آنچه میخوانیم و طریقه اثرگذاریاش بر ما میتواند منعکسکننده شخصیت و تجربیات ما به عنوان یک فرد باشد. تاریخچه خوانندگان و خواندن میتواند بینش وسیعتری در مورد ماهیت و تاریخ جامعه به عنوان یک کل ارائه دهد.
آغاز عملی
در هزاره چهارم قبل از میلاد با رونق کشاورزی و افزایش پیچیدگی ساختارهای اجتماعی، مراکز شهری در بینالنهرین شروع به پیشرفت کردند و فردی ناشناس مسیر تاریخ بشر را با چند خطی که برای نشان دادن یک بز و گاو روی خاک رس کشید تغییر داد. آنجا، در بدو پیدایش مفهوم نوشتن -نمایش صداهای گفتاری با استفاده از نشانههای بصری- قُلِ جدانشدنیاش یعنی هنرِ خواندن نیز متولد شد. نوشتن در ابتدا برای ثبت سوابق معاملاتی با چندین ماهیت و برای فواصل طولانی استفاده میشد. لوحهای سفالی اولیه نشان میدهد که از علائم تصویری برای نشان دادن فهرست کالاها استفاده میشد.
در حدود سال ۲۶۰۰ قبل از میلاد خط میخی توسعه پیدا کرد و نوشتن متنوعتر شد. حالا علاوه بر ثبت سوابق معاملات، از نوشتن برای مستندسازی قوانین و شرح اعمال پادشاهان نیز استفاده میشد. در خط میخی هر هجا با علامت متفاوتی نشان داده میشد و تعداد حروفی که یک نفر برای آنکه قادر به خواندن باشد باید میدانست به صدها عدد میرسید. کتابت کردن در بینالنهرین باستان دستاوردی عظیم محسوب میشد. اگر پادشاهی میتوانست بخواند حتماً مطمئن میشد که در کتیبههایش درباره این موضوع لاف بزند. سیستم دقیق مدارس کاتبان جوان را از سنین پایین آموزش میداد. پیشگامان باستانی خواندن و نوشتن از پتانسیل این شکل جدید ارتباطات، آگاه و در حیرت بودند. در فرهنگ بینالنهرین باستان پرندگان مقدس قلمداد میشدند، زیرا علامتهایی که پاهایشان بر زمین خیس میانداخت به حروف الفبای میخی شباهت داشت. آنها معتقد بودند که نقوش شکل گرفته توسط پاهای پرندگان پیامی از جانب خدایان و در انتظار رمزگشایی است.
زمانی که نویسندگان باستان به قدرت خود در خلق و تغییر افسانه و تاریخ پی بردند، اولین آثار ادبی نوشته شد. اولین نویسندهای که در تاریخ از او نام برده شده یک زن است؛ «اِنهِدوآنا» شاهزاده اکدی و کاهن اعظم که حدود سال ۲۳۰۰ پیش از میلاد سرودهای معابد را میسرود و نامش را بر لوحهای سفالی که کارهایش را رویشان مینوشت امضا میکرد. در همین زمان بود که نویسندگان آشکارا به غیاب «خواننده عزیز» در نوشتههایشان اشاره کردند و به خواندن به عنوان روشی برای ارتباط بین زمانی پرداختند.
خواندن به عنوان کُنش
اولین متون نوشتهشده قرار بود بلند خوانده شوند. حروف به شیوهای پیوسته نوشته میشدند تا هنگام خواندن با صدای بلند توسط خواننده ماهر از هم جدا شوند. علائم نگارشی اولین بار حدود ۲۰۰ سال پیش از میلاد مسیح استفاده شد و در قرون وسطی عجیب و نامنظم بود. توده مردم هنوز بیسواد بودند و مطالب مکتوب تنها از طریق قرائت عمومی به دستشان میرسید. قرائتهای عمومی در صومعهها و دربارهای سلطنتی انجام میشد. نمایش شعبدهبازان و داستانسرایان در سدههای ۱۱ و ۱۲ میلادی رواج یافت. از زمان رومیها تا قرن نوزدهم خواندن از روی کتاب حتا در خانههای محقر سرگرمی لذتبخشی برای زمان غذاخوردن بود.
