وی افزود: یکی از این آثار، «ب مثل بابا؛ عین مثل عشق» اثر فرانک انصاری است که در مقام مخاطب، آن را داستانی روان دیدم که در فضای زنانه اتفاق افتاده و ارتباط خوبی بین دفاع مقدس و مدافعان حرم برقرار کردهاست.
رسولی با یادآوری دوره دوم هنرواره «حبیب» و نهمین دوره جشنواره داستان کوتاه «یوسف» از اهالی قلم، داستاننویسان و شعرای استان خواست تا مشارکت جدی در این رویدادهای ادبی داشته باشند.
وی بیان کرد: جشنواره داستان و شعر، هم در سطح استانی و هم بهصورت منطقهای برگزار میشود؛ میزبان شعر منطقه شمالغرب، استان اردبیل خواهد بود اما در حوزه داستان، میزبانی منطقهای با استان زنجان و استانی با اردبیل است.
فرانک انصاری، نویسنده کتاب «ب مثل بابا؛ عین مثل عشق» نیز درباره شکلگیری این اثر اظهار کرد: کتاب حاضر، تلاش 3-4 ساله من است و برگرفته از داستان کوتاه دفاع مقدسی است که در سال ۸۵ نوشته بودم و در همان سال برگزیده جشنواره داستان کوتاه بسیج شد.
وی ادامه داد: در مدتزمانی که جامعه اسلامی درگیر جنگ سوریه و ظهور داعش و حماسهآفرینی مدافعان حرم در جبهه جدید شد، متوجه ظرفیت آن داستان کوتاه برای تبدیل شدن به رمان شدم و در گیر و دار نوشتن، ذهن من بیشتر متوجه مجاهدت مدافعان حرم در سوریه شد.
انصاری اضافه کرد: در سال ۹۲ نوشتن رمان را با رویکرد جدید بهطور جدی آغاز کردم، تعداد شخصیتها و حوادث فرعی را افزایش دادم و شخصیت اصلی یعنی «سولماز» را حول موضوع دفاع مقدس درگیر حوادث متعدد کردم تا وجه احساسی و عاطفی شخصیتها بیشتر شود و در مجموع مدت ۳ سال، ۳ بار بازنویسی کردم تا به شکل حاضر درآمد.
وی تأکید کرد: نوشتن از زنان و همسرانی که در همنشینی با روح بزرگ و معنوی رزمندگان و شهدای راه خدا تبدیل به روحهای بزرگی شدهاند، کار سختی است زیرا هر همسر شهید و رزمنده رسالت زینبیوار خود را به دوش میکشد و نوشتن از صبر و مقاومت آنان قلمی قدرتمند میطلبد و من زمانی که میخواستم بنویسم فهمیدم هیچ نمیدانم و این شد ماجرای نوشتن از دنیا و آدمهایش؛ آدمهایی که هرچند در ذهن منِ نویسنده آفریده شده بودند اما داستان واقعی آنها در سطر سطر زندگیشان جاری بود.
شعارگرایی و کلیشهگرایی در تمام داستان حاکم است
زهرا جعفری از نویسندگان حوزه دفاع مقدس در نقد این اثر اذعان کرد: ادبیات پایداری با مفهوم امروز، از زیر شاخههای ادبیات جنگ است که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت و مللی که به نوعی دچار پدیده جنگ بودهاند، به آفرینش ادبیاتی در اینباره دست زدند که به فراخور نقش و موضعگیری که در جنگ داشتهاند، با عناوین متفاوت شناخته شدهاند: ادبیات دفاع روسیه، فرانسه، ادبیات ضد جنگ آلمان و دفاع مقدس ایران.
وی افزود: این نوع ادبیات نیز مانند هر نوع ادبیاتی در معرض آسیبهایی بوده و از نظر من، آسیبهای ادبیات پایداری را به دو بخش برونمتنی و درونمتنی میتوان تقسیم کرد. نوع اول بیشتر بُعد فرهنگی و مسائل و مشکلاتی را در برمیگیرد که بر خارج از متن و نویسنده تأثیر میگذارد، مانند کمتجربگی نویسنده. نوع دوم که مستقیماً خود اثر و بُعد درونی آن را تحت تأثیر قرار میدهد.
