در ابتدا درباره نویسنده و نام مستعار یاسمینه خضرا بیشتر توضیح دهید.
«ياسمينه خضرا» نام مستعار افسر ارتش الجزایر «محمد مولسهول» است که در سال 1955 در القنادسه متولد شد. وقتی 9 ساله بود پدرش او را به مدرسه نظامی قلعه المِشوَر در تلمسان فرستاد. مولسهول در 23 سالگی فارغالتحصیل شد و 25 سال در ارتش الجزایر خدمت کرد. او در جنگهای داخلی الجزایر در دهه 90 میلادی، از فرماندهان اصلی بود. در سال 2000، مولسهول از ارتش الجزایر استعفا داد و به فرانسه رفت. مولسهول پیش از استعفایش سالها با نام اصلی خودش و نامهای مستعار، داستانهایش را منتشر میکرد. اما بعد از افزایش شدت اختناق و سانسور در الجزایر تصمیم گرفت نام همسرش را بهعنوان نام مستعار خود انتخاب کند که این کار در جامعه عرب و مسلمان، تحول عظیمی محسوب میشد. او این کار را نوعی ادای دین به همسرش میدانست که در سالهای خفقان، همواره مولسهول را به نوشتن ترغیب میکرد و حتی قراردادهای انتشار کتاب با ناشران را خودش امضا میکرد تا برای شوهرش مشکلی به وجود نیاید.
وقتی پیش از ترجمه، کتاب را خواندم، تصویرسازیها و توصیفهای عجیب خضرا نظرم را بسیار جلب کرد. در نقدهایی که در اینترنت میخواندم متوجه شدم پیش از افشای هویتش، او را بهعنوان یکی از زنانی که به نوعی موجب تحول ادبیات فرانسه شد، میدانستند. اگر کتاب را مطالعه کنید میبینید از سادهترین مسائلی که شاید بشود خیلی کوتاه و مختصر از کنارشان رد شد، چه تصویر بدیع و خیرهکنندهای ساخته میشود. خضرا قلم و بیان شاهکاری دارد و به نظرم حیف است که تمام آثارش به فارسی ترجمه نشوند.
در میان کارهای نویسنده، رمان «دین روز به شب» چه جایگاهی دارد؟
خضرا چند کتاب دیگر در فضای افغانستان، عراق و ... دارد. طبیعتا الجزایر که خاستگاه اوست، در رمانش رنگ و بوی دیگری خواهد داشت. به هر حال مولسهول سالهای زیادی را در آنجا زندگی کرده و از فرماندهان ارتش هم بوده است. گرهخوردن داستان به وقایع سیاسی الجزائر، گروههای مختلف فعال در آن دوره، فعالیتهای انقلابی و مخفیانه و خیلی مسایل دیگر، این رمان را به یکی از آثار درخشان او تبدیل کرده است.
خردهفرهنگهای رایج در میان مردم الجزایر هم در این کتاب نمایانده شده است
شاید ماجرای اصلیای که در این رمان روایت میشود رابطهای عاشقانه با پیچیدگیهای متعدد باشد، اما آن چیزی که بیشتر از این روابط عاشقانه توجهم را جلب میکند، نگاه احتمالا دقیق و عمیق خضرا به مسایل سیاسی آن روزهاست. توصیف گروههای مختلف سیاسی، شبهنظامی، افرادی که مخفیانه فعالیت سیاسی و انقلابی میکردند، با حس وطندوستیشان و اقداماتی که برای این احساس انجام میدادند، در کنار فقر عمیق و همهجانبهای که از همان صفحات اول کتاب به آن اشاره میشود، جلوه عجیبی به این اثر داده است. یعنی شما در این اثر چند صد صفحهای صرفا با رابطه عاشقانه بین دو شخصیت مواجه نیستید، درهمآمیختگی این مسئله با مسائل و شرایط محیطی، از جمله همان فقر که گفتم و یا وقایع سیاسی منجر به استقلال الجزایر و در نهایت مهاجرتی که به نظر من یکی از پایههای مهم این روایت است، توجهتان را جلب خواهد کرد. خردهفرهنگهای رایج در میان مردم الجزایر هم در این کتاب نمایانده شده است. اگر بخواهید بهصورت تصویری و دقیقتر آن فضاها را ببینید، میتوانید اسامی شهرها و روستاها و مکانهایی را که در کتاب نوشته شدهاند در اینترنت جستوجو کنید و بعد از گذشت چند دهه، با محیطی که تغییر چندانی نکرده است آشنا شوید. فیلمی هم از روی این رمان ساخته شده است که میتوانید با تماشای آن هم با فضای الجزایر در آن سالها آشنا شوید.