در قرن پنجم قبل از میلاد هرودوت، مورخ مشهور یونانی، از تریبون المپیک استفاده کرد تا آخرین کارهایش را بخواند. خوانشهای نویسندگان در اوایل قرن اول میلادی سنتی اجتماعی بود. اشتیاق عمومی برای این خوانشها در گذر قرنها به اوج رسید و سقوط کرد؛ اما این سنت همچنان پابرجا مانده است. نویسندگان مشهور این رسم را با درجات مختلفی از اشتیاق پذیرفتند؛ از خوانشهای به دقت برنامهریزیشده چارلز دیکنز تا لحن یکنواخت و بیعلاقه دیگران. برای برخی از نویسندگان مثل ژان ژاک روسو که آثارش توسط مقامات فرانسه پیش از انقلاب ممنوع شده بود، خواندن در خانههای دوستان تنها راه برای یافتن مخاطب بود.
حتا با گستردهتر شدن آموزش و تحصیلات، خواندن همچنان مهمترین مسیر برای سرگرمی و کسب دانش بود، بهویژه برای زنان. در قرن نوزدهم زنان تشویق میشدند تا تحصیلات اندکی کسب کنند و جاهطلبیهای علمیشان مورد تایید قرار نمیگرفت. خوانده شدن توسط اعضای خانواده و دوستان قابل قبول بود و راه دررویی برای کنجکاوی و اشتیاق زنان به داستانها فراهم میآورد. هنگامی که تحصیلات ابتدایی بیشتر دستیافتنی و پذیرفته شدند، اعضای جوانتر خانواده برای پیرترها میخواندند، گویی جای قصههای مادربزرگ برای نوه با یکدیگر عوض شده باشد.
خواندن در سکوت
باتوجه به اینکه متون اولیه به جای آنکه مشاهده شوند، شنیده میشدند، عمل خواندن در سکوت همچنان کشفنشده باقی ماند. در سال ۳۳۰ قبل از میلاد وقتی اسکندر بزرگ در سکوت نامهای از مادرش را در مقابل سربازانش خواند، مردان از تواناییهای آندنیایی ژنرال خود مبهوت ماندند.
بعدها آگوستین قدیس در اعترافات خود که در قرن چهارم نوشت، در عجب است که مربیاش آمبروس چطور توانست در سکوت و بدون اینکه زبانش تکان بخورد معنای متن را درک کند. اولین مقرراتی که محققان را ملزم به کار در سکوت در کتابخانههای صومعهها میکرد به قرن نهم برمیگردد. کتابخانههای باستانی و قرون وسطایی تا آن زمان و احتمالا مدت زمان قابل توجهی پس از آن بسیار متفاوت از مفهوم مدرن فضایی آرام برای مطالعه بود.
با افزایش سواد، علائم نگارشی بهتر و کتابهایی که با درج تصاویر یا سادهسازی زبان در دسترس عموم قرار میگرفت، خواندن در سکوت به امری عادی تبدیل شد. خوانندگان بیشتر و بیشتر توانستند بدون صدای یک نفر دیگر ارتباطی شخصی با متن نوشتاری برقرار کنند. خواندن بیصدا این کار را به فعالیتی خصوصی تبدیل کرد و فضای بیشتری برای گزینههای بیشتر در انتخاب خواندن کتابها ایجاد کرد. جفری چاوسر در قرن ۱۴ پیشنهاد کرد در تختخواب کتاب بخوانید. عمرخیام و مری شلی مردم را به کتابخوانی در فضای باز تشویق میکردند، در حالی که هنری میلر و مارسل پروست خلوت مطلق یک دستشویی را ترجیح میدادند.
انقلاب چاپ
ابتداییترین فنآوری چاپ از چین، ژاپن و کره سرچشمه گرفته است. دولت امپراطوری چین حجم زیادی از مواد چاپی را که با مالش کاغذ بر روی بلوک چوبی مرکبی چاپ شده بود، تولید کرد تا سیستم دیوانسالاری گسترده خود را حفظ کند. دانش فنآوری چاپ حدود قرن ۱۳ به دنیای غرب رسید و چاپ بلوک چوبی تا قرن ۱۵ به محبوبیت گستردهای دست یافت. افزایش سهولت تولید کتاب از طریق چاپ، دوام محصولات نهایی در مقایسه با نسخههای خطی دستی، افزایش روزافزون تقاضا برای کتاب و علاقه بیشتر به توسعه تکنیکهای جدید چاپ را به دنبال داشت. در دهه ۱۴۳۰ یوهانس گوتنبرگ اولین ماشین چاپ مکانیکی را در استراسبورگ آلمان ساخت. تا دهه ۱۴۵۰ چاپ و نشر در شهر ماینتس آلمان قابل بهرهبرداری شد و نسخههایی چاپ میکرد که بعداً به انجیل گوتنبرگ معروف شد.
