سهراب مقدمی شهیدانی؛ نویسنده و پژوهشگر حوزه مطالعات انقلاب اسلامی در سالروز ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و در آستانه سالروز قیام خونین 15 خرداد 1342، در گفتوگو با خبرنگار ایبنا، ضمن تبیین سیر تاریخی و ریشههای شکلگیری این جریان، بررسی نقش امام خمینی (ره) در رهبری نهضت و همچنین مروری بر کارنامه روشنفکران و احزاب ایرانی در مواجهه با واقعه 15 خرداد، مروری بر پژوهشهای انجام شده درباره این رویداد مهم و تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران داشت.
تاکنون صدها عنوان کتاب درباره قیام 15 خرداد منتشر شده، اما بسیاری از پژوهشگران معتقدند که هنوز پژوهشهای جامع و و کاملی در این حوزه انجام نشده و ابعاد ناگفته فراوانی باقی مانده و بسیاری از زوایای جنبش و نهضت مغفول و ناشناخته ماندهاند. بهنظر شما این نقیصه ناشی از چیست؟
اگرچه در زمینه قیام 15 خرداد منابع و مآخذ گوناگونی وجود دارد که هریک از آنها بهگوشهای از این واقعه عظیم پرداخته، اما هنوز به ابعاد مختلف این واقعه پرداخته نشده است. البته برای پاسخ کافی و جامع به این سوال و سوالات مشابه به فرصتی بیش از یک جلسه نیاز هست. ولی آنچه به اجمال میتوان گفت، علت وجود چنین کاستی در یکی از مهمترین مقاطع تاریخی ایران که مستقیما با تحولات دهههای بعد و وقوع انقلاب اسلامی ارتباط دارند را باید در چند عامل اساسی جستجو کرد از آنجمله:
1- غلبه دادن جهتگیری فکری و احیانا غرضورزی سیاسی در تاریخنگاری که در بیانات حضرت امام خمینی (ره) بهعنوان یکی از آسیبهای مهم آثار تاریخی به آن اشاره شده است.
2- فقدان پژوهشمحوری در تحقیقات تاریخی و تکیه بر منابع تحریفشده و غیرمستند
3- قابل دسترس نبودن اطلاعات و مدارک در زمینه رویدادها، وقایع و تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی
4- عدم تربیت نسل متخصص برای پژوهش در تاریخ انقلاب اسلامی
5- فقدان نقد و نقادی نسبت به فعالیتهای انجامشده در تاریخنگاری 15خرداد
6- عدم تعیین استراتژی و نقشه راه برای پژوهشهای تاریخی دوره انقلاب اسلامی
7- پرهزینه بودن حریت و صداقت در تاریخنگاری
8- تحریف سازمانیافته تاریخ توسط برخی جریانهای سیاسی وابسته به بیگانه و تلاش برای مخدوش کردن حافظه تاریخی
یکی از نکات بسیار مهم در روند تدوین مکتوبات مرتبط با قیام 15خرداد، کلیشهای بودن اکثر قریب به اتفاق موضوعات و نحوه پردازش کتابهاست. چرا با وجود پژوهشگران خبره و موسسات معتبر پژوهشی در این حوزه با این کلیشهها روبهرو هستیم؟
این حرف به این معنا که مکتوبات مرتبط با قیام 15 خرداد کلیشهای هستند، قابلقبول نیست و درخصوص این رویداد تاریخی مهم آثار بسیارخوب و متقن و متنوعی وجود دارد که حاصل زحمات پژوهشگران ارجمند و متعهد است. اگرچه که لازم است در ابعاد مختلف به این واقعه تاریخی بزرگ پرداخته شود. مرور اسامی برخی منابع مرتبط با قیام 15 خرداد، خالی از لطف نیست:
1- نهضت امام خمینی (ره) تألیف استاد سیدحمید روحانی که در جلد اول آن به واقعه 15 خرداد بهصورت تفصیلی و کاملا مستند پرداخته شده است.
2- مبدأ نهضت که شامل مجموعه مقالات است و به کوشش آقای نیکبخت جمعآوری شده است.
3- قیام 15خرداد به روایت اسناد ساواک در 9 جلد که توسط مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات منتشر شده است.
4- مجموعه مقالات همایش 15خرداد که توسط حوزه هنری به چاپ رسیده است.
5- تاریخ قیام 15خرداد به روایت اسناد تألیف دکتر جواد منصوری در 2 جلد
6- نقش روحانیت در قیام 15خرداد که به کوشش فریبا جعفری به نگارش درآمده است.
7- روزشمار 15خرداد که توسط احمد گودرزیانی تدوین شده است.
8- اصلاحات آمریکایی و قیام 15خرداد توسط عباس خلجی تألیف شده است.
9- خاطرات 15 خرداد به کوشش علی باقری و در چند مجلد منتشر شده و حاوی نکاتی ناب و دستاول است(البته در استفاده از منابع تاریخ شفاهی همواره باید احتمال برخی اشتباهات تاریخی را جدی گرفت)
10- فصلنامه تخصصی 15خرداد به صاحبامتیازی استاد سید حمید روحانی و سردبیری دکتر مظفر نامدار که نوعا در ایام سالگرد قیام 15 خرداد مقالات پربار و اسناد جالب و جدیدی عرضه میکند.
ناگفته نماند که اگرچه این پژوهشها و آثار در زمینه قیام 15 خرداد منتشر شدهاند، اما متأسفانه بنا بر برخی دلایل، معرفی این آثار به جامعه بهدرستی صورت نگرفته و افراد بسیاری نسبت به وجود آنها آگاهی ندارند.
