کتاب «سرباز مکتب»، کتابی است که یک نویسنده پاکستانی به زبان اردو نوشته و سید عبدالحسین رئیسالسادات آن را ترجمه کرده است. رئیسالسادات که سابقه رایزنی فرهنگی ایران در پاکستان و ریاست خانه فرهنگ ایران در پیشاور را نیز در کارنامه دارد، درباره تجربه این کتاب گفت: «ماجرا از آنجا شروع شد که یک روز فردی که متوجه شدم یک دانشجوی پاکستانی است و در دانشگاه تهران تحصیل میکند، با من تماس گرفت و...»
کتاب «سرباز مکتب» نوشته سیدحسن رضا نقوی بهزودی با ترجمه شما و از سوی نشر صاد به چاپ میرسد. نویسنده در این کتاب به دورههای مختلف زندگی شهید سلیمانی از تولد تا شهادت پرداخته است. زندگی پر فراز و نشیب ایشان چه نسبتی با شخصیتپردازی ارائه شده در این اثر دارد؟
بهنظر من نویسنده سعی داشت تا شهید سلیمانی را بهعنوان یک الگو برای اردوزبانان مطرح کند و تا حد زیادی در این راه موفق بوده است. من دعا میکنم که منهای نحوه نگارش کتاب، فیزیک اثر و صفحهبندی و طراحیهای از این قبیل، برای خوانندههای اردو زبان جاذبه ایجاد کند تا بیشتر بتوانند با شهید سلیمانی آشنا شوند. عشقی که پاکستانیها بهویژه شیعیان به شهید سلیمانی در مراسم تشییع ایشان و بعد از آن تاکنون نشان دادهاند و وجود نویسندهای همچون دکتر سیدحسن رضا نقوی، اینها همه گویای علاقه مردم اردو زبان به شهید سلیمانی و اقدامات ایشان است.
جز مردم پاکستان، مردم هند و برخی از مردم بنگلادش نیز اردو زبان هستند. امیدوارم تلاش سازمانی که متصدی امر گسترش اندیشههای شهید سلیمانی است، در این زمینهها نیز فعال شود و ما بتوانیم فعالیتها را در سطح گستردهای در بین مسمانان و غیرمسلمانان در این شبهقاره داشته باشیم. امیدوارم ترجمه فارسی این کتاب در افغانستان منتشر شده تا الگویی برای جوانان شیعه و غیرشیعه باشد. همچنین امیدوارم این کتاب به زبانهای دیگر نیز ترجمه شود و البته تا آنجایی که خبر دارم، ترجمه عربی و انگلیسی آن در راه انتشار است. اگرچه برخی موانع برای انتشار فیزیکی این کتاب در کشورهای دیگر وجود دارد، منتها کمتر میتوانند جلوی انتشار الکترونیک این اثر را بگیرند. امیدوارم این کتاب به زبانهای بزرگ کشورهای اسلامی نیز ترجمه شود. برای مثال به حروف کرلیک برگردانده شود تا برای مردم تاجیکستان قابلاستفاده شود.
چند صد میلیون بنگلادشی داریم که مسلمان هستند و میشود این اثر را به زبان بنگالی نیز ترجمه کرد و همینطور در کشورهای عربی که امیدوارم در این زمینه تلاشهایی از جانب مجموعه نظام اسلامیمان صورت بگیرد تا جوانهای مسلمان جهان که از دور علاقهمند به شهید سلیمانی هستند، از نزدیک هم با زندگی ایشان آشنا شوند و او را الگوی خودشان قرار دهند که پشتوانهای برای انتشار اسلام است. زندگی شهید سلیمانی پرفراز و نشیب بود و این کتاب یک آغاز است. امیدوارم و منتظرم که این نویسنده و یا نویسندههای فارسیزبان و غیرفارسیزبانان گوشههای دیگری از زندگی شهید سلیمانی را روشنتر کنند و با این هدف که آن شهید عزیز قابلیت بزرگ او که الگو قرار گرفتن برای مسلمانان دیگر است، به منصه ظهور برسد.
