در گذشته، مردم به دلیل ساخت جوامع به یکدیگر نزدیکتر بودند و محله دارای پیوندی انسجامبخش بود که افراد را در مقابله با ضایعه و سوگ یاری میداد، اما امروز دیگر آن نوع جوامع تا حد زیادی وجود ندارد که از فرد حمایت کند؛ خانوادهها نیز مانند گذشته گسترده نیستند. همچنین گاهی در شرایطی خاص مانند جنگ یا شیوع یک بیماری نظیر وضعیت کنونی دنیا، امکان سوگواری جمعی و دلداری به خانواده داغدار وجود ندارد و بسیاری از سوگها حلنشده باقی میمانند. بنابراین افراد برای التیام رنج ناشی از سوگ عزیزان و پشتسر گذاشتن تجربههای دردناک خود، بیشتر به سمت سیستم پزشکی و بهداشت روانی رو میآوردند.
کتاب «رنج و التیام در سوگواری و داغدیدگی» نوشته جیمز ویلیام وُردِن؛ استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد است که این موضوع مهم را به تفصیل و دقیق مورد بررسی قرار میدهد. این اثر به احوال زندگان و واکنش آنها در قبال مُردن دیگران میپردازد، نه به خودِ مفهوم مرگ.
هدف این کتاب کمک به متخصصان و دستاندرکاران حوزه بهداشت روان برای بهتر درک کردن پدیده پیچیده مصیبتدیدگی است تا از این رهگذر بتوانند به سوگواران کمک کنند تا غم خود را به شیوهای سالم پشتسر بگذارند. اما به دلیل سادگی متن و روشنیِ مباحث و پرهیز از بحثهای مفصل در مکاتب و نظریهها، این کتاب برای خواننده عادی هم سودمند و دارای کشش است.
ماتمِ فیصلهنیافته با گذشت زمان پیچیدهتر میشود
محمد قائد؛ مترجم سرشناس این کتاب در بخشی از مقدمه خود نوشته است: «سالها پیش طی سفری درگیر رویدادی حزنانگیز شدم. بانویی که همراه پدر خانواده برای گردش و دیدار دو دخترشان از ایران به اروپا آمده بود، ناگهان در شب عید نوروز درگذشت. حلقه دوستان و معاشران آن دو دانشجو از هیچ کمک مخلصانهای به بازماندگان کوتاهی نمیکردند و اعتقاد جمع بر این بود که از نظر عاطفی، آسیبپذیرترین فرد از این سه نفر، جوانترین آنهاست که تازه به خارج از ایران سفر کرده و تا همین چند وقت پیش در پناه مادر بوده است. در هرحال، این پرسش شاید در ذهن دیگران هم وجود داشت که آیا آسیبدیدهترین فرد آن خانواده مرد سالمندی نیست که همراه همسرش خرم و خندان برای گذراندن تعطیلات نوروز و دیدار فرزندانش به کشوری دیگر سفر کرده است و اکنون باید همسفر دیرین خویش را در جعبهای چوبی به قسمت بار فرودگاه تحویل دهد؟
در چنین مواردی گاه این سوال پیش میآید که در یک ضایعه، کدام فرد بیشترین ضربه را خورده است؛ آیا میتوان صدمهدیدهترین فرد را مشخص کرد و اساسا چنین تشخیصی لازم است؟ در هر حال، گاه سوگواری به دلایل متعدد ناتمام میماند، ازجمله به این دلیل که فرد گمان میکند بعدا در شرایط مساعدتر، بهتر خواهد توانست که ماتم بگیرد. تجربه نشان میدهد که ماتمِ فیصلهنیافته با گذشت زمان پیچیدهتر میشود. در زندگی سنتی، از سر گذراندن چنین دورههای مصیبتباری همراه با دیگران و با کمک دیگران انجام میپذیرد. اما با پیچیدهتر شدن روابط اجتماعی، ازدیاد فواصل اجتماعی، خانوادگی و عاطفی و تفکیک هرچه بیشتر حیطه خصوصی از زندگی اجتماعی، مسائلی جدید در سوگواری و ماتمداری پدید میآید.»