چقدر در مکتوبات و تاریخنگاریهای این حوزه به نقش مردم و نهادهایی همچون بازار پرداخته شده است؟
قيام 15خرداد به يک قشر و يا به چند قشر از اقشار جامعه ايران محدود نبود، بلكه عموم طبقات، دارا و نادار، شهری و روستايی، كشاورز و كارگر، زن و مرد، پير و جوان در اين قيام حضوری فعال داشتند.
در حركتهای سده پيشين، بيشتر مبارزان و قيامكنندگان از دانشگاهيان، روحانيان و بازاريان بودند. ديگر اقشار جامعه يا اصولا حضور نداشتند و يا برخی از آنها به شكل جانبی در جنبش و خيزش ديده میشدند، ليكن در قيام 15خرداد همه اقشار جامعه به شكل گسترده و چشمگير حضور داشتند، بلكه شهيدانی را نيز تقديم كردند.
ازجمله ویژگیهای این قیام، خودجوش بودن آن بود که ریشه در جایگاه اجتماعی و ظرفیتهای مردمی بینظیر مرجعیت و روحانیت شیعه دارد و در حقیقت در ماجرای دستگیری امام، این ظرفیت اجتماعی تجلی یافت؛ امری که پیش از این در نهضت تحریم تنباکو یا مشروطه یا قیام ملی شدن صنعت نفت نیز به طرق دیگری نمود یافته بود. البته قیام 15 خرداد از حیث حماسه و گستره جغرافیایی و حضور میدانی در کوتاهترین زمان ممکن و ایستادگی تا پای جان، واقعا بینظیر است و از اینرو امام خمینی آن را طلیعه انقلاب اسلامی برشمردهاند.
همانگونه که بیان شد، پیرامون قیام 15 خرداد منابع مختلفی وجود دارد و اگرچه آثار زیادی در مورد قیام 15 خرداد منتشر شده، اما نقش بازاریان و بازار در این قیام مردمی کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. اما مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتابی با عنوان نقش بازار در قیام 15 خرداد منتشر کرده که در آن حضور بازاریان در این قیام با توجه به اسناد موجود در ساواک مورد بررسی قرار گرفته است. ازجمله مواردی که در حوزه بازار پرداخته شده عبارت است از شیوههای مبارزاتی بازاریان، تعطیلی بازار، تظاهرات، تحصن، ارائه کمکهای مالی به مبارزان. کتاب دیگر در این زمینه مساجد و بازار تهران در نهضت امام خمینی است که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.
همچنین کتاب دیگری که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده و به صنوف مختلف در قیام 15 خرداد اشاره دارد مبارزات روحانیون و وعاظ مساجد به روایت اسناد است که در آن به نقش روحانیون در گسترش و تدام مبارزات در نهضت اسلامی پس از 15 خرداد پرداخته شده است.
البته انتشار این آثار هرگز به معنای ادای دِین جامعه تاریخنگاری به واقعه عظیم و خونین 15 خرداد 42 نبوده و همچنان جای پژوهشهای تفصیلی در این عرصه خالی است. سخن اینکه لازم است سرمایههای موجود را بشناسیم و معرفی کنیم و خلأهای پژوهشی را مبتنی بر این این خلأها، شناسایی کنیم.
نقش امام خمینی (ره) در رویداد 15 خرداد را چگونه تبیین میکنید؟
پیرامون قیام 15 خرداد تاکنون آثار زیادی نگاشته شده که به بیان روند رخدادها و تحلیل آن پرداخته، اما متقنترین و مستندترین منبع که در عینحال، نخستین اثر تفصیلی پیرامون قیام 15 خرداد هم محسوب میشود، کتاب گرانسنگ «نهضت امام خمینی» است که پیشنهاد می کنم همه فرهیختگان حداقل برای یکبار به مطالعه آن بپردازند. نکات و ناگفتههای فراوانی از تاریخ انقلاب اسلامی در این اثر وجود دارد که جای دیگر دیده نمیشود. لذا در پاسخ به این سنخ سؤالات، تلاش میکنم به جای تحلیلهای ذهنی که نوعا به مصاحبههای تخصصی نیز راه یافته، به بازخوانی بخشهایی از همین کتاب بپردازم و خلاصههایی از مباحث را به تناسب سؤالات دقیق شما، تقدیم کنم.
درباره سؤال شما باید عرض کنم که نخستين هنر امام در آغاز نهضت اسلامی، تربیت سیاسی براساس احيای مكتب عاشورا بود. فعالسازی شبکه مساجد و حسینیهها و پیوند زدن مناسبهای مذهبی، خصوصا محرم به حوادث سیاسی و مسائل مبارزاتی، معجزه مبارزاتی و سیاسی امام بود.
امام در دوران كوتاه نهضت خود، راه حسين (ع) را احيا كرد و مكتب عاشورا را به ملت ايران شناسانيد. مردم با شناخت عاشورا و مكتب سرخ عاشورا، به راستی عاشورايی شدند، راه عاشوراييان را پی گرفتند، مسئله مرگ و زندگی و شهادت برای آنها حل شد، شهادت را برای خود دستاوردی گرانبها میدانستند و از كشتن و كشته شدن پروا نمیكردند. از اينرو، در روز 15خرداد با شهامت، شجاعت و دلاوری به صحنه آمدند و عرصه را بر نيروهای انتظامی و نظامی رژيم شاه تنگ كردند. قيام حماسهآفرينان 15خرداد در راه دفاع از ولايت و مرجعيت بود. مردم در راه پشتيبانی از مرجع تقليدشان جان بر كف گرفتند و در برابر توپ و تانک ايستادند. مجتهد جامعالشرايط و فقيه دارای ولايت تا آن پايه از ديد شيعيان متعهد و باورمند قداست دارد كه دستورهای او مساوی با فرمان امام معصوم است و ضدیت با او و نفی جایگاه ولایت فقیه، طبق روایت شریفه، به معنای نفی ولایت معصومین (علیهمالسلام) است.
