چه انگیزهای باعث شد کتاب «اینجا رودخانهای جاریست» را بنویسید؟
«اینجا رودخانهای جاریست» که تیرماه 1399 منتشر شد، به سفارش و پیشنهاد گروه جهادی «نادیان» نوشته شد. بهمنماه 1398 با اعضای این گروه به یکی از روستاهای استان فارس به نام مظفری رفتیم. هر چیزی را که میدیدم و میشنیدم و تجربه میکردم، یادداشتبرداری و ضبط کردم که در نهایت ماحصل آن شد کتاب «اینجا رودخانهای جاریست» که برخطنگاری کردم. این نخستین کتابی است که بر اساس تلاش یک گروه جهادی نوشته شده و به دست چاپ سپرده شد و خوشبختانه مورد استقبال هم قرار گرفت.
صددرصد جای گسترش دارد؛ گروههای مختلف جهادی داریم که در جریان شیوع کرونا هم بهعنوان مدافعان سلامت یک کار جهادی را انجام میدهند. به همین خاطر مجموعه داستانکهای جهادی و با موضوع کرونا را هدف قرار دادم و جالب اینکه بسیاری از گروههای جهادی که خاطرات نابی دارند که باعث میشود آدمها را نزدیک به هم کنند از این موضوع استقبال میکنند. این در حالی است که توجه به این موضوع باعث محرومیتزدایی خواهد شد و بسیاری با خواندن این کتاب ترغیب شدند که به گروههای جهادی بپیوندند حتی در کوچکترین نوع کمکرسانی. در این زمینه حالا حالاها جا دارد که کار شود و مثل تمام ژانرهای دیگر در قالب سفرنامه، خاطره نویسی و... جای موفقیت دارد.
در مورد مجموعه داستانکهایی که نام بردید، توضیح میدهید؟
به موضوعاتی که نشد در این کتاب بیاورم در قالب مجموعه جداگانهای آماده چاپ شده است که به دلیل همزمانی با شیوع کرونا و نقش مدافعان سلامت دستکم 100 داستانک جهادی کرونایی آماده شده که به دنبال ناشر برای چاپ آن هستم.
چند عنوان کتاب در خصوص دفاع مقدس نوشتهاید؟
من 8 عنوان کتاب در زمینه دفاع مقدس نوشتهام که آخرین آن «آه ماهی» پیرامون جانباز غلام دلشاد بود که در سال 1397 به چاپ رسید.
در زمینه ادبیات دفاع مقدس آنچه مطرح میشود، اینکه با وجود آمار قابل توجه استان فارس در زمینه تعداد شهدا و ایثارگران متاسفانه درخصوص این شخصیتها کمتر کتاب به چاپ رسیده است؛ فکر میکنید چنین موضوعی درست است و کمتر به چنین شخصیتهای پرداخته شده است؟
در حوزه دفاع مقدس فارس که نویسندگان بزرگی هم حضور دارند، یک معضل بزرگ وجود دارد و آن جای خالی نویسنگان جوان است. در چند سال آینده متوجه میشویم که نویسنده دهه هفتادی به اندازه انگشتان یک دست نداریم که در نبود نویسندگان بزرگ دست به خلق اثر بزنند. درحالیکه قلم بزرگان این بخش هم پس از مدتی تکراری میشود. اگر ما 10 نویسنده دفاع مقدس دهه هفتادی داشتیم، صددرصد داستان این شهدا و جانبازانی که از قافله نشر بازماندهاند، چاپ میشد.
به نوعی نگاه نهادها به جوانان نویسنده هم مسئلهای اساسی است که وجود دارد و مسبب چنین رویدادی است زیرا اولویتشان سپردن این آثار به نویسندگان مطرح است و آنها هم در طول سال شاید امکان پرداختن به همه را نداشته باشند. به همین خاطر در سالهای آینده استان فارس با کمبود نویسنده پرورش یافته در این زمینه روبهرو میشود.
همچنین معضل کنونی استان فارس نداشتن نگاه و دیدگاه جدید در حوزه دفاع مقدس است و هر مخاطبی پس از خواندن آثار نویسندگان پیشین خسته میشود و به دنبال آثار تازه میگردد. از دیگر سو، پرورش نیافتن نویسندگان نسل جدید در حوزه دفاع مقدس موجب شده به ضرر ادبیات استان فارس تمام شود، بنابر این نسبت به شهدای شاخصی که استان فارس داشته کتاب به اندازه چاپ نشده است.