با توجه به حیطه فعالیتهای شهید سلیمانی و سفرهای متعدد داخلی و خارجی ایشان، نویسنده در نگارش «سرباز مکتب» به چه ملاحظاتی در فضاسازی توجه داشته است؟
شاید لزومی نداشته و شاید لزومی ندیده و شاید زیاد مسأله برای نویسنده مهم نبوده و شاید اگر هم مهم بوده، زیاد اجازه نمیتوانست داشته باشد بهعنوان نویسنده وارد جزئیات سفرهای داخلی و خارجی شهید سلیمانی شود تا بتواند فضاسازی کند. البته بحث کتاب زندگی کلی شهید سلیمانی است. همانطور که گفتم برخی از وجوه زندگی ایشان بوده که یا فعلا نباید گفته شود و یا اگر هم قرار است گفته شود باید در سطوح خاصی ارائه شود تا در پیروی از مکتب و راه نظامی و گاهی گوشههایی از اخلاق و رفتار شهید سلیمانی عزیز الگوی کار خودشان قرار دهند. بنابراین نویسنده در «سرباز مکتب» به این زمینه خیلی زیاد نپرداخت، بهجز سفری که ایشان برای دیدار با آقای پوتین و جذب همکاری بیشتر روسیه در زمینه حرکتهای سپاه قدس به مسکو داشتند و یا سفر آخر (سفر شهادتشان)، به سفرهای دیگر زیاد پرداخته نشده و همانطور که گفتم شاید بهنظر نویسنده این مسائل زیاد مهم نبوده است.
شهید سلیمانی در کشورهای دیگر نیز شناخته شده و موردتوجه بودند تا جایی که «شهید قدس» و یا «شهید مقاومت» نامیده میشوند. نویسنده در این اثر تا چه میزان به معرفی ابعاد مختلف شخصیتی ایشان توجه داشته است؟
یکی از بخشهای مهم این کتاب، معرفی شهید سلیمانی بهعنوان فرمانده سپاه قدس و عملیاتهای مختلفی که سپاه قدس با فرماندهی سردار داشته و نحوه فرماندهی ایشان است. این قسمتها بسیار جذاب و جالب است که برای مثال چگونه کردستان عراق را از دست داعش نجات دادند و همینطور در روسیه، در غزه و در لبنان. اینها مواردی هستند که در کتاب به آنها پرداخته شده است و طی مصاحبههایی که با افراد مختلف انجام شده، گوشههایی و تنها گوشههایی از این فعالیتها نشان داده شده و نویسنده با تنظیم و گردآوری و ترجمه عربی به اردوی مصاحبههایی که انجام داد و یا از قبل انجام شده بود، توانست به گوشهای از ابعاد زندگی شهید سلیمانی و فعالیتها و عملیات مختلفی که ایشان بهعنوان فرمانده سپاه قدس و همکاری و همراهی با عناصر دیگر مثل حماس، حرکت اسلامی، حزبالله و عراق در مقابله در عناصر آمریکایی بپردازد.
فکر میکنم در حد زیادی نویسنده موفق بود این ابعاد را مطرح کند و معتقدم ازجمله کارهایی که در آینده حداقل برای نظامیان ما یا سپاه قدس یا سپاه پاسداران یا ارتش و حتی علاوه بر نیرویهای نظامی نیروهای انتظامیمان باید انجام شود، این است که مسئولان سپاه قدس که از نزدیک با شهید سلیمانی همراه و همکار بودند، اطلاعات درباره نحوه برنامهریزی برای عملیاتهای مختلف و نقش اخلاق را در شخصیت ایشان جمعآوری کرده و در قالب دروس نظامی در اختیار نظامیان و حتی نیروی انتظامی ما قرار دهند. البته سردار فقط با دید نظامی به مسائل نگاه نمیکرد، اسلام و اخلاق در کنار همه برنامههای ایشان بود که نویسنده تا حدی توانسته در برخی موارد این ابعاد را روشن کند، ولی جای روشنگری بیشتر وجود دارد. مطمئنا خوانندگان نیز در جستوجوی این گوشهها و وجوه زندگی و شخصیتی شهید سلیمانی هستند. البته بعضی از مطالب جزو مطالب مهم استراتژیک نظامی نظام جمهوری اسلامی ایران است که شاید منتشر کردن آن هنوز خیلی زود باشد، اما حداقل سران نظامی ما میتوانند از این مطالب درس بگیرند و بهعنوان راهبرد و کاربرد عملیاتی استفاده کنند.