علت اصلى موفقیت رژیم در سرکوب قيام 15 خرداد 42، گسستن ارتباط ملت با رهبر بود كه مايه سرگردانى تودهها و هرز رفتن تدريجى نيروى مقاومت آنان شد و پراكندگى صفوف، انديشهها و ديدگاهها را به همراه آورد.
قيام و تظاهرات 15 خرداد برضد شاه، تنها به قم و تهران محدود نبود، بلكه در برخى از شهرها و شهرستانهاى ديگر نيز كه مردم نداى بيدارگر امام را شنيده و تا پايهاى آگاهى يافته بودند، در پى دريافت خبر دستگيرى امام به صحنه آمدند و واكنشهايى از خود نشان دادند. به دنبال انتشار خبر دستگيرى امام، يكباره سيل خروشان كشاورزان از ورامين، كن، جماران و جمكران و ديگر دهات حومه تهران و قم به سوى مراكز شهر سرازير شد و رستاخيزى ملى كه در تاريخ مبارزات ايران بیسابقه بود، پديد آمد.
در پى دستگيرى امام، در بيشتر شهرها اعتصابات و مقاومت منفى صورت گرفت. مردم مسلمان در بسيارى از شهرها و شهرستانها بهعنوان اظهار همدردى از مردم به خاک و خون كشيدهشده تهران و بعضى شهرها و نيز به منظور پشتيبانى از امام، دست از كسبوكار كشيدند و مغازههاى خود را تعطيل كردند و در تلگرافخانهها جمع شدند.
هنوز ساعتى از آزادى امام نگذشته بود كه خبر آن برقآسا در سراسر تهران انعكاس يافت و همانند بمب صدا كرد و تهران را تكان داد. مردم فداكار و وفادار مركز، يكباره از جا كنده شدند و سيل جمعيت به سوى داووديه سرازير شد. امام در این برهه و بعد از شنيدن گوشههايى از فجايع 15 خرداد، سخت متأثر شدند، بهطورىكه گويا آسمان بر سرش فرود آمد. قلب لطيف، حساس و پرمهرش به سختى فشرده شد، بغض راه گلويش را گرفت، بهطورى كه احساسات مردم را درست نمىتوانست پاسخ بدهد. مردمی كه به انتظار ديدن امام از داخل حياط خانه تا راه درازى صف كشيده بودند، كاسه صبرشان لبريز شد و از او خواستند كه در مقابل پنجره قرار گيرد تا همگان او را ببينند. رژيم شاه در همان چند ساعتى كه امام را آزاد گذاشت، بهخوبى دريافت كه از محبوبيت و نفوذ او در ميان تودهها، نهتنها چيزى كاسته نشده، بلكه بهشدت فزونى يافته است.
امام بهرغم محدوديتها و قطع ارتباط ميان او و ملت و شرايط خفقانبار حاكم، دست روى دست نگذاشت و تسليم جو و محيط نشد، بلكه در حدى كه شرايط و اوضاع اقتضا داشت به يک سلسله فعاليتهاى اصلاحى و ارشادى همت گماشت. در برخورد با برخى از مقامات دولتى كه به نزد او مىرفتند، روى يک سلسله قانونشكنىها و نابسامانىهاى كشور انگشت گذاشت و آنها را از ناراستىها و نادرستىها بر حذر داشت و دست از مبارزه برنمیداشت. البته امام در دوران حصر خانگی، علاوه بر تذکرات مختلف نسبت به اوضاع نابسامان، رسالت افشاگرى را نيز تا آنجا كه توانست با شيوههاى گوناگون پى گرفت. آنگاه كه دريافت رژيم شاه با نقشه و نيرنگ كوشيده است به نام آزادى از زندان، او را زيرنظر و محاصره نگاه دارد و مردم مسلمان را از رهنمودها و راهنمايىهاى ایشان محروم كند، بىدرنگ به رويارويى با اين نقشه برخاست. امام در دوران زندان و محاصره، ياران، نزديكان و پيروان خويش را اگر فرصت ديدارى دست مىداد، به شكيبايى، پايدارى و بردبارى فرا مىخواند و از هرگونه لغزش، لرزش، عدم ثبات و مقاومت برحذر مىداشت. علاوه بر آن، نقشهها و طرحهايى را نيز براى دوران آزادی از زندان تدارک میدید و در واقع نسبت به آينده نهضت غافل نبود.
درباره بازشناسی رفتار و نقش امام در خلق جنبش و هدایت آن و مواجهه امام با جنبشها و جریانهای فعال در آن برهه، بفرمایید.
مبارزات مردم مسلمان ايران پس از قيام 15 خرداد بهصورتى متشكلتر و منظمتر ادامه
يافت. گروهها و اكيپهايى از تربيتيافتگان مكتب انقلابى امام خمينى در تهران و بسيارى از شهرستانها تشكيل يافت كه در پيشبرد آرمانها و منويات امام و ادامه نهضت، نقش بسزايى داشت. مثلا هيأتهاى مؤتلفه اسلامى كه مركب از بازارى، دانشجو، روحانى و كارگر و كارمند بود، فعاليتهاى متشكل خود را هر ماه با تشكيلات سياسى و نظم ويژهاى ادامه دادند و اكيپهاى ده نفرى و پنج نفرى با تشكيل جلسات هفتگى به تبادلنظر و مشاوره پرداختند و به منظور بالا بردن سطح افكار و انديشههاى نسل جوان و گسترش دامنه نهضت فعاليت كردند. اعلاميههاى «جبهه مسلمانان آزاده»، «شوراى مسلمانان متحد» كه در صفحههاى پيش آمد، از همين جمعيت بود. در بخشهاى آينده نيز به گوشههايى از اين فعاليتها اشاره خواهيم كرد. گفته مىشود كه جمعيت مزبور فقط در تهران بيش از 500 نفر عضو داشته است، از اينرو در راه انداختن تظاهرات و بسيج تودهها عليه رژيم نقش بسزايى ايفا مىكرد.