نویسنده کتاب براساس دانش و تجربه خود و مطالعات پژوهشی و میدانی، موارد مختلف در کمک به سوگدیدگان را با ذکر نمونههای عینی توضیح میدهد که در ادامه گوشههایی از این توصیههای علمی و کاربردی میآید.
اهمیت واقعیت بخشیدن به فقدان
«زمانی که کسی فرد مهمی را از دست میدهد، هرچند که ممکن است پیشآگهیهایی از مرگ رسیده باشد، همواره در او احساس غیرواقعی بودن وجود دارد، یعنی این احساس که چنین چیزی واقعا اتفاق نیفتاده است. بنابراین، نخستین تکلیف ماتمداری، رسیدن به وقوف کاملی است بر اینکه ضایعه به راستی روی داده، آن فرد مرده است و بازنخواهد گشت. بازماندگان باید این واقعیت را بپذیرند تا بتوانند با تأثیر عاطفیِ فقدان سازگار شوند. چگونه باید به کسی کمک کرد تا به فقدان تحقق بخشد؟ یکی از بهترین راهها کمک به بازماندگان است تا درباره آن فقدان صحبت کنند... کسان بسیاری به مرور ذهنیِ دوباره و چندباره و به یادآوردنِ وقایع فقدان در ذهن خویش نیاز دارند تا بتوانند عملا به وقوف کاملی از این موضوع برسند که فقدان اتفاق افتاده است.»
فراهم کردن مجال برای ماتم
«ماتم نیاز به زمان دارد. ماتم روند گسستن پیوندهاست و چنین روندی وقت میبرد... من دریافتهام که مقاطع زمانی خاصی بسیار دشوارند و به دستاندرکاران مشاوره ماتم توصیه میکنم متوجه این مقاطع حساس باشند و چنانچه تماس مداومی با شخص ندارند، دستکم در چنین مواقعی با او تماس بگیرند. سه ماه پس از فقدان، یکی از این موارد است... زمان بحرانی دیگر، حدود نخستین سالگرد مرگ است. در این زمان انواع و اقسام فکرها و احساسها به شخص هجوم میآورد و او اغلب بیش از پیش نیاز به حمایت دارد... در هر حال نکته من این است که ماتم وقت میبرد و مشاور باید دخالت خویش را در حکم ایفای نقشی ببیند که حسب ضرورت میتواند به درازا بکشد، هرچند که خودِ تماسها ممکن است دیر به دیر انجام گیرد.»
نقش اشیای رابط در عدم تکمیل رضایتبخش روند ماتم
«در ماتمدرمانی ممکن است به مواردی برخورد کنید که اشیایی رابط در فیصله نیافتن سوگواری نقش دارند. مصیبتدیده، اشیای نمادین را بهعنوان ابزاری بیرونی برای حفظ ارتباط با متوفی نگه میدارد. این مفهوم را وامیک وُلکان؛ روانپزشک مرکز پزشکی دانشگاه ویرجینیا که درباره موضوع ماتم بیمارگونه مطالب بسیاری نوشته است، مطرح کرد. مهم است که متوجه مفهوم پشت این پدیده باشیم و آنرا درک کنیم، زیرا این اشیا میتوانند مانع تکمیل رضایتبخش روند ماتم شوند. پس از مرگ کسی، فرد سوگوار به اشیایی بیروح جنبهای نمادین میبخشد که آنرا رابطی بین او و فرد مرده قرار میدهد.
بیشتر سوگواران آگاهند که شی را نماد گرفتهاند و بیشترشان از جنبههایی از نمادگرایی خویش آگاهند، شاید بیآنکه تمام آنچه را در نماد تجسم یافته است، درک کنند... وُلکان اعتقاد دارد که اینگونه اشیای رابط برای مهار کردن دلهره جدایی کاربرد دارد و نوعی «نشانه پیروزی» بر فقدان است. به عقیده او، اشیای رابط علامت کمرنگ شدن حد و مرز روانی بین متوفی و بیمارند، گویی که نمایندگان آن دو شخص یا بخشهایی از آنها در خارج از خودشان با استفاده از اشیا به یکدیگر پیوند میخورند.»
نخستین چاپ کتاب «رنج و التیام در سوگواری و داغدیدگی» در 320 صفحه با شمارگان 770 نسخه به بهای 57 هزار تومان از سوی نشر نو راهی بازار نشر شده است.
نظر شما