دیوید هاروی در کتاب «راه و رسم جهان» به مسائلی مانند تعارض طبقاتی و بحرانهای ذاتی سرمایهداری میپردازد.
بسیاری از مقالات که در این کتاب آمدهاند به رسالاتی کلاسیک تبدیل شدهاند و نه فقط پرورش فکری هاروی بلکه فهمی دیالکتیک را نشان میدهند که از زاغههای بالتیمور تا ساختار بنیادی سرمایهداری جهانی شده را به تصویر میکشند. با اینکه پوشش کتاب بسیار گسترده است، همه مقالات دغدغههای محوری را تعقیب میکنند که همواره به آثار او جان میبخشد: گذشته و حال سرمایهداری، تعارض طبقاتی، امپریالیسم، سیتی، تحول اجتماعی اوربان، طبیعت، آزادی، عدالت اجتماعی، جهانی شدن و بحرانهای ذاتی سرمایهداری.
تلفیق یگانهای که هاروی از روش مارکسیستی و فهم جغرافیایی ارائه میکند به او اجازه داده است دریافتهای قدرتمندی را از طیف گستردهای از موضوعات تدارک ببیند. این موضوعات تحلیلهای کلان مقیاس، سازوکار امپریالیسم معاصر، ریشههای ساختاری بحرانهای مالی جهانی، خودروسازی در آکسفورد مدرن و تبیینی از چگونگی احداث کلیسای جامع ساکره کُر در پاریس سالهای پسین سده نوزدهم که پروژه سیاسی طبقه پایه برای زدودن یاد جناح چپ کمون پاریس را پوشش میدهد و در کتاب «راه و رسم جهان» بسان یک اثر سیر پروژه تلاش چندین دههای دیوید هاروی به طور کامل مشخص است.
درباره شکلهای بحران در سرمایهداری
سرمایهداری در شکلهای کنونیاش با بحرانهایی مواجه بوده است و در این کتاب هاروی بحرانهای سرمایهداری از جهات مختلف بررسی شده است. او در این باره میگوید: بحرانها تبلور واقعی تضادهای بنیادی در فرایند انباشت سرمایهداری هستند. استدلالی که به نظر میرسد مارکس در سرمایه ارائه میکند این است که در سرمایهداری همواره ظرفیت نیل به رشد متوازن وجود دارد، اما این ظرفیت به دلیل غلبه ساختار روابط اجتماعی در جامعه سرمایهداری هرگز محقق نمیشود. این ساختار، سرمایهداران منفرد را به تولید پیامدهای جمعی رهنمون میشود که با منافع طبقاتیشان آشتیناپذیر است و آنها را به اعمال خشونت غیر قابل تحمل به طبقه کارگر وا میدارد که مجبور است نیروهایش را برای مبارزه آشکار طبقاتی فرابخواند.
پیشتر دیدهایم چگونه سرمایهداران به ایجاد وضعیت بیشاانباشت در چرخه اول سرمایه میگرایند و جلوههای مختلف ناشی از آن را کاویدهایم. با اِعمال فشار، فرایند انباشت یا متوقف میشود یا فرصتهای سرمایهگذاری جدید با حرکت سرمایه به سوی مجاری مختلف در چرخههای دوم و سوم به وجود میآید. این حرکت میتواند مانند یک قطره شروع شود و با توجه به ظرفیت افزایش تولید ارزش اضافی از طریق مجاری که پیدا میشوند به سیل تبدیل شود. بحرانها در رابطه با سرمایه پایا و وجوه مصرفی، شکل بحران در ارزشگذاری داراییها به خود میگیرند. بیشاتولید مزمن به ارزش کاهی سرمایه پایا و وجوه مصرفی منجر میشود _ فرآیندی که محیط مصنوع را به همان اندازه کالاهای مصرفی و تولیدی بادوام تحت تاثیر قرار میدهد. همچنین میتوان شکلگیری بحران را در نقطههای دیگری از نمودار جریان سرمایه - بحران در مخارج اجتماعی (بهداشت، آموزش، سرکوب نظامی و نظایر آن) در تشکیل وجوه مصرفی (مسکن) و در فناوری و علوم - دید.
بحرانها در همه موارد از آنجا نشئت میگیرند که ظرفیت سرمایهگذاری مولد در همه سپهرها بسان بحران در چارچوب ساختارهای مالی و دولتی لحاظ میشوند، در حالی که دولت به دلیل خودمختاری نسبیاش میتواند به منبع مستقل بحران تبدیل شود.