درباره راوی که شخصیت اصلی رمان نیز است، و تحول شخصیتی یونس بهعنوان یک کودک بیشتر توضیح دهید.
همانطور که گفتم فقر عمیق الجزایر از همان صفحات ابتدایی کتاب مطرح میشود و ادامه پیدا میکند. یونس هم از این فقر مستثنا نیست. در واقع این فقر است که زندگی او را دیگرگون میکند. اگر او در محیطی فقیر به دنیا نمیآمد، هیچکدام از اتفاقات بعدی برایش نمیافتاد. آن کودکی تلخ و البته امیدوار یونس و میل او به ایجاد تغییر، تقریبا تا پایان داستان با او باقی میماند. طبیعی است که نمیشود چنان گذشتهای را به آسانی فراموش کرد و به زندگی عادی پرداخت. نوعی عجز و گنگی در یونس وجود دارد که رهایش نمیکند. حسرتهایی که شاید توان بیانش را نداشته باشد و بهنوعی اصلا آدم کمحرفی باشد، اما به هر حال، زنجیرهایی به پای او هستند. در فصلها و صفحات پایانی کتاب میبینیم که این انزواطلبی یونس که شاید بشود گفت خودخواسته و آگاهانه بود، چه نتایج عجیب و غریبی به دنبال داشت. یونس که نامش به ژونس تغییر داده میشود، با همین دوگانگی رشد میکند و بزرگ میشود. او حتی نامش را در زندگی غمانگیزش از دست میدهد. تصور کنید که همین مسئله چقدر میتواند برای یک کودک ویرانگر باشد. یونس یا ژونس در تمام عمرش با همین دوگانگی و دوگانههای دیگری که برایش به وجود میآیند زندگی میکند. یونس آدمی پر از بحران است که انگار نمیتواند برای خودش هیچ کاری انجام بدهد. او حتی در شخصیترین مسایل زندگیاش هم با این دوگانهها درگیر است و راهی را انتخاب میکند که احتمالا کمتر کسی موافقش باشد.
«دین روز به شب» داستانی عاشقانه است، اما عشق را در گیرودار تحولات سیاسی-اجتماعی روایت میکند. از این شکل متفاوت عشق بیشتر بگویید.
البته بیشتر از آنکه من این رمان را یک رمان عاشقانه بدانم، آن را توصیفی نسبتا جامع از جامعه الجزایر میدانم. شهرهایی که در داستان مطرح میشوند، جوامع روستایی یا شهری که در داستان نقش دارند، مردم شهرها و روستاها، خوراک و پوشاک مردم و بسیاری موارد دیگر که در آن سالها در الجزایر رواج داشت، حتی چند بادیهنشین و صحراگرد را نمیشود نادیده گرفت و صرفا کتاب را روایتی از یک عاشقانه ساده دانست که با فقر و یا استقلال تغییر میکند و متحول میشود. طبیعی است که هر رابطهای، چه دوستانه، چه کاری، چه عاشقانه، تحت تاثیر عوامل محیطی خواهد بود. در شرایط فعلی کشورمان شاید این مسئله برایمان ملموستر باشد و بتوانیم راحتتر آن را درک کنیم، برای مثال، دوستان و نزدیکانمان دارند کشور را ترک میکنند، از دست ما و دیگران هم انگار کاری برنمیآید، مانند یونس در این کتاب، به تماشا نشستهایم و احتمالا منتظر معجزهای هستیم، در حالیکه باز هم مثل یونس، قلبا با امید به معجزه آرام نمیشویم.
رمان «دین روز به شب» نوشته یاسمینه خضرا با ترجمه ابراهیم احمدینیا در 408 صفحه و با قیمت 75 هزار تومان توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه به چاپ رسیده است.
نظر شما