اين گروه زيرنظر روحانيان برجستهاى مانند شهيد مطهرى و شهيد بهشتى تشكل يافته بودند و با رهنمودهاى آنها مبارزات گسترده خود را بر ضد رژيم دنبال مىكردند و براى دست زدن به يک سلسله عمليات قهرآميز و پارتيزانى آماده مىشدند. نقش این بزرگان در سازماندهى و راهنمايى اين گروه تا آن پايه پيچيده، پوشيده و براساس اصول پنهانكارى صورت گرفت و دنبال شد كه ساواک تا ساليان درازى، حتى وقتى كه اين گروه را شناسايى كرد، نتوانست به نقش شهیدان مطهرى و بهشتى در تشكل و سازماندهى اين گروهها پى ببرد، با اين وجود ساواک در پى قيام 15 خرداد از گزارشهاى رسيده، دريافت كه روحانيان در تدارک فعاليتهاى زيرزمينى و دست زدن به مبارزه قهرآميز و پارتيزانى هستند و از اين گزارش بسیار نگران شد. تا آنجا كه «انحلال كليه هيأتهاى مذهبى» را پيشنهاد كرد!
البته گروهها و مجموعههای مردمی دیگری نیز دخیل بودهاند که برای مرور اسامی و مبارزات و نقشآفرینی همه آنها، باید به منابع تاریخی مراجعه شود. بهعلاوه این نکته لازم به ذکر است که در زمینه روش مبارزه مسلحانه میان مبارزان انقلابی اختلاف دیدگاه وجود داشت. برخی از بزرگان انقلابی این روش را توصیه و حمایت میکردند، اما امام خمینی (قدس سره الشریف) از ابتدای حرکت مبارزاتی خود با این روش مخالف بودند که دلایل آن در کتاب نهضت امام خمینی قدس سره الشریف از لسان مبارک امام آمده است.
تحلیل امام خمینی (ره) از واقعه 15 خرداد چه بود؟
امام خمینی قیام 15 خرداد را «مبدأ نهضت اسلامى ايران» و از «ايام بزرگ الهى» میداند و ضمن تأکید بر آثار تاریخی این قیام در به ثمر نشستن انقلاب اسلامی، از 15 خرداد بهعنوان «نقطه عطف تاریخ» یاد کرده است. ایشان در این زمینه میفرمایند: «پانزده خرداد- كه ما مردان با ارادهاى را از دست داديم و جوانانى از دست ملت ما رفت- نقطه عطفى است در تاريخ و مبدأ اين نهضت است».
این نقطه عطف در تحولات ایران معاصر که به تعبیر امام راحل «خميرمايه نهضت مبارک ملت بزرگ ايران و روز بذر انقلاب بزرگ اسلامى» است، خود ریشه در اندیشه دینی مردم ایران دارد و از این حیث، نهضتی اصیل و کاملا دینی است که به تعبیر امام، ملت ایران «بايد اين خميرمايه و بذر پربركت را در عصر عاشوراى 61 قمرى جستجو كند».
پژوهش پیرامون ماهیت و پرداختن به ابعاد گسترده قیام 15 خرداد، گذشته از آنکه یک ضرورت تاریخی در بازشناسی ماهیت و سیر تحولاتِ انقلاب اسلامی است، یک روز ملی و از «ایام الله» است و از این حیث، به فرموده امام راحل، همواره باید عزیز و زنده نگاه داشته شود. چه اینکه امام راحل سالروز این قیام را برای همیشه عزای عمومی اعلام کردهاند. صد البته این بزرگداشت و آن عزای عمومی، نه به معنای آن است که تنها از فجایع این روزِ خونین گفته و شنیده شود، بلکه با توجه به جایگاه تاریخی این قیام، در راستای علنی کردن و عمومی کردنِ قیام علیه پهلوی، باید به این قیام به عنوان یک «موهبت الهی» نظر کرد که برکات زیادی به همراه داشت و «درعينحالى كه مصيبت بود، مبارک بود».
دیدگاهتان درباره بسترهای شکل گیری، ریشهها و زمینههای نهضت و روند شکلگیری قیام چیست؟
یکی از ابعاد این قیام خونین، حضور پردامنه مردم در میدان مبارزه با رژیم شاه و در اعتراض به دستگیری امام خمینی بهعنوان یکی از مراجع طراز اول حوزه علمیه قم است. این مطالب خود ریشه در دیدگاه امام نسبت به نقش مردم و جایگاه مردم دارد و در حقیقت قیام 15 خرداد محصول یک رابطه دوسویه بین امام خمینی و عموم مردمی است که او را به تقوا و عدالت و شهامت و حماسه شناخته بودند و بهعنوان رهبر و ولیفقیه خود پذیرفته بودند. التفات ویژه امام خمینی به پشتوانه مردمی روحانیت با تودههای مردم و توجه خاص ایشان به ظرفیتهای اجتماعی مرجعیت شیعه، در تحلیل ماهیت و پیامدهای 15 خرداد، نقش محوری دارد.
موضوع قدرت و ظرفیت اجتماعی روحانیت و تبلور آن در کورانِ قیام 15 خرداد، امر بسیار مهمی در تحلیل این واقعه است و در کنار آن باید بهطور مقایسهای، عملکرد و مواضع برخی جریانها و احزاب سیاسی نیز در مخالفت با این قیام خونین و محکومیت آن، مورد بازخوانی قرار گیرد که در حقیقت ناشی از ماهیت غیرمردمی و وابستگی این جریانهاست. همین جریانهای وابسته به چپ و راست، اکنون اگر در بایکوت 15 خرداد توفیق نیابند، تلاش میکنند تفاسیر انحرافی و غلط از این قیام اصیل دینی و مردمی ارائه دهند، زیرا از ابتدا نیز با آن موافق نبودهاند!