به سوی انقلاب شهری
به اعتقاد هاروی شهر قلمرویی است که مبارزات پادسرمایهدارانه همواره آنجا شکوفا شده است. پیشینه چنین مبارزاتی، از کمون پاریس تا کمون شانگهای، اعتصاب عمومی سیاتل، شورش توکمن و بهار پراگ تا جنبشهای عمومی شهر پایه 1968 (که ما اینک شاهد پژواک مبهم آن در قاهره و مدیسون هستیم) حیرتآور است. اما این تاریخی است که با پیچیدگیهای سیاسی و تاکتیکی عجین شده و بسیارانی را در جبهه چپ به دست گرفتن و کژفهمی توان جنبشهای شهر سوق داده است به نحوی که اغلب آنها این جنبشها را جدای از مبارزه طبقاتی و بالطبع تهی از پتانسیل انقلابی قلمداد میکنند. و وقتی چنین رخدادهایی مانند کمون پاریس منزلت اسطورهای مییابند، نوعا مدعی بزرگترین شورشهای پرولاتریایی در تاریخ جهان و حتی مدعی حق بر شهر، همچنین انقلابی کردن روابط طبقاتی در تولید میشوند.
مبارزه پادسرمایهداری به القای رابطه طبقاتی میان سرمایه و کار در تولید مربوط مربوط است، که به سرمایه امکان میدهد ارزش اضافی را تولید و تصرف کند. هدف نهایی مبارزه پادسرمایهداری در معنای دقیق کلمه القای روابط طبقاتی است. حتی و به ویژه وقتی این مبارزه که همواره به ناچار از مجرای منشورهای نژادی، قومی، جنسی و جنسیت دیده شدهاند، باید سرانجام به امعا و احشای چیزی که نظام سرمایهداری است برسد و تومور سرطانی روابط طبقاتی را از دل آن بیرون میکشد.
اما آیا رابطه طبقاتی میان کارگر و کارفرما به درستی شکل گرفته است؟
نویسنده در پاسخ به این پرسش میگوید: اگر بگوییم چپ مارکسیستی از مدتها کارگران صنعتی جهان را بسان عامل پیشگام متمایز کرده است تا مبارزه طبقاتی را از طریق دیکتاتوری پرولتاریا به جهانی هدایت کنند که دولت و طبقه رنگ میبازند، میتواند کاریکاتور درستی باشد. حتی ادعا که امور هرگز به این صورت اتفاق نیفتاد نیز کاریکاتور درستی است. مارکس استدلال میکرد که رابطه طبقاتی سلطه باید جای خود را به کنترل کارگران متحد بر فرایندها و پروتکلهای تولید بدهد. از همینجا، پیشینه طولانی دستور کار سیاسی کنترل کارگری، خودکنترلی، تعاونیهای کارگری و مانند اینها نشئت میگیرند. اغلب این گونه تلاشها به رغم کوششها و فداکاریهای اصیل در مواجهه با دشمنیها و سرکوبهای شدید در بلندمدت راه به جایی نبردند.
مارکس در مجلد دوم سرمایه شرح میدهد گردش سرمایه پولی، تولیدی و کالایی است. هیچ یک از این فرایندهای گردش نمیتوانند بدون دیگر سرمایهها وجود یا بقا داشته باشد: آنها با یکدیگر آمیخته هستند و همدیگر را تعیین میکنند. به همین دلیل هیچ یک از آنها نمیتوانند بدون تغییر دیگر فرایندهای گردش متحول شوند.
شمار زیادی از چپها با توجه به این معضل پذیرفتند که مبارزه برای سیطره پرلتاریا بر دستگاه دولتی فقط راهی دیگر به سوی کمونیسم بود. دولت میتوانست عاملی باشد که چرخههای سهگانه سرمایه را کنترل و نهادها، قوا و عاملان طبقاتی را مهار کند که این جریانها را به گونهای مدیریت کردند تا از تداوم رابطه طبقاتی در تولید پشتیبانی کنند.
نظریه انقلابی و ضد انقلابی در جغرافیا و مسئله شکلگیری گتو، جغرافیای انباشت سرمایهدارانه: بازسازی نظریه مارکسی، فرایند شهری در نظام سرمایهداری: چارچوبی برای تحلیل، یادمان و اسطوره: ساخت کلیسای جامع ساکره کر، فشردگی زمان - فضا و شرایط پسامدرن، از مدیریتگرایی به کارآفرینی گرایی:دگرگونی در حکمرانی شهری در سرمایهداری پسین، سرشت محیط: دیالتیک تحول محیطی و اجتماعی، خاص گرایی ستیزهجو و میل به جهانشمولی، امپریالیسم جدید: انباشت از راه سلب مالکیت، ریشههای شهری بحرانهای مالی: بازپسگیزی سیتی برای مبارزه ضد سرمایهداری، سرمایه دگرگونشده و کتابشناسی عناوین مقالات این کتاب است.
کتاب «راه و رسم جهان» نوشته دیوید هاردی ترجمه عارف اقوامی مقدم در 504 صفحه به بهای 80 هزارتومان از سوی نشر آشیان منتشر شده است.
نظر شما