل امروزیست بهطور مثال به برداشتهای جدید از روابط زن و مرد میپردازد. همچنین زمانی که نام مادام کاملیا را میشنویم تنها فردی که برایمان تداعی میشود، الکساندر دومای پسر است اما اطلاعات زیادی در رابطه با زندگی او وجود ندارد.»
سخن پایانی
چنانکه گفته شد، الکساندر دوما را میتوان ابداعگر رمان تاریخی دانست و از سوی دیگر به عنوان نسل اول نویسندگانی که خواننده ایرانی با آنها آشنا شد، حائز اهمیت است. دوما همچنین با انتشار «کنت مونت کریستو» در سال 1850 بهعنوان یکی از شاهکارهای ادبیات فرانسه، توانست «سلطان پاریس» لقب بگیرد.
...
1. دانشیار گروه زبان فرانسه دانشگاه فردوسی مشهد، با همراهی زهرا شایان
گزارشهای قبلی پیرامون داستاننویسان بزرگ تاریخ:
۱. دن میگل د سِروانتِس ساآودرا (۱۶۱۶ – ۱۵۴۷)
دوامی که سروانتس بر جریده عالم ثبت کرد
۲. جاناتان سویفت (۱۶۶۷ – ۱۷۴۵)
نابغهای مهجور نزد ایرانیان
۳.یوهان ولفگانگ فون گوته (۱۸۳۲ – ۱۷۴۹)
چرا از رمانهای گوته در ایران استقبال نشد؟
۴. جین آستین (۱۸۱۷ – ۱۷۷۵)
بانوی رمانهای رئالیستی
۵. ماری آنری بیل(استاندال) (۱۸۴۲ – ۱۷۸۳)
روانشناس عشق، سیال بین رمانتیسم و رئالیسم
۶. الکساندر سرگئییویچ پوشکین (۱۸۳۷ – ۱۷۹۹)
او که سعدی جوان لقب گرفت
۷. انوره دو بالزاک (۱۸۵۰ – ۱۷۹۹)
نویسندهای که قهوه زیاد و ایستادهنوشتن سبب جوانمرگیاش شد
۸. ویکتور هوگو (۱۸۸۵ – ۱۸۰۲)
باید همه آثار ویکتور هوگو دوباره ترجمه شود
نظر شما