در این نشست، شاعران و منتقدانی چون: داودرضا کاظمی، عزتالله کیانی، احمد تمیمی، سارا شجاعی، عبدالرضا فاطمی، فاطمه مقدم، الهام صفوی، زهره مومنیجو، نادیا حزباوی، مستانه شکیبایی و مریم مؤیدی به ارائه اثر یا نقد سرودههای شاعران همگروه پرداختند.
برخی سرودهها و نقدهای انجام شده در این نشست به شرح ذیل آورده شده است.
سروده اول از نادیا حزباوی:
من بی صدفم، دُرّی از آن کوثر تقدیر
انسان شدم و درد شد آغاز وجودم
از ناز جهان قصه غم شد هنرم آه
با عشق، غزل گشتم و با رنج سرودم
تصویر رهایی همه در دام دلم بود
اندیشهای از بال فرودی ننمودم
هر چند گذرگاه زمان آینهام بود
از موی سپیدم غم شرمی نزدودم
ای یار نظر کن به من از روزن شادی
شاید دلی از نازَكِ تندیس ربودم
من بی گنهم خسته از این خاطره درد
از شهر به قبری شود آرام، فرودم
هر چند که من سطح زمینم ولی آخر
پرواز تو تا کی نرسد سوی کبودم؟
داودرضا کاظمی اینگونه به نقد شعر نادیا حزباوی پرداخت: شعر از نظر فرم بیرونی، یعنی قالب و قطعه و از نظر کاربرد ضرورتهایی چون وزن عروضی و قافیه درست و بیایراد است، اما در فرم درونی خامدستیهایی در قلم شاعر دیده میشود.
کاظمی گفت: شاعر باید عبارتهای عینی، امروزی و کارآمدتر را برگزیند و شعر را به خدمت قافیه در نیاورد. فرم درونی در شعر، آوردگاه تشخص زبانی شاعر است. تناسب و شیوه پیوند میان عناصر شعر از کوچکترین جزء واژگان تا بزرگترین واحد زبانی که همان جمله است و بسیاری از ظرافتها و ظرفیتهای زبانی، در کنار انواع تمهیدات، شگردها و تکنیکهای شعری و ... فرم درونی آن را شکل میدهد. شاعر باید بهویژه در ویرایشهای پس از سُرایش در این حوزه توجه بیشتری داشته باشد.
سارا شجاعی از دیگر منتقدان نشست، شعر حزباوی را دربردارندهی مفاهیم، تعابیر و ترکیبات زیبایی مثل گذرگاه زمان یا سوی کبود دانسته و گفت: شعر در اجرای مفاهیم و بلوغ بیانی جای کار دارد. از فرصت وزنی شعر در انتخاب واژه بهتر میتوان استفاده کرد تا بهگزینی در محور جانشینی واژهها رسید.
احمد تمیمی از دیگر شاعران این نشست در مورد شعر حزباوی میگوید: دو، سه ترکیب تازه در این غزل وجود دارد (بال فرود، نازک تندیس و سوی کبود) که این آخری نوعی آشناییزدایی هم دارد، اما دو ضعف عمده تالیف و فرم در این کار وجود دارد و نکته مهم دیگر تازگی سوژه و اجرا، پیوند ناگسستنی با شعر دارد، که در این کار چندان خبری از این مساله نیست و نظم بر شعر غلبه دارد.
سروده دوم: از مستانه شکیبایی
پیچیده در بخار نفسهای تو
خوابی مرا دیده
پهلو به پهلوی عسل
گیسوانم
با تارهای هستی تو
گره در گره در گره در گره
نمیترسم از خالی زیر پایم
من اینجا
آرزوهایم را
با اشک شبنم بافتهام
کاظمی شعر شکیبایی را حسب حالی عاشقانه دانست و بیان کرد: شاعر گزارشی از احوال خود یا از احوال مخاطب میدهد، اما عبارتهای شاعرانهای را در این گزارش به کار گرفته است. سطر «خوابی مرا دیده» آشناییزدایی خوبی را رقم زده است. کاش برای آن فضاسازی بیشتری میشد تا مخاطب با کیفیت این تلقی تازه آشنا شود. خواب چگونه ما را میبیند؟ اینکه ما خواب ببینیم مشخص است اما وقتی خواب ما را میبیند، چه اتفاقی میافتد؟ چنین خوابی چه تعبیری دارد؟ شاعر میتوانست پرسشهای از این دست برای خود طرح کند تا این سطر جذاب را بهتر و کارآمدتر نشان دهد. «آرزوها را با اشک شبنم بافتن» از دیگر فرازهای خوب این کوتاه سروده است که عاطفی و خیال انگیز است و البته پایان خوبی را هم برای این شعر رقم زده است. از نظر فرمی شاعر باید سروده را در ویرایش بررسی کرده و تلاش کند میان عناصر متنی بیشترین ارتباط و پیوند را برقرار کند.