بعد از آنکه اجتنابناپذیری فراگیربودن چاپ و کتابخوانی آشکار شد، کلیساهای سرتاسر اروپا آموزش توده مردم را در پیش گرفتند و با تأسیس مدارس در روستاها سواد رشد پیدا کرد. کتابفروشان نسخههایی از داستانهای منظوم و فولکور را چاپ کردند تا اشتیاق مردم به تولیدات خود را افزایش دهند. نسخههای کوچک و ارزان مثل کتابهای کوچک انگلیسی و فرانسوی توسط فروشندگان دورهگرد عرضه میشد. نشریات دورهای اوایل قرن ۱۸ شروع به انتشار کردند و این باعث افزایش بیشتر جمعیت خوانندگان متعهد شد. در این زمان بود که رمان به عنوان شکلی ادبی در فرانسه و انگلیس ریشه دوانید. وقتی در سال ۱۸۴۹ «یادداشتهای پیکویک» چارلز دیکنز در یک مجله بهصورت سریالی منتشر شد، جذابیت رمان با مقرون به صرفگی مجلات ترکیب شد و خوانندگان توانستند تا ماهها در این داستان زندگی کنند.
خواندن به عنوان شورش
همانطور که تاکنون در بررسی کوتاه تاریخ خواندن دیدیم، قدرت کلام نوشتاری که به نوبه خود به خوانندگان منتقل میشود، از دوران باستان شناخته شده است. بنابراین جای تعجب نیست که مقامهای دولتی در طول تاریخ سعی کردهاند از دسترسی مردم به اطلاعات خواندنی و حتا سواد جلوگیری کنند. برای این گروههای به حاشیه رانده شده خواندن اقدامی شجاعانه از نوع شورش و مقاومت بوده است.
بردهها چه در قلمرو امپراطوری انگلیسی و چه در امریکا قرنها از دسترسی به موارد خواندنی محروم بودند. برخی هنوز برای یادگیری خواندن و نوشتن جان خود را به خطر میاندازند. ادبیاتی که بسیاری از این افراد به خود آموختند، تبدیل به سلاحی قدرتمند در نبرد با بردهداری و ظلم شد.
از طرفی با وجود اینکه برخی از اولین شاعران و نویسندگان تاریخ زن بودند اغلب با خشونت از خواندن و اهداف خردمندانه زنان جلوگیری میشد. با این وجود نسلهای زنان -که بهطور گسترده از دنیای بیرون جدا و مجبور به انجام امور داخلی میشدند- خواندن و نوشتن را به خود آموختند. آنها بسیار از تجربیات خود نوشتند که بسیاریشان از آزمون زمان موفق بیرون آمدند و حالا به عنوان آثار کلاسیک شناخته میشوند. زنان در چین و ژاپن زبان خود را اختراع کردند که بهطور خاص برای ارتباط بین زنان استفاده میشد. در هند «راشسونداری دِوی» نویسنده اولین زندگینامه به زبان بنگالی نوشتن را با تمرین حروف روی دودههای باقیمانده از اجاق چوبی سنتی یاد گرفت. انجمنهای کتاب زنانه که در آنها درباره ادبیات از دیدگاه زنانه بحث میشد از اوایل قرن ۱۵ شکل گرفت.
حاکمان تمامیتخواه همیشه از اهمیت بیاطلاعی در مطیع نگه داشتن مردم و پیروی از رژیمهای استثمارگر آگاه بوده و همیشه بر کتابهایی که بر خلافشان بوده، برچسب ممنوعیت زدهاند. آثار پروتاگوراس در آتن باستان سوزانده شد؛ «چین شی هوانگ» پادشاه چین خواست تمام چیزهایی که پیش از او نوشته شده، سوزانده شود تا تاریخ با او آغاز شود. در سال ۱۵۵۹ کلیسای کاتولیک رم شروع به تهیه فهرست کتابهای ممنوعه کرد. در آلمان نازی دستگاه تبلیغات دولتی برای سوزاندن کتابها نمایشی به راه انداخت و هر کتابی که سوزانده میشد، لطیفه خاص خود را دریافت میکرد. حاکمان استعمار سعی کردند از انتشار مطالب چاپی که مشروعیت حکومتشان را در جهان زیر سؤال میبرد، جلوگیری کنند. به علاوه همواره از قدرت کلمات نوشتهشده برای انتشار اطلاعات نادرست و نفرتپراکنی استفاده شده است.
اما جامعه بینالمللی خوانندگان این مشکلات را تاب آورده است. در مقیاس بزرگ آنها خود را برابر با احساس مسئولیت ناشی از قدرت خواننده بودن نشان دادهاند. در طول تاریخ، خوانندگان از آنچه میخوانند انتظار بهتر شدن دارند و خودشان هم برای نوشتن دست به کار میشوند.
نظر شما