بُعد دیگری که باید به آن توجه کرد، نقشههای آمریکایی و موذیانه رژیم پهلوی در زمینه اسلامزدایی و نابودی مطلق فرهنگ دینی-ملی ایرانیان بود که از سالها قبل جریان داشت. دیدگاه امام خمینی قدس سرهالشریف که در دیدار با آیتالله حکیم به آن تصریح کردند این بود که زمان حاضر، همچون زمان قیام اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) است که در صورت عدم قیام اصل اسلام از بین خواهد رفت. طبیعی است که امام خمینی قدس سره الشریف با آن تقوا و دقتنظر فوقالعاده در بهکارگیری تعابیر، هیچگاه برای پیشبرد اهداف سیاسی خود مبالغه نمیکنند و نباید با کلمات ژرفاندیشانه ایشان همچون سخنرانیهای تبلیغاتی سایر سیاسیون برخورد کرد. بنابراین ایشان حقیقتا زمینه هدم اسلام را با طرح و برنامههای آمریکایی رژیم پهلوی مشاهده میکردند. طبیعی است در شرایطی که اصل اسلام در خطر باشد، حفظ جان بیمعنی خواهد بود و عموم مسلمین از مرجعیت گرفته تا مردم همگی باید به صحنه بیایند و جان خود را کف دست بگیرند، کما اینکه امام در پیشانی لشکر بیسلاح مسلمین حرکت کردند و بارها و بارها جان خود را به مخاطره انداختند، اما تقدیر الهی این بود که علیرغم شهادتطلبی، جان عزیز ایشان حفظ شود. ولی جانفدایان اسلام در 15خرداد مردانه به میدان رفتند و با خون خود بقا و رشد اسلام را تضمین کردند.
بنابراین در تحلیل بسترهای شکلگیری قیام 15 خرداد به چهار ضلع باید توجه شود:
اول: روحانیت شیعه که در قلوب مردم ریشهای عمیق با بیش از 1000 سال سابقه داشت و پیشاپیش این جانفشانی حضور داشت، دوم: مردم که در اوج همبستگی با روحانیت بودند، سوم: برخی جریانات سیاسی غیرمردمی که با این قیام مخالف بودند، چهارم: حاکمیت که در اصل مزدور و مجری طرح بیگانگان بود.
قیام 15 خرداد در میان جنبشهای اجتماعی معاصر ایران چه جایگاهی دارد؟
در قيام 15خرداد مسائل مادی هيچگونه نقشی نداشت. آن پاكباختگانی كه در آن روزهای خونبار به صحنه آمدند و جانفشانی كردند نه برای تنباكو بود، نه برای نفت بود و حتی نه برای بهدست آوردن آزادی بود، بلكه برای دفاع از ولايت و مرجعيت دست از جان شستند و در برابر توپ و تانک دژخيمان شاه ايستادند. هدف آنها پشتيبانی از حسين زمان در برابر يزيد زمان بود. این منطق در شکلگیری قیام 15 خرداد حاکم بود که آن را از بسیاری از قیامها و جنبشهای معاصر متمایز میکند.
علاوه بر موارد فوق باید گفت که امام خمینی قدس سره الشریف از زمانی که زمزمه نهضت را در ماجرای تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایت آغاز کردند تا زمانی که قیام 15خرداد شکل گرفت و بعد از آن، از ظرفیت و نکات مثبت قیامهای گذشته از قیام مشروطه تا نهضتهای پس از آن استفاده کردند اما اشتباه آنها را تکرار نکردند. امام قدس سره الشریف، ظرفیت مرجعیت شیعه را بهخوبی بهکار گرفتند، اما از ایجاد یا شتاب دادن به اختلافات پرهیز کردند. همچنین امام خمینی قدس سره الشریف در حرکت سیاسی خود به روحانیت و مردم تکیه کردند و از اینکه به جریانات سیاسی به اصطلاح ملی-مذهبی نقش رهبری اجتماعی بدهند، پرهیز کردند. همچنین از ابتدا هدف خود را سرنگونی رژیم پهلوی قرار دادند و از نقشآفرینی در ارکان رژیم، همچون مجلس پرهیز کردند.
علاوه بر این ازجمله شعارهای مردم مبارز در روز 15 خرداد، شعار علیه صهيونيستها و رژیم غاصب اسرائیل بود! مردم بهپا خاسته در روز 15 خرداد به تأسی از امام شاه، از خطاب قرار دادن شاه اِبایی نداشتند و سقوط رژيم شاه را فریاد میزدند. از اينرو، در روز 15 خرداد برای نخستينبار پس از کودتای شهريور 20، شعار مرگ بر شاه بر پايه مبانی اسلامی (نه بر پايه خشم آنی و احساسات موسمی و زودگذر) از سوی مردم در آسمان تهران طنين افكند که اتفاقی بزرگ و نقطه عطفی در تاریخ مبارزات سیاسی معاصر بود.