عزت الله کیانی منقد دیگر در مورد شعر شکیبایی عنوان کرد: شاعر باید به مخاطب اجازه دهد تا واژگان به کار رفته در شعر چون: بخار نفسهای تو که منظور شاعر چه کسی بوده زمین، گیاه و... را خود مخاطب تصور کند. در بخشی دیگر از سروده «خوابی مرا دیده» با عبارت خواب مرا دیده، بسیار تفاوت دارد زیرا عبارت خواب مرا دیده، هم بسیار تکرار شده و هم معنی مشخص دارد، ولی گذاشتن یک «ی» که نشانه «ی» نکره یا وحده هست در آخرِ خواب، یک معنی تازه و متفاوت به عبارت داده است.
تمیمی در نقد این شعر با اشاره به ضعف فرم بیان کرد: شعر خوب شروع میشود و از همان سطر اول شاعر مخاطب را در فضای عاشقانه وارد میکند؛ اما عبارت «خوابی مرا دیده» آشناییزدایی دارد. دو بند بعدی ارتباط خوبی با بقیهی سروده ندارد. عبارتهای بهکار رفته در این شعر گاهی زیبا هستند مثل «آرزوهایم را با اشک شبنم بافتهام» اما چون ذهنی هستند چندان مخاطب را درگیر نمیکنند.
سروده سوم از عبدالرضا فاطمی:
رها نمیشوم
از این همه رنج ...،
" اُم کلثوم " و،
ترانهی « انْتَ عُمری »
سنگینی بس مطبوعی
بر ریههای خرابم میگذارد،
بی حضور تو،
چرا که دیدهام
قرارهای عاشقان بسیاری
از، ازدیاد نفوس
در نیمکتهای
ساحل کارون
رو به انفجار است ....،
بستر روح من
به دلتنگیهای تکنفرهاش
هنوز
تا هنوز
وفاداری میکند
در « وهابی »
به قهوههای تلخ
- تو -
در کافهی «کنجد»
کاظمی مولف «در قنوت نخلستان» هم در نقد شعر فاطمی گفت: ارجاعات بیرون متنی در این شعر سه دستهاند. گاهی معروف و مشهورند مثل: ترانه زیبای انت عمری از ام کلثوم نابغه تکرار نشدنی در ترانههای عربی، گاهی ناآشنایند. اما شاعر تمهیدی به کار میبندد تا آن را برای خواننده آشنا کند. مثلاً «کافه کنجد» نشان میدهد کنجد نام کافهای است و بیتردید خواننده با فضای کافه و کافهنشینی آشناست. دسته سوم جایی است که مثلاً شاعر میگوید «در وهابی» و تنها افراد کمی میدانند «وهابی» نام خیابانی در اهواز است و ذهنشان به سمت وهابیت نمیرود. این دسته از ارجاعات حتماً نیاز به پینویس دارند.
وی ادامه داد: بسیاری از خوانندگان این نوع نوشتن را خوش نمیدارند چرا که آنان را از جریان رسیدن به معنا، محتوا و درونمایه شعر بازمیدارد. کافی بود شاعر برای آن هم فضاسازی کند مثلاً بگوید: «در وهابی قدم میزنم» و جملههایی از این دست. دیگر اینکه کار شاعر نشان دادن است (اشاره به بیان تصویری و تخیل)، یادکرد نام بردن از ابژهها چندان به کار شعر نمیآید. «سنگینی مطبوع» و «ریههای خراب» و امثال این واژهها را نشان دهید. فضاسازی و تصویرسازی کنید. به عنوان مثال صدای سرفه و یا حتی کاربرد کلمه سرفه ریههای خراب را بهتر نشان میدهد تا اینکه ما فقط بگوییم ریههای خراب.
تمیمی نیز شعر فاطمی را اینگونه نقد کرد: سروده با یک گزاره قطعی آغاز میشود که از همان ابتدا دست شاعر را برای مخاطب رو میکند. هرچند این سروده نسبت به سرودههای دیگر فاطمی کمی متفاوتتر است. اما در نگاه اول همچون اشعار دیگر شاعر چه گفتن بر چگونه گفتن غلبه دارد.
