به گفته سیمرغ، البته هوش در هرکجا ممکن است بروز پیدا کند و در همان محل زندگی روستایی بالاخره خودش را نشان دهد و همانجا وارد دانشگاه شود، دکترا بگیرد و تبدیل به نویسندهای مهم و سرشناس در کشور خودش شود.
این مترجم ضمن اشاره به تاثیرگذاری آسیموف در دنیای علم و جامعه گفت: در این روزگار که دستیابی به اطلاعات آماری دربارۀ هر چیز بهسادگی چند اشاره و کلیک است، این نوع از اطلاعات، اگر قرار باشد به خودی خود مورد استفاده قرار بگیرند، بهاندازۀ گذشته تأثیرگذار نیستند. مثلاً اگر گفته شود آیزاک آسیموف، نویسندۀ نامدار علمیتخیلی در طول دوران کاری خود 509 جلد کتاب تألیف کرده، صدها داستان، هزاران مقاله و دهها هزار نامه نوشته و هزاران سخنرانی برگزار کرده، ممکن است هیجان متوسطی در مخاطب برانگیزد و در اسرع وقت به بوتۀ فراموشی سپرده شود. بنابراین بهتر است از ارائۀ اطلاعات آماری صرف نظر کنیم و ببینیم کسی که همۀ این کارها را انجام داده چه تأثیری در جامعۀ حال و آیندۀ خود باقی گذاشته است.
شیرینی محتوا با علم
وی ادامه داد: اگرچه آسیموف خود را یک نویسندۀ تماموقت میدانست و در طول زندگی مهمترین کاری که انجام داد نویسندگی بود، ولی نقشی که با نوشتههایش در جامعه ایفا کرد بیشتر با نقش یک معلم سازگاری دارد تا یک نویسندۀ صرف. آسیموف این حرفه، یا به عبارت بهتر، هنر را با داستان نویسی آغاز کرد و همین توان داستاننویسی در اکثر نوشتههای او به چشم میخورد. بههرحال ارائه یک مطلب علمی با زبانی داستانگونه، اگرچه شاید نتواند به نکات تخصصی علم بپردازد ولی بر شیرینی مطالب غیر تخصصی خواهد افزود. آشکار است که اگر مطالب علمی با زبانی ارائه شوند که فرد مبتدی با آن احساس راحتی بیشتری داشته باشد، راحتتر درک خواهند شد و مخاطب را به علم و علمآموزی ترغیب خواهند کرد. نوشتههای آسیموف هم از این دسته هستند. کافی است کتابی نوشتۀ آسیموف را بردارید و چند پاراگراف از آن را بخوانید. چنان در شیرینی نوشتار و گفتار آسیموف غرق میشوید که گویی در حال خواندن نیستید، بلکه انگار خود استاد است که پیش روی شما درس میدهد.
به گفته سیمرغ؛ نکتۀ حائز اهمیت در نوشتههای آسیموف گستردگی موضوعی آنهاست. آسیموف که خود دکترای شیمی داشت، با طیف گستردهای از موضوعات علمی و ادبی نیز آشنایی داشته و دربارۀ آنها قلم زده است. شیرینی نوشتارش نیز آنها را خواستنی کرده، به نحوی که نشریات فراوانی تقاضامند مطالب و نوشتههای او بودند. بهاینترتیب علاقه به یکی از موضوعاتی که آسیموف دربارۀ آنها مطلب نوشته به صورت تصاعدی باعث میشود خواننده برای بیشتر خواندن سراغ نوشتههای او دربارۀ موضوعات دیگر نیز برود.
سیمرغ درباره خلق ایدههای علمی تخیلی آسیموف و ارتباطی که مخاطب با آن داشته است، گفت: البته چیزهایی که عنوان شد فقط محدود به مطالب غیر داستانی آسیموف نمیشود. چراکه عمدۀ شهرت او به خاطر داستانهایش، مخصوصاً علمیتخیلیهایش بوده و هست. آسیموف در داستانهای علمیتخیلیاش، چه آنهایی که در آغاز کار نویسندگی نوشته و چه آنهایی که دههها بعد و در اوج تجربه و پختگیاش آفریده، نبوغ بیمانندی در به تصویر کشیدن ایدههای علمیتخیلی از خود نشان داده است.
وی افزود: اوج این نبوغ را میتوان در مجموعه داستانهای کهکشان-بنیاد آسیموف پیدا کرد. آسیموف در این مجموعه کمکم انسانها را پیش میبرد، از زمین خارج و در فضا پخش میکند و در نهایت تمدنی انسانی میآفریند به گستردگی کهکشان راه شیری که در آن کوادریلیونها انسان در میلیونها سیاره، تحت فرمان امپراتوریای که از سیارۀ ترانتور اداره میشود زندگی میکنند و تمدنی به قدمت دهها هزار سال دارند.
این مترجم تاکید کرد: اگرچه پیش از آسیموف نویسندگان دیگری هم دربارۀ تمدنهای کهکشانی قلمفرسایی کرده بودند، ولی کهکشانی که در آن انسانها بهعنوان گونۀ غالب تمدنی سرتاسری تشکیل دادهاند، برای نخستین بار از ذهن آسیموف بیرون آمد. با اینکه خود آسیموف شخصاً معتقد بود کهکشانی با گونههای متنوع زیستی احتمال بیشتری از یک کهکشان انسانی دارد، ولی در داستانهایش توضیحات علمی و منطقی برای تخیل غریبی ارائه میکند که بر اساس آن داستانها و رمانهایش را نوشته است.
وی ادامه داد: آسیموف در مجموعۀ کهکشان بنیاد دنیاهای متنوعی را، هرکدام با فرهنگها و شیوههای زندگی خاص خودشان به تصویر میکشد که جذابترین همۀ اینها، ترانتور، پایتخت امپراتوری کهکشانی است. ترانتور نزدیکترین سیارۀ زیستپذیر به سیاهچالۀ مرکزی کهکشان است که در دوران اوجش پذیرای جمعیتی بهاندازۀ چهل و پنج میلیارد نفر بود. سیارهای با هشتصد شهر عظیم سرپوشیده که شهروندانش بهندرت فضای درون شهرها را ترک میکردند و از آنجا به امورات امپراتوریای با بیست و پنج میلیون سیارۀ مسکونی رسیدگی میکردند. شگفتیهایی که آسیموف برای ترانتور آفریده بیشمارند.
گفتنی است، آسیموف در روسیه به دنیا آمد و در اوایل کودکی به آمریکا مهاجرت کرد و همانجا ماندگار شد. از سفر رفتن بیزار بود و از سوار شدن به هواپیما وحشت داشت. محبوبترین جای دنیا برای او اتاق کار کوچکش پشت ماشین تحریرش بود. ولی از همانجا، در تخیلاتش و روی کاغذ تا قلب امپراتوری کهکشانی که خود آن را آفریده بود سفر کرد و ما را نیز در این سفر با خود همراه نمود.
نظر شما