ژاک پیر امِت، روزنامهنگار فرانسوی، این رمان را در سال 2003 نوشت که در همان سال هم برنده جایزه ادبی کنگور (معتبرترین جایزه ادبی فرانسه با قدمتی 100 ساله) شد.
برتولت برشت برای اهالی تئاتر نامی آشنا است. او یکی از سلاطین بیبدیل عرصه تئاتر جهان است. هیچ دانشجو و تحصیلکرده تئاتری نیست که در سالهای تحصیل خود بارها نام او را نشنیده باشد و آثار او را نخوانده باشد. او در کنار بزرگانی چون شکسپیر، استانیسلاوسکی و دیگران تحول چشمگیری در تاریخ تئاتر جهان بوجود آورده است.
اما برای خوانندگان حرفهای رمان، که شاید آشنایی چندانی با مباحث تخصصی تئاتر نداشته باشند؛ باید گفت برتولت برشت (1898-1956) شاعر، نمایشنامهنویس و کارگردان آلمانی با گرایشهای مارکسیستی است. او از پیشتازان تئاتر روایی(مقابل تئاتر دراماتیک) و همچنین ابداع کننده سبکی از تئاتر حرفهای بنام «فاصلهگذاری در تئاتر» است که انقلابی بزرگ در زمینه هنرهای نمایشی به پا کرد.
با این تفاسیر کتابی درباره زندگی شخصی برشت؛ میتواند مورد توجه علاقهمندان به این هنر قرار بگیرد. کتاب « معشوقه برشت» از جهاتی مهم است.چرا که ما را با لایههای زیرین شخصیت برشت آشنا میکند و دنیای ناشناخته و شخصی او را نمایان میکند. زیرا هر چه درباره برشت تاکنون میدانستیم همیشه با کلماتی سخت و تخصصی همچون؛ میزانسن، صحنه، نمایشنامه و غیره عجین بوده است؛ اما هرگز کسی چیزی درباره لطافتها و ظرافتهای زندگی شخصی او نمیدانیم. از این رو به جرات میتوان گفت علاقهمندان به او پس از خواندن این کتاب، میتوانند از نگاه و زاویه دیگری آثار برشت را بخوانند و درک کنند. خواننده «معشوقه برشت» در خلال یک داستان عاشقانه با فضای تئاتری بخشی از آثار برتولت برشت آشنا میشود. در واقع بهتر است بگوییم یک «عاشقانه تئاتری» را تجربه میکند.
داستان « معشوقه برشت» بیانکننده بخشی از زندگی خصوصی برشت است. داستان آشنایی او با بازیگر جوان آلمانی به نام« ماریا آیش»...
ماریا آیش در واقع از سوی مقامات اشتازی(پلیس مخفی آلمان شرقی) وارد زندگی برشت شد تا به شکلی مخفی، برای آنها درباره برشت جاسوسی کند؛ چراکه مقامات امنیتی به برشت بدبین بودند. در این بین نهتنها به روزمرگیهای زندگی برشت در «تئاتر برلینر آنسامبل» (گروه تئاتر برشت) پرداخته شده است؛ بلکه داستان زندگی ماریا هم -که به خودی خود جالب است- روایت میشود.
"دو برگ کاغذ دست ماریاست: دستخط آبی برشت؛ چرکنویسی از یادداشتهای روزانه که در آن نزدیکان دمدمیمزاج او، آدمهایی سطحی و خودخواه عنوان شدهاند. دگمه شاتر دوربین پنج بار صدا میدهد. ماریا با اهرم دستی، حلقه فیلم را لوله میکند و بیسروصدا به اتاقش میخزد. زبانه حلقه فیلم را با چسب کاغذی محکم میکند و دوربین را کف چمدان کاغذی میسراند..."( از متن کتاب ص131)
همانطور که اشاره شد، این کتاب میتواند برای دوستداران و فعالان جدی تئاتر حرفهای تازهای درباره برشت بگوید، که پیش از این گفته نشده بود. صفحات مختلف کتاب را که میخوانی، فضای دلنشین آتلیههای تئاتری، اتاق های تمرین، آماده سازی بازیگران، گریم و لباس بهزیبایی قابل تصور است. ضمن این که مارا به دورانی از تاریخ تئاتر آلمان رهنمون میکند.
"ایدهها و دخالتهایش بسیار ملاحظهکارانه است. توی سالن مینشیند و هیچ وقت در روند کارمان اخلال ایجاد نمیکند، مدعی نیست که بیشتر و بهتر از بقیه میداند و این حس را القا نمیکند که تنها خودش به نمایش خودش وارد است و بس! همیشه رفتار کسی را دارد که "نمیداند". اگر بازیگری از او بپرسد: "وقتی این دیالوگ را میگویم، باید بروم آنجا...؟" برشت اغلب در پاسخ میگوید: "نمیدانم"؛ اما پیشنهادات، حرکات و جابهجاییها ، همه و همه را به خدمت میگیرد. گاهی دستخوش هیجان و نشاط مفرط میشود. این همان برشتی است که دوست دارم...! خوشش میآید که شاگردان جوان دورهاش کنند و وقتی پیشنهادی باب طبعش واقع میشود آن را همانند ایده خود به دیگران انتقال میدهد. راحت و آزاداندیش است و بیخود سخت نمیگیرد... متنفر است از اینکه بحث به موضوعات معنوی و باطنی کشیده شود. زود کوتاه میآید. (از متن کتاب ص86)
روزهای پرشور و حالِ تئاتر سپری میشود. اجراهای معروف برشت از نمایشهای «ننه دلاور...»، «کریولانوس» و ... به پایان میرسند؛ اما آیا «ماریا آیش» بازیگر سادهای که در گروه تئاتر برشت به اوج کاری و بازیگری خود رسید، از جاسوسی نابغه تئاتر جهان، برای سرویسهای امنیتی پشیمان شد یا نه! این را باید در صفحات رمان « معشوقه برشت» جستجو کرد...
نظر شما