وی ادامه داد: اتفاقهایی در سطح پنهان کار افتاده که آگاهانه یا ناآگاهانه به زیبایی سروده منجر میشود. در بند اول «سنگینی مطبوع» در ارتباط با ریتم سنگین اما دلنواز ترانهی «انت عمری» ام کلثوم و همینطور «قرار عاشقانه» در ارتباط با «ازدیاد نفوس» موجب شده نسبت به سرودههای قبلی هم فرم بهتری شکل گرفته و هم معنا کمی از سطح فاصله بگیرد. اما با این وجود میتوان مختصات همیشگی کارهای فاطمی را در این سروده نیز ردیابی کرد.
شجاعی در نقد فاطمی به یکنواختی فضا و محتوا از ابتدا تا انتهای سروده و انتخاب کلمات با نقش نشانه جهت عمق بخشیدن به شعر اشاره کرد.
سروده چهارم از الهام صفوی:
چون سنگها صدای مرا گوش میکنی
رودم ولی چه ساده فراموش میکنی
آیا تو دلخوشی که فقط شکل یک جنون
با قرص ماه شب تو مرا نوش میکنی؟
با خندههای گرم تو در نقش یک غریب
خاموش میشوم تو به من گوش میکنی
امروز هم که رود شدی ماهی مرا
با خندههای تلخ چه مغشوش میکنی
باید که سنگ باشم و از ما گذر کنم
دیگر منی نمانده چرا جوش میکنی؟
دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان شعر صفوی را درست و بدون ایراد وزن دانست و گفت: این غزل استقبالی است از غزل معروف فروغ فرخزاد که اصل آن یعنی غزل فروغ فرخزاد نیز استقبالی از غزل استاد غزل هوشنگ ابتهاج بوده است. استقبال فروغ از ابتهاج داستانی شنیدنی دارد که در این مجال از آن میگذریم. اما استقبال دوباره این غزل نیز اتفاق نیکی است. صرف نظر از بده بستانهای ادبی در میان شاعران نسلهای مختلف، هرگونه یادکرد و بزرگداشتی که از شاعران سلف صورت پذیرد، اقدام پسندیدهای است. ولی عبارتهای شکل یک جنون، نقش یک غریب و ... را نیز میشود بهتر از این گزینش کرد.
تمیمی منتقد دیگر ضمن ابراز زیبایی غزل، آن را نیازمند تامل بیشتر جهت ویرایش دانست و عنوان کرد: «تو» در بیت دوم کاملا وزن پرکن است و بیت چهارم اگرچه مانند مصراع نخست زیباست اما مصراع دوم بلاغت ندارد.
وی اضافه کرد: کار شاعر بر هم زدن هنجارها است. چنین تصویرهایی فقط توصیف واقعیت است که البته در جای خود میتواند ابزار شعرآفرینی باشد. اما در اینجا بهخصوص با قرار گرفتن در کنار مصراع نارسای بعد، نتوانسته است کارکرد شاعرانه مناسبی داشته باشد.
سروده پنجم از فاطمه مقدم:
هیچ چیز برایم تازگی ندارد
حتی ابهتی
که ناگهان
در چشمان تو تخلیه میشود
ذرهای
ناپدید شده در احتمال کسی
نگه میدارد
زمان را
به نفع دلتنگی
جان سالم به در نبردهام
در سرزمین انگورهای ملتهب
بگذار شانههای زمان
ترک بردارند
من هنوز
غبار زمین را
وفادارم
نویسنده کتاب «جریانشناسی شعر جنگ» کوشش شاعر برای معناگریزی و دیریابی در کوتاه سروده مقدم قابل توجه دانست و اضافه کرد: شعر زبان و فرم خوبی دارد. اگرچه در مصرع چون «ابهتی که ناگهان در چشمان تو تخلیه میشود»، عبارت «تخلیه میشود» بار منفی و شائبه وهن دارد و این مساله بر ابهام این فراز از شعر افزوده است، اما عبارتی مانند «ذرهای ناپدید شده در احتمال کسی» و از آن دو زیبا و بلاغیتر، عبارت در «سرزمین انگورهای ملتهب»، بر غنای ادبی این کوتاه سروده افزوده است.
صفوی شروع شعر مقدم را نیازمند عبارت قویتر و سطرهای بعدی را برای آغاز شعر مناسبتر دانست.
تمیمی با بیان اینکه قطعیت سطر ابتدایی شعر مقدم مخاطب را به ادامه خواندن شعر ترغیب نمیکند، تصریح کرد: خوبی کار مقدم استفاده بهینه از استعاره است که موجب تاویل پذیری شعر میشود.
نظر شما