جعفری با اشاره به بُعد درونی رمان «ب مثل بابا؛ عین مثل عشق» گفت: نخستین آسیب غلبه نگاه ایدئولوژیک و عدم واقعگرایی در شخصیتپردازیها، فضاسازیها و بعضا اتفاقاتی که متأسفانه قالب و ساختار داستان یا ادبیات را قربانی پیام و محتوای داستان کردهاست؛ پیامهای عقیدتی یا کلیشهای و محتوایی که خام و بیواسطه ارائه و درگیر شعارزدگی میشود، حال آنکه نویسندگان موفق کوشیدهاند تا با آشناییزدایی، اثر خود را از این آسیب مصون دارند.
این نویسنده اضافه کرد: یکی از نقاط صعف این داستان که موجب دلزدگی خواننده میشود، دیالوگهای کلیشهای شخصیتهاست؛ در این رمان نیز مانند بیشتر آثار حوزه ادبیات پایداری و جنگ، فرد عمل نمیکند؛ بدون اینکه زمینه اجتماعی و تحول او یا فرایندهای حاکم بر اجتماع از رهگذر حرکتهای فردی، نمایانده شوند، بیشتر از طریق موقعیت فراهم آمده عرضه میشوند، یعنی شعارگرایی و کلیشهگرایی تقریباً در تمام ساخت و چینش داستان حاکم است.
وی تصریح کرد: در این اثر نیز به صِرف حقانیت و مظلومیتها از پرداختن به وجهه و نکات منفی جنگ بسیار کمرنگ اشاره شده و در فضاسازی و دیالوگها هیچ بُعد منفی نشان داده نمیشود.
زنانگی داستان در حد اسامی کمرنگ شده است
جعفری ادامه داد: از نقاط قوت این رمان میتوان به تکساحتی نبودن آن اشاره کرد؛ یعنی بهعنوان یک اثر در حیطه ادبیات جنگ، هم دنیای زنانه البته بهصورت کمرنگ و هم به بُعد جنگ پرداخته شدهاست. تقابل سه نسل از زنان جنگ در قابی زیبا و همزمانی پدیده جنگ در ایران و سوریه که موجب دغدغه ایجاد داستان شده، سوژهای خوب و منسجم را طرح کرده ولی متأسفانه زنانگی داستان در حد اسامی و باز زیر سایه شعارزدگی، کمرنگ شدهاست؛ در حالیکه دنیای زنانه، دنیای جزئیات دقیق و موشکافانه، روایتها، نقل قولها، دغدغههای متفاوت و عمیقتر است که دریچهای بسیار قوی برای بروز خلاقیت و خروج اثر از یکنواختی چینش داستان میتواند ایجاد کند.
این نویسنده افزود: این اثر میتوانست به مراتب به اثری بسیار قویتر و پرحجمتر از چیزی که هست تبدیل شود، اگر این زنانگی و روایت لحن با همین زنانگی ترسیم میشد و دنیایی ایجاد میکرد که شخصیتها و اتفاقات با ریزبینی موشکافی میشدند یا موقعیتهای بازگو نشده زنان در جنگ با روایتی زنانه ارائه میشد؛ موقعیتی که در رمانهای ادبیات پایداری تا حدود زیادی به آن کمرنگ و یکنواخت پرداخته شدهاست.
وی ادامه داد: بحث مهم دیگری که در ادبیات و خصوصاً ادبیات پایداری وجود دارد، این است که اغلب، تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی و جغرافیایی و شخصیتی قهرمانان داستان میتواند نقطه ضعف یا قوت داستان باشد و عملاً لبه تیغی برای داستان شمرده میشود؛ عدم پرداخت به این ویژگیها، یکنواختی در سبک و دیگر عناصر داستانی را به ارمغان میآورد؛ در میان شخصیتها و اتفاقات این رمان هیچ ویژگی بومی و فرهنگی و جغرافیایی و شخصیتی بهجز اسامی و نکات ریزی مثل ذکر نام «حلوا سیاه» وجود ندارد.