در زمینه ایثارگران و جانبازان دفاع مقدس آیا کسانی هستند که نیاز باشد کتاب در موردشان نوشته شود؟
به تبع آن ایثارگران و جانبازانی هستند که از خیل بازماندگان دفاع مقدس به شمار میروند که متاسفانه شاید خاطراتشان ضبط شده باشد اما اینکه توسط یک نویسنده شاخص برخط نگاری شود، نداریم. کسی را سراغ دارم که به دنبال نویسندهای میگردد که خاطرات پدرش را که تمام طول جنگ حضور داشته بنویسند اما از او خواسته شده 30 میلیون تومان بدهد تا این خاطرات چاپ شود! این خیلی بد است که جانبازی با کولهباری از خاطرات به دلیل نبود بودجه باید خودش پول بدهد تا کتابش چاپ شود. این معضلی دردآور است که سالهای آینده تمامی خاطرات شفاهی دفاع مقدس که توسط این جانبازان و ایثارگران قابل بازگویی است ممکن است دیگر امکان بازگو شدن نداشته باشد و اینها هم به خیل یاران شهیدشان بپیوندند.
اشاره کردید به سازمانها و نهادها؛ بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس آیا در این زمینه کم کار کرده است؟
موضوع کمکاری نیست؛ بنیاد ممکن است امسال دست کم 20 تا 30 کتاب منتشر کرده باشد اما باید دید این آثار چیست؟ شعر، تاریخ، خاطره، تاریخ شفاهی یا داستان؟ شاید همه کتابها داستان نباشد. بنیاد میتوانست بهتر و قویتر عمل کند و به پرورش نویسندگان جوان هم بپردازند و نسل قویتری به ادبیات دفاع مقدس معرفی کند. زمانی شهدا به مردم معرفی میشوند که کتاب دست مردم باشد. این را در مورد کتابهایی که توسط ناشران استان فارس چاپ میشوند میگویم، زیرا آنانی که توسط ناشران شناخته شده چاپ میشوند به راحتی قابل عرضه است. آنچه در استان فارس منتشر میشود متاسفانه در کشور دیده نمیشوند و اگر که کاری هم عرضه میشود کمتر مورد توجه قرار میگیرند.
کتابهایی مانند «دا»، «پایی که جا ماند» یا «نورالدین پسر ایران» بسیار مورد توجه قرار میگیرند؛ در استان فارس انسانهایی شبیه شخصیتهایی مانند این کتابها کم نداریم؛ چرا در این خصوص کاری برجسته دیده نمیشود؟
یک آرزوی مسئولان و نویسندگان استان فارس تغریظ رهبری بر آثار استان فارس است، البته ما نویسندگانی مانند اکبر صحرایی یا محمد محمودی نورآبادی داریم که خیلی تلاش کردند و جوایز کشوری گرفتند اما چه اتفاقی میافتد که این امر صورت نمیگیرد، کمکاری مسئولان است و شاید این آثار به دست رهبری نمیرسند و شاید تبلیغات در این زمینه کم بوده است. روی کتاب «دا» آنچنان تبلیغات بود که حتی اگر اثری بد هم به شمار میرفت، تبدیل به کتابی پرمخاطب شد درحالیکه از نظر ادبی هم شاید جای بسی نقد روی آن باشد.
به نظر میرسد درخصوص عباس دوران، شهید نامدار شیراز هم کمکاری شده است؛ درحالیکه میشد کتابی نوشت که در کشور برجسته شود.
پیرامون شهید عباس دوران کتابهای بسیاری چاپ شده است اما کاری که درخور این شهید والامقام باشد و مورد توجه قرار گیرد تاکنون نداشتیم. اگر هم درخصوص عباس دوران کار خوبی چاپ شده باشد من اطلاعی ندارم. در حالیکه در کشور سوژهای نابتر از عباس دوران نداریم که هم میشود درباره او کتاب نوشت و همچنین فیلم سینمایی تولید کرد؛ اینکه چرا این اتفاق نمیافتد باید پرسید و بسیاری شهدا مانند عباس دوران داریم که گمنام ماندند درحالیکه شاخص بودند. احساس میکنم همدلی در این باره نیست درحالیکه در دیگر نقاط ایران همدلی در حوزه دفاع مقدس بیشتر است و باید مورد توجه مسئولان و نویسندگان قرار گیرد.
بسیاری از نویسندگان خارج از استان فارس دارند برای شهدای ما مینویسند پس نتیجه میگیریم که کمبود نیرو داریم. نیرویی که واقعا نویسنده باشد. متاسفانه در بسیاری نهادها این مد شده که هرکس قلمش خوب است باید در زمینه دفاع مقدس بنویسد.
نظر شما