با توجه به اینکه 15 خرداد بهعنوان شالوده اصلی حرکت ملت مسلمان ایران علیه رژیم پهلوی است همراه با اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی که تشکیل حکومت اسلامی در ایران تبلور عینی آن است به دلیل خصلت دینی و ماهیت مکتبی خود از پیوند عمیق و ناگسستنی با نهضت اسلامی در جهان برخوردار است. بهطور کلی آثار و دستاوردهای نهضت دینی و پیروزمندانه حضرت امام در ارتباط با جنبشهای اسلامی و نهضت جهانی اسلام را در دو بخش نظری و عملی میتوان تحلیل و ارزیابی کرد. خصلت جهانی بودن انقلاب اسلامی و اصولی مانند صدور انقلاب، جبهه مستضعفین، ظلمزدایی، استکبارستیزی و تأکید بر امت اسلامی و وحدت جهانی، مهمترین محورهایی است که میتوان رابطه تأثیر انقلاب اسلامی بر نهضت اسلامی و جنبشهای اسلامی را ذیل آن بررسی کرد.
عملکرد جریانهای روشنفکری در قبال قیام 15 خرداد 42 را چگونه ارزیابی میکنید؟
تبیین میزان مشارکت جریانهای سیاسی، مذهبی، و فکری در نهضت امام خمینی(ره)، یکی از مهمترین و درعینحال چالشبرانگیزترین موضوعات در تاریخنگاری انقلاب اسلامی است. چه اینکه بدون تبیین مستند و مبسوط فعالیت جریانهای مختلف، نمیتوان به ابعاد مختلف نهضت امام و نیز به وجوه پیدا و پنهانِ رهبر نهضت پی برد. درعینحال که نمیتوان پیشینه، خواستگاه و ماهیت جریانها را بهدرستی قضاوت کرد. برخی از جریانهای سیاسی-اجتماعی فعال در دوران نهضت، با ارائه روایتی کاریکاتوری از فرایند مبارزات اسلامی، نه تنها نقش خود را بیش از آنچه هست پررنگ جلوه میکنند که مدعای رهبری نهضت را دارند! از سوی دیگر با وجود همه آثار ارزشمند در تاریخ انقلاب اسلامی، هنوز نقش تودههای مردم و پیوندشان با روحانیت و شخص امام خمینی(ره)، آنگونه که باید و شاید، تبیین نشده است. همه این دغدغهها، بازخوانی مستندِ حوادث نهضت و نقش جریانهای مختلف را ضروریتر میکند. در یک تحلیل کلان میتوان جریانهای روشنفکری طلیعه دهه چهل را به چهار دسته عمده تقسیم کرد؛ وابستگان به دربار پهلوی، احزاب و جمعیتهای سیاسی چپگرا، جریانهای روشنفکری غربگرا (اعم از آمریکوفیل، فرانکوفیل، انگلوفیل و...) و دسته آخر، روشنفکران مستقل و مردمی.
گروه نخست آشکارا با قلم و بیان خود در جهت سیاستهای رژیم فعالیت میکردند و در سازمانها و دستگاههای دولتی مشغول بهکار بودند. دستههای دوم و سوم نیز تابع مواضع احزاب و سازمانهای متبوع خود بودند، هرچند که وحدت نظر کاملی در میانشان وجود نداشت. اما دسته سوم نیز جز در موارد معدود مانند مرحوم جلال آل احمد، اغلب سیاست سکوت و بینظری را برگزیدند که در آن شرایط، به مفهوم بیاعتنایی به فجایع واقعه 15 خرداد و تأیید ضمنی اقدامات رژیم تلقی میشد. بررسی عملکرد و مواضع همه جریانات روشنفکری در این گفتوگو ممکن نیست، اما اشاره به دو نمونه از این واکنشها خالی از لطف نیست.
در میان روشنفکران مردمی و متعهد، میتوان از مرحوم جلال آل احمد یاد کرد که از نویسندگان و روشنفکران شهیر ایران معاصر است. او در ماجرای قیام 15 خرداد به واسطه استقلال فکری و مردمدوستی حقیقی، در تحلیل قیام، به بیراهه نرفته و خود را از صف مردم مبارز ایران جدا نکرده است. نگارش آثاری چون «غربزدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» سند اصالت و حریت و مردمی بودن جلال است. جلال از منتقدان جدی جریان روشنفکری در مواجهه با 15 خرداد است و به واسطه دفاع از این قیام دینی و مردمی، مورد شماتت بسیاری از دوستان خود قرار گرفته است.
زندهیاد جلال آل احمد در جریان 15 خرداد 1342 که در واقع صحنه تقابل نهاد سلطنت با نهاد روحانیت بود، به صراحت، جانب روحانیت را گرفت و روشنفکران را هم به صراحت مورد ملامت قرار داد که در مقابل آن رویداد، دستهای خود را به بیاعتنایی شستند! او معتقد بود که رژیم حاکم بر ایران، رژیمی است خودکامه، غربزده و جاده صافکن استعمار و تنها نهادی هم که میتواند در برابرش ایستادگی یا حداقل مخالفت کند، روحانیت مستقل و غیروابسته است. او به همین علت، روحانیت را با همه نقطه ضعفهایش، بر چنان رژیمی ترجیح میداد و قائل به این بود که قاطبه روشنفکران ایران باید در ماجرای 15 خرداد 1342 از روحانیت حمایت میکردند.
در راستای همین استدلال هم بود که در برابر افرادی چون خلیل ملکی که روحانیت را «آخرین مانع تجدد» میدانستند، مقاومت میکرد و متقابلا روحانیت را «آخرین سنگر در مقابل رذالتهای دولت» میخواند، لیکن باید توجه داشت که اینگونه حمایتها از روحانیت و آنگونه ملامتها نسبت به روشنفکران، به هیچوجه مطلق و بدون قید و شرط و ناشی از احساسات نبودند. او ضمن اینکه نسبت به ساختار و کارکرد هر دو نهاد مزبور انتقاداتی داشت که در همان کتاب به تفصیل آمده است، باز هم خوشبینانه به آینده نگاه میکرد. به آینده روشنفکری در ایران «سخت خوشبین» بود و رویدادهای 15 خرداد 1342 را هم یک نقطه عطف تاریخی بهشمار میآورد و امیدوار بود که «شاید روحانیت عاقبت در این کوره پخته شود و قوام بیاید و زمینهای بشود برای مبارزههای آتی.»