به عقیده وی این رمان بهعنوان نخستین رمان نویسنده میتواند محکمترین پله برای آغاز راهی موفقیتآمیز باشد، در صورتی که نقاط قوت و ضعف اثر را به خوبی شناسایی کند و بهعنوان ابزارهایی در آثار بعدی خود به کار بگیرد.
این اثر روایت تطبیقی از ژانر دفاع مقدس و مدافعان حرم است
پری آخته، دیگر بانوی اردبیلی نویسنده در حوزه ادبیات پایداری و دفاع مقدس نیز با نقبی به گفته محمدعلی جمالزاده -پدر داستاننویسی نو و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات معاصر- گفت: رمان بهترين آيينه برای نماياندن احوالات اخلاقی و سجايای مخصوص ملل و اقوام مختلف است و رمان «ب مثل بابا، ع مثل عشق» روایتی است از حضور پدر در جنگ و خوابهایی که پشت سر هم شروع میشوند، از آشوب و دلهره خبر میدهند و حوادث پشت سر همی که در اوایل روایت نویسنده سعی بر آن دارد تا خواننده را درگیر فضای داستانی کرده، به حوادث درون آن بیندازد که بهعنوان اثر نخست، تا حدودی در این امر موفق بوده چراکه در کنار سوژه نوستالژیک از نوعآوری نیز بهره بردهاست.
وی افزود: در جایی از متن، خشونتی پنهان و آشکار در روایت وجود دارد. تماشای فجایع کشت و کشتار از مسائل جنگی مثل سر بریدن در مستند تلویزیونی؛ آیا چنین صراحتی برای قشر کودک و نوجوان صحیح است؟ در حالیکه راوی خود به انتظار فرزند است.
آخته اضافه کرد: از میانه داستان، روایت وارد مرحله جدیدی میشود؛ نثر پختهتر است و به تدریج خواننده را وارد عوالم داستانی خود میکند. اشاره به «سقاخانه» بهعنوان یکی از نمادهای اردبیل و علایق مردمان این خطه، سر رفتن «آش دوغ» (غذای محلی این شهر) حال و هوای بومی به آن دادهاست.
وی ادامه داد: این روایت را میتوان روایت تطبیقی از ژانر دفاع مقدس و مدافعان حرم دانست که از دفاع خاک و ناموس تا ورای مرزها پیش رفتهاست و در مجموع موضوع موفقی برای بحث و گفتوگو دارد.
این نویسنده اظهار کرد: در دهه 60 نوعی نگاه آرمانی به جنگ داشتیم که در شخصیتهای داستانی موافق و مخالف وجود داشت و درست مثل شخصیتهای قصهها سیاه و سفید و به نوعی، بسیار مطلقگرایانه بود به این معنا که در این دوره، شخصیتی با نقاط ضعف نداشتیم؛ این مصداق در دو حوزه کودک و نوجوان و بزرگسال به وضوح به چشم میخورد.
وی تصریح کرد: در دهه 70 شاهد نوعی تغییر در این نگرش هستیم؛ رزمندگان از جبههها بازگشتهاند، زمان سازندگی فرارسیده، بسیاری از رزمندگان ما یا در جبههها شهید شدهاند یا دچار معلولیت و ضایعهای هستند و به نوعی جهاد وجود دارد اما نوع آن تغییر پیدا کردهاست.
در شخصیتپردازی دفاع مقدس، باید مردان و زنان و کودکان را مجزا نشان دهیم
آخته اضافه کرد: رزمندگانِ از جبهه برگشته، یا به شغل قبلی خود ادامه دادند یا ادامه تحصیل و گروهی دیگر که نتوانستند خود را با شرایط محیط سازگار کنند، شرایط را همچنان آرمانی در نظر گرفته یا دچار یک نوع سرخوردگی و افسردگی شدند یا به خلوت پناه بردند و سعی کردند گذشتهها را فراموش کنند.
