نویسنده کتاب «سلیمانیها»:
خاطرات افراد از لحظه شنیدن خبر شهادت حاج قاسم «سلیمانیها» را خواندنی کرد
نویسنده کتاب «سلیمانیها» گفت: بیان خاطرات افراد از عکسالعملهای متفاوت پس از شنیدن خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی بدون پرداختن به حواشی در قالب داستانهای کوتاه، کتاب «سلیمانیها» را خواندنی کرده است.
لطیفه نجاتی؛ نویسنده کتاب «سلیمانیها» در گفتوگو با خبرنگار ایبنا به بیان سیر تدوین و ساختار این اثر و بازخوردهای مخاطبان پس از خواندن کتاب، پرداخت.
روند تدوین این کتاب و فرایند تولید به چه صورت بود؟
این کتاب در واقع به بازخورد خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی در جامعه میپردازد. اینکه افراد وقتی خبر شهادت ایشان را میشنوند در چه موقعیتهایی بودهاند. مثلا شخصی قرار بوده سر سفره عقد بنشیند یا فرد دیگر فرزندش به دنیا آمده بود. در واقع این کتاب روایتهای مختلف از سوی راویان را در رابطه با اینکه لحظهای که خبر شهادت حاج قاسم را میشنوند، کجا بودهاند و وقتی خبر را شنیدند چه واکنشی نشان دادند و این واکنش منجر به چه عملی شده را ثبت و ضبط کرده و نحوه مواجهه آنها با این خبر در قالب مصاحبههای مختلف در کتاب آمده است. مثلا فردی در فضای دانشجویی و خوابگاه بوده و اتفاقاتی که پس از شنیدن خبر برایش رخ داده را بیان کرده است. بیان خاطرات افراد مختلف از عکسالعملهای متفاوت پس از شنیدن خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی بدون پرداختن به حواشی در قالب داستانهای کوتاه، کتاب «سلیمانیها» را خواندنی کرده است.
کار نوشتن این کتاب چه مدت به طول انجامید؟
چون این کتاب چند نویسنده داشت، نگارش آن متفاوت بود. برخی نویسندگان زودتر به گروه پیوسته بودند و برخی تازه داشتند به گروه ملحق میشدند. تدوین این کتاب، حدود یک ماه قبل از سالگرد شهید سلیمانی به من پیشنهاد شد، به همین دلیل کار را به صورت فشرده پیش بردیم و همزمان که مصاحبهها را میگرفتیم، مصاحبههای تکمیلی انجام میشد و به ویراستار تحویل میدادیم.
روش تاریخ شفاهی چقدر در روند کار شما تأثیرگذار بود؟
مسألهای که در نگارش اثر با آن مواجه بودیم و موجب بازنویسی میشد، این بود که روایتها داشت تکراری و وارد فضای احساسات میشد، بنابراین بهنظرم رسید که حسهایی به روایتها اضافه کنم و به داستان پر و بال دهم، درعینحال به مصاحبههایی که به دستمان میرسید بسیار متعهد بودیم و به همین دلیل روش تاریخ شفاهی در این کتاب خیلی پررنگ است و سعی شده روایتها از همان زاویه دید مصاحبهشوندهها بیان شود.
منطق این کتاب و ویژگی بارز آن از نظر شما چه بوده و میخواستید چه موضوعی را در این نوشتار به مخاطب عرضه کنید؟
اتفاقی که پس از شنیدن خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی برای خودم افتاد، انگیزه اصلی تألیف این کتاب بود. به مرور با روایت دوستانم از هنگامی که خبر شهادت حاج قاسم را شنیدند، آشنا شدم و هر چه دایره افراد که تحتتأثیر این اتفاق قرار گرفته بودند، بیشتر میشد، اهمیت روایتها بیش از قبل میشد. مصاحبهها مربوط به افراد مختلف از بیشتر شهرهای ایران است و در کتاب هم نشان داده شده که این اتفاق شروع چه تحولاتی در افراد بود. درست است که اتفاق دردناکی بوده، اما به برکت خون حاج قاسم تحولات بزرگی در زندگی بسیاری از انسانها اتفاق افتاد.
در کتاب، روایتهای مختلف به نقل از بچه چهار ساله تا پیرمرد 80 ساله آمده است و تأثیر این اتفاق را روی آنها بیان میکند. این روایتها عظمت حاج قاسم را پررنگ میکند و اولین تأثیری که مخاطب از کتاب میگیرد این است که چقدر این شخص روح بزرگی داشته که شخصیتهای مختلف از ایشان تأثیر گرفتهاند.
چطور میتوان از زندگی شخصیتها و شهدای انقلاب و دفاع مقدس، رمان و داستان زندگی نوشت و در این عرصه تا چه اندازه میتوان وارد عرصه خیال شد؟
ما باید انتخاب کنیم که زندگینامه شهید را به چه شیوهای میخواهیم بنویسیم. مثلا در قالب تاریخ شفاهی مینویسیم یا رمان. قطعا هر زندگی فراز و نشیب خود را دارد و با پر و بال دادن به موضوع میتوان در مورد زندگی همه افراد، رمان نوشت و مخاطب خود را پیدا کرد. اگر هم در قالب تاریخ شفاهی بخواهیم پیش برویم، به اصل روایت پایبند باشیم و خیلی دخل و تصرف در موضوع نکنیم. باز همین تعهد برای مخاطب یک تلنگر میشود و مخاطب میداند این اثر که میخواند مستند است و رؤیاپردازی نیست و از این جهت به مخاطب تلنگر میزند که آنچه در این اثر آمده، مستند بوده و رویاپردازی نیست و همین تاریخ شفاهی بودن باعث کشش میشود و عبرتپذیری آن نیز خیلی بیشتر از کتابهای داستان است.
اگر بخواهیم از کلیشهها دوری کنیم چه قسمت از زندگی شهید را باید بنویسیم تا برای مخاطب جذاب باشد؟ بهنظر شما چه زمانی نویسنده در این مسیر موفق میشود؟
اتفاقی که در «سلیمانیها» افتاد این بود که هدف ما از پرداختن به این سوژه مشخص بود. زمانی نویسنده در کار خود موفق خواهد بود که هدفگذاری بهخوبی انجام شده باشد و روی همان موضوع مانور داده شود. اینکه بگوییم وی در خانواده متدین به دنیا آمد، دوران نوجوانی، جوانی و بعد هم شهادت را تعریف کنیم، همه آثار شبیه هم خواهد شد. برای جلوگیری از این اتفاق، باید بدانیم برای رسیدن به چه هدفی به سراغ این سوژه میرویم و بعد به موضوع پر و بال دهیم تا یک سری کتابها شبیه هم منتشر نشود.
چه بازخوردهایی از سوی مخاطبان دریافت کردید؟
نکته جالب درمورد بازخوردهایی که دریافت کردم این بود که مخاطبانی که کتاب را میخواندند و میخواستند نظرشان را بگویند، اتفاقی که زمان شنیدن خبر شهادت حاج قاسم برای خودشان پیش آمده بود را به یاد آورده و تعریف میکردند و این یعنی همذاتپنداری با سوژه اتفاق افتاده و مخاطب حس میکند خودش هم راوی کتاب است و این برای یک نویسنده موفقیت است.
نظر شما