آل احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» معتقد بود که گناه اصلى شکست همه جنبشهاى سیاسى معاصر بر گردن روشنفکران است که از یک طرف «درک و شعورى از فحواى آن فتواها و قیامها نشان ندادهاند» و از طرف دیگر «هرگز صدایى به مخالفت برنیاوردند و همیشه با یک دنبالهروى کودکانه در این دعواى مدام میان حکومت و روحانیت، طرف حکومت را گرفتهاند و آخرین بارش از قضیه 15 خرداد 42 به این طرف». به باور برخی تحلیلگران، جلال آل احمد تنها روشنفکری در دهههای 30 و 40 کشور بوده که با برخورداری از قدرت تحلیل خود توانست تشخیص دهد که انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) اتفاق خواهد افتاد.
به نقل از آقای علی دهباشی، بعدازظهر همان روز که جلال به قم میرود تا با امام خمینی دیدار کند، بعد از آن ملاقات جلال گفته است که «این سیدی که من دیدم (امام) این مردک (شاه) را پایین میکشد». موضعگیری دقیق و مردمی آل احمد موجب شد تا برخی از روشنفکران دگراندیش که سالها داعیه طرفداری از منافع ملی و استیفای حقوق تودههای مردمی را داشتند، بر او بشورند. خلیل ملکی، یار دیرین جلال آل احمد، یکی از این افراد است که جلال را به خاطر دیدار با امام در سال 1342 و معاشرتش با ایشان، مورد توبیخ قرار داده است.
در کنار این مواضع صریح مرحوم جلال، برخی دیگر از نویسندگان و روشنفکران مشهور دهه چهل و پنجاه را سراغ داریم که کاملا در مقابل این قیام مردمی صفآرایی کردهاند و حتی در جمع سران رژیم شاه، نسخه کشتار خونین مردم را تجویز کردهاند! ازجمله این روشنفکران میتوان نام «دکتر پرویز ناتل خانلری» را ذکر کرد. خانلری که خود در دورانی به اندیشههای چپ گرایش داشت، در برهه قیام 15 خرداد، در منصب وزارت فرهنگ قرار داشت و موضعگیری وی در روز 15 خرداد و در جمع هیأت دولت، گویای ماهیت فکری ضدمردمی اوست. او در این جلسه به رئیس دولت حمله کرده و «اسدالله عَلَم» را به کوتاهی در کشتار مردم مسلمان متهم نموده که چرا با شدت عمل بیشتری با مردم معترض در روز 15 خرداد برخورد نشده و از منظر خانلری، نخستوزیر میبایست بسیار شدیدتر عمل میکرده است. خانلری در آن جلسه چنین میگوید:
«اینطور که بنده دیدم، طبقه روشنفکر سخت عصبانی است و بر لَه [طرفدار] دولت است و میگوید چرا دولت سستی میکند و اقدام شدید [در برخورد با معترضان] نمیکند. مطلب دیگر اینکه شترسواری دولا دولا نمیشود؛ [برای سرکوب مخالفان] تصمیم قاطع باید گرفت. اگر سست بگیریم مملکت از میان میرود. مسئله مربوط به خودمان نیست. ما میتوانیم استعفا بدهیم، ولی مملکت از بین میرود. ما تصمیم قاطع باید بگیریم. ما وقتی یک ستوان دوم اگر عملی کرد او را تعقیب میکنیم، به هر صورت حکومت نظامی ضرورت کامل دارد و بسیار شدید باید عمل کرد»!1
البته این قبیل مواضع منفی، مختص روشنفکران درباری نبود، بلکه برخی جریانهای سیاسی مدعی مبارزه با شاه و ملیگرایی نیز در موضع مخالف قیام 15 خرداد قرار داشتند که از آنجمله میتوان به سران نهضت آزادی اشاره کرد. به گفته دکتر شیبانی (که خودش یکی از مؤسسان نهضت آزادی بوده) سران نهضت مردم مجاهد حاضر در واقعه 15 خرداد را «مشتی چالهمیدانی» میدانستند! بازخوانی این مسائل در شناخت ماهیت واقعی برخی از این جریانها بسیار اهمیت دارد. عباس شیبانی روزهای پس از قیام 15 خرداد را چنین روایت میکند:
«[در نهضت 15 خرداد] من زندان بودم که معلوم شد کشتار کردهاند. ما فردایش در زندان اعلام روزه کردیم. ولی جبهه ملیها و چپیها همراهی نکردند. ملیون و بعضی از نهضتیها هم همراهی با ما نکردند. ساواک هم ما را که روزه بودیم به زور چائی خوراند که نگوئیم ما روزهایم. جبهه ملی و بعضی اعضای نهضت آزادی، صریحا مخالف بودن که از 15 خرداد حمایت بکنیم! ما آن را یک قیام مردمی میدانستیم، ولی آنها میگفتند که یک عده نادان و چالهمیدانی و فلان، علیه اصلاحاتِ شاه و آمریکا شورش کردهاند.»2
طبق اسناد انتشاریافته توسط نهضت آزادی، اعلامیهای در روز 19 خرداد 42 تحت عنوان «دیکتاتور خون میریزد» با امضای «نهضت آزادی ایران» منتشر شد که کشتار مردم بیگناه در واقعه 15 خرداد و دستگیری امام و برخی از علماء و روحانیون را شدیدا محکوم میکرد. البته با توجه به آنکه سران این نهضت در این تاریخ در زندان بهسر میبردهاند، ماهیت نویسندگان اصلی این اعلامیه انقلابی چندان روشن نیست و از طرفی، به گفته برخی از تاریخپژوهان انقلاب اسلامی، این اعلامیه بارها توسط سران نهضت آزادی تکذیب شده است.3
اینها بخشی از حقایق مهم تاریخی مرتبط با قیام 15 خرداد است که تاکنون مغفول مانده و نسل جدید از فرهیختگان و اندیشهوران ایرانی باید با آن آشنا شوند.