وی افزود: عدهای دیگر، دست به عصیان زده و حرکتهای همسو با جنگ و جبهه انجام دادند مانند فیلم آژانس شیشهای؛ دستهبندیهایی صورت گرفت که عمده قصههای دفاع مقدس دهه 70 را تشکیل دادند مانند فیلم از کرخه تا راین.
به اعتقاد نخستین بانوی ادبیات دفاع مقدسنویس منطقه، در دهه 80 -که از آن به عصر عکسالعمل به تابوها یاد میشود- تقریباً خط قرمزی وجود ندارد و درستی و نادرستی در یکدیگر ادغام شدهاند. رفتارها یا براساس عرف انجام میگیرد یا افرادی آنها را دیکته میکنند؛ در این بین، هنرمند سعی میکند خطوط قرمز را بشکند و ابداع و نوآوری به خرج دهند مانند فیلم اخراجیها.
وی تأکید کرد: این رویکرد در ادبیات کودک و نوجوان هم مصداق دارد؛ در دهه 60، کودکان میتوانند در جنگ حضور داشته باشند، پدر در حال خداحافظی از خانواده است یا مادری که فرزندش به جبهه رفته، چشمانتظار است و بهطور کلی تنش عاطفی در داستانها پررنگ است، اما در دهه 70 این روند بیشتر میشود و ما شاهد نوجوانانی هستیم که شیفته جنگ هستند و میخواهند خود را به جبهههای جنگ برسانند. بارزترین آثار دفاع مقدس را میتوانیم داستانهای شهر جنگی نوشته حبیب احمدزاده بدانیم.
به اعتقاد آخته در شخصیتپردازی دفاع مقدس، باید مردان و زنان و کودکان را مجزا نشان دهیم؛ طرز گفتوگو و رفتار و قیافههای ظاهری را حتی با نامهاشان معنا دهیم. طرح و جانمایه و درونمایه داستان و ریتم داستان باید چفت و بست داشته و ما را به فضای جنگی ببرد، نه اینکه خواننده را با حوادثی پر از دلزدگی مواجه کند. طعم باروت اثر موفق مجید قیصری یک نمونه از آثاریست که پیشنهاد میدهم نویسندههای نوقلم و کسانی که قصد دارند در عرصه دفاع مقدس قلم بزنند، حتماً بخوانند.
وی اظهار کرد: خوانندههای کنونی بسیار باهوش هستند و تمامی آنچه را که از شازده کوچولو و برخی مباحث دیگر در کتاب ذکر شده خیلی پیشتر در فضای مجازی خواندهاند؛ ای کاش نویسنده ما به جای مطالب تکراری کمی به اسطورههای فولکوریک شهرمان میپرداختند. در نگاهی کلی روایت شیرین و لذتبخشی داشت که امید است در آثار بعدی شاهد ابداع و نوآوریهای بیشتری باشیم.
سطر به سطر ادبیات دفاع مقدس، آرمانی است
مهدی صدرایی از نویسندگان اردبیلی حوزه دفاع مقدس نیز تصریح کرد: روایت و سیر داستانی این کتاب گیرا و جذاب است اما من نیز با این بحث موافقم که به جای حرفهای تکراری پیشینیان، کاش حرفهای تازهتری به این متن الحاق میشد.
وی افزود: موضوع دیگری که تأسف مرا برانگیخت متوجه حوزه چاپ و نشر است. به نظر من همه چیز حوزه دفاع مقدس، تقدس دارد. چنین کتابهایی باید کیفیت بهتری داشته باشند؛ چیزی که در تولید این اثر کمتر مورد توجه بودهاست.