پژوهشهای مرتبط با نهضت امام خمینی و ریشههای شکلگیری انقلاب، از نظر کمی و کیفی بهویژه در سالهای اخیر چه وضعیتی دارند؟
دستهبندی آثار منتشره درباره نهضت امام خمینی و قیام 15 خرداد، موضوع مهمی است که شاید در قالب این گفتوگوی مکتوب نتوان بهطور کامل و جامع بدان پرداخت، اما به برخی محورهای مهم پیرامون آثار موجود به اختصار اشاره میکنم.
گذشته از آثار تاریخی مربوط به نهضت امام خمینی و قیام 15خرداد، آثار تحلیلی با رویکرد فرهنگی و جامعهشناختی، کتب اسنادی و آثاری در قالب تاریخ شفاهی نیز در این زمینه تولید شده که برخی از حیث محتوا و استنادی و برخی از حیث تحلیلی، معالاسف دارای اشکالات واضحی است و لذا بازخوانی انتقادی منابع مرتبط با تاریخ انقلاب اسلامی، یک ضرورت مغفول است و در واقع این امر را باید به عنوان مقدمه نگارش نسل جدیدی از آثار علمی، بهطور جدی دنبال کنیم. البته آثار مستند و متقن هم کم نیست و از آنجمله، کتابهای اسنادی و نیز آثاری مانند کتاب نهضت امام خمینی، بهعنوان کتب مرجع در تاریخنگاری انقلاب اسلامی باید مورد عنایت ویژه پژوهشگران قرار گیرد تا احیانا از گزند تحریف یا روایتهای ناقص و کاریکاتوری در امان باشیم.
در مجموع علیرغم تولید آثار نسبتا فراوان در مورد قیام 15 خرداد، همچنان از نظر کمی و کیفی، در این باب بسیار جای کار وجود دارد. این قیام بزرگ و حماسی، در جغرافیایی گسترده رخ داده و از این جهت، همچنان آثار و پیامدها و روند رخدادهای قیام 15 خرداد در شهرهای مختلف ایران، به تحریر در نیامده است.
گذشته از جهت تاریخی، در زمینه تحلیلی نیز راههای نرفته زیادی داریم و همچنان جای خالی ارائه تحلیلهای ناب و عمیق از ابعاد مختلف این واقعه خونین و تاریخساز، احساس میشود. نقش منفی روشنفکران مدعی دفاع از حقوق مردم و همچنان ارباب تشکلها و احزاب سیاسی از طیفهای مختلف (از چپها تا لیبرالها و درباریها)، یکی از محورهای مهمی است که جا دارد فرهیختگان به آن بپردازند. به راستی چرا اینها در ماجرای قیام 15 خرداد، در مقابل مردم و در کنار دربار ایستادند و یک رسوایی بزرگ را به نام خود رقم زدند؟
گذشته از ساحت تولید، در عرصه ترویجی نیز با خلأهای جدی مواجهیم و یکی از جدیترین اشکالات ترویجی آن است که رسانههای مختلف خواسته یا ناخواسته قیام بزرگ و ملی 15خرداد را محدود به چند شهر همچون قم و ورامین و نهایتا تهران میکنند که هرچند نقش مردمِ عزیز آن شهرها غیرقابل انکار و اثربخش بود، اما قیام 15خرداد محدود به این شهرها نبود.
البته خلأهای ترویجی، درباره تمام مقاطع تاریخ انقلاب اسلامی(جز تاریخ دفاع مقدس که کارهای خوبی را شاهد بوده ایم)، قابل تعمیم است. فراوری منابع و مستندات تاریخی در قالب رسانههای نوین، امری است که رخدادها را به حافظه تاریخی یک ملت وارد میکند، از تحریفها و تفسیرهای ناروا پیشگیری میکند، دوست و دشمن ملت را پیش چشمانش نشان میدهد، او را با نقاط غرورآمیز و حماسی تاریخ خود آشنا میکند، نقاط ضعف و قوتش را نشان میدهد و زمینه عبرتآموزی از حوادث گذشته را فراهم میآورد.
پانویس:
1- متن کامل مذاکرات هیأت دولت طاغوت در پانزده خرداد 1342، دفتر هیات دولت و روابط عمومی نخست وزیری، ص26.
3- سید حمید روحانی، تاریخنگار انقلاب اسلامی نیز بر تکذیب اعلامیه 19خرداد توسط نهضت آزادی صحه میگذارد و چنین مینویسد: «این اعلامیه به نام نهضت آزادی ایران منتشر شد، لیکن سران و رهبران این گروه در آن روز این اعلامیه و چند اعلامیه مشابه آن را تکذیب کردند و ساختگی خواندند». رک: نهضت امام خمینی، ج1، ص649. محمدحسن رجبی نیز در بررسی عملکرد روشنفکران در ماجرای 15 خرداد، ضمن اشاره به این اعلامیه، زندانی بودن سران نهضت آزادی را متذکر میگردد و چنین مینویسد: «لازم به یادآوری است که در جریان واقعه 15خرداد 1342، رهبران نهضت آزادی در زندان بهسر میبردند». زندگینامه سیاسی امام خمینی، ج1، محمدحسن رجبی، دوم، ص281. رجبی در واقع با بیان این جمله، بهطور ضمنی انتساب این اعلامیه به نهضت آزادی را مورد خدشه قرار داده است.
نظر شما