صدرایی گفت: سطر به سطر ادبیات دفاع مقدس، آرمانی است؛ از این رو، حرف تازهای باید داشته باشد. آیا «ب مثل بابا؛ عین مثل عشق» توانسته همه چیز را سلیس و روان روایت کنند؟
وی اضافه کرد: کاش این نشستها پیش از چاپ انجام گیرد تا مواردی که در نقد مطرح میشود در آن مرحله بازبینی و رفع شود؛ غلطهای املایی، انشایی، نگارشی و محتوایی داستان با نقد اصولی قابل حل است.
صغری جوادی نیز -که چندی پیش از سوی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اردبیل بهعنوان بانوی فعال ادبیات پایداری استان معرفی شد- اشکالات چاپ و نشر را غیر قابل قبول دانست و گفت: از برش و چسب شیرازه کتاب تا صفحهآرایی خستهکننده آن و اشکالات فنی و ویرایشی، متوجه ناشر و مرکز چاپ است که با بیدقتی و کجسلیقگی، زحمت چند ساله نویسنده را زیر سوال بردهاند.
در حاشیه این جلسه، فرانک انصاری، نویسنده «ب مثل بابا؛ عین مثل عشق» در گفتوگوی اختصاصی با ایبنا اظهار کرد: در سال 1346 در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمدم. یک سال پیش از مدرسه، الفبا را یاد گرفتم و کتابهای مهدی آذر یزدی شد سرزمین رویاهایم. از آن زمان، اندیشه نوشتن و نویسندگی مرا لبریز کرد. در سنین کودکی وارد کانون پرورش فکری شدم و مطالعه و نوشتن را آغاز کردم. ابتدا شعر میگفتم و بعد قطعه ادبی جای آن را گرفت، اما بعدها جذب دنیای داستان شدم و پس از تحصیلات دانشگاهی، در سال 85 به صورت حرفهای به داستاننویسی پرداختم.
وی افزود: رمان «ب مثل بابا ،ع مثل عشق» زندگی دختری به نام سولماز را روایت میکند که شغلش معلمی بوده و پدرش مفقودالاثر است. زندگی او و مادرش در گیر و دار خبرهایی که از پدرش میرسد دچار تغییراتی میشود و دراین بین، همسرش قصد پیوستن به مدافعان حرم را میکند. سولماز حین جدال با احساسات پریشان خود، همزادی را بین شاگردانش پیدا میکند و همسو با این ماجرا، در بازگشت به گذشته، به درک درستی از عشق و زندگی میرسد.
درباره نویسنده کتاب «ب مثل بابا؛ عین مثل عشق»
انصاری در سال 86 با داستان «تو مثل ستاره» رتبه سوم جشنواره استانی بسیج استان اردبیل را کسب کرد. در سال 89 داستان «بن بست» او در همین جشنواره دوم و در سال 91 داستان ترکی «یول یولداشی» وی برگزیده جشنواره فصلی «سیب» حوزه هنری شد. درسال 92 داستان ترکی «ایلان ایلی» رتبه ششم جشنواره «صباحی اودولو» در شهر تبریز را به دست آورد و در سال 93 داستان «همکلاسی سلام» در جشنواره ادبیات داستانی بسیج تقدیر شد.
در تیر ماه 99 داستان «تئزه ایل» که داستانی درباره کرونا بود در جشنواره درخانه بمانیم شهرداری اردبیل مقام دوم را به دست آورد و همزمان، داستان «بیر اووج سننن دولو» مقام دوم جشنواره الگوی سوم بسیج جامعه زنان اردبیل را از آن خود کرد.
چندی پیش کتابهای «ب مثل بابا، ع مثل عشق» نوشته فرانک انصاری، «پرواز با خورشید» به نویسندگی صغری جوادی، کتاب پنج جلدی «حس پروانگی» اثر اعظم شریف، «مرواریدها» نوشته توران قربانی صادق، «موقعیت ستارهها» به نویسندگی شاهد مجتهدزاده، «میان گریه میخندم» از مهنار نوراللهزاده و «خط هشت» اثر علیرضا حسنزاده از سوی ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان اردبیل رونمایی شد.
نظر شما