با توجه به جزئیات و ناگفتههایی که از زندگی شهید سلیمانی در این اثر وجود دارد، «سرباز مکتب» چه جذابیتهایی برای مخاطبان دارد؟ مهمترین ویژگی این اثر از نظر شما چیست؟
همانطور که اشاره کردهاید کتاب ناگفتههایی از زندگی شهید سلیمانی را در خود دارد. من نیز در مقدمه کتاب نوشتم که به واقع برای من اینگونه بود که هرچه پیشتر میرفتم مطالب جذابتر میشد. ناگفتههایی از زندگی ایشان و یا اظهارنظرهایی که دیگران در قالب مصاحبههای بسیاری انجام دادهاند در این کتاب آمده است. تعدادی از مصاحبههایی که در «سرباز مکتب» با آن مواجه هستیم، قبل از شهادت ایشان و بخشی بعد از شهادت سردار انجام شده که شامل مصاحبه با شهید سلیمانی، سید حسن نصرالله، بعضی از سرداران سپاه قدس، مردم عادی و همچنین یاران گذشته شهید سلیمانی میشود که همه اینها نکات جالبی از جنبههای مختلف زندگی ایشان به همراه داشته است.
مطلب دیگری که برای من جالب بود این است که مجموعه این اثر، راه را برای کنکاش بیشتر در زندگی و ابعاد زندگی شهید سلیمانی باز میکند که یکی از ابعاد آن، زندگی خانوادگی ایشان است؛ برای مثال اخلاق و رفتار و کردار حاج قاسم با فرزندان و همسر. امیدوارم همانطور که درباره زندگی برخی از شهدای دیگر نیز داریم، روزی زندگینامه ایشان نیز نگاشته شود. اهالی قلم و آنهایی که کتاب را میخوانند میتوانند در خوانش این اثر یادداشتبرداری کنند و سراغ جنبههای دیگری از زندگی حاج قاسم بروند تا گوشههای دیگری از زندگی این الگوی بسیار مناسب برای زندگی فردی و اجتماعی ما نوشته شود و در اختیار ملت وفادار ایران نسبت به سردار شهیدشان قرار دهند. برای مثال درباره اخلاق کاری، موضعگیریهای نظامی و اخلاقی ایشان و همچنین شجاعت خاصی که حاج قاسم بهعنوان یک سردار داشت، واقعا نمونهای از مالک اشتر در وجود ایشان بود.
از جذابیتهای کتاب میتوان به مصاحبههایی که در این اثر میخوانیم اشاره کرد. برای مثال اینکه سیدحسن نصراالله و یا نماینده حزبالله درباره شهید سلیمانی چه میگویند؟ و اقداماتی که در همین اندازه مختصر از ایشان در این کتاب ذکر شده، برای خواننده جذاب است. امیدوارم ترجمه فارسی این کتاب طوری باشد که از جذابیت کتاب نکاسته باشد، اگرچه با همه تلاشها در ترجمه فرهنگی که در زبان اصلی اثر موجود است، نمیتواند منتقل کند. با همه تلاشهایی که در ترجمه آثار دارم به این معنی که اصل اول برای من فرهنگی است که نویسنده سعی در انتقال آن داشت، امیدوارم موفق شده باشم که در انجام این مسولیت روسفید بوده و قلم من خستگی ایجاد نکرده باشد تا خواننده کتاب را زمین بگذارد. امیدوارم چنین نباشد و دعا میکنم که توانسته باشم آنچه که در وجود شهید سلیمانی بود و ما باید آن را پیدا کنیم، به خوانندگان منتقل کنم و از خواندن کتاب لذت ببرند و این نکات را درک کنند و دریابند.
بهنظر من مهمترین ویژگی اثر، مصاحبهها هستند. البته این مسأله هم حائز اهمیت است که با زندگی شهید سلیمانی از آغاز آشنا میشویم. دوران کودکی و نوجوانی شهید سلیمانی، خانوادهای که در آن رشد کرد، زندگی در دوران انقلاب، نقش او در جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و تأثیر ایشان در تشکیل لشکر ثارالله، ازجمله مواردی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است. همچنین به نقش سردار در مبارزه با اشرار اشاره شد و روشهای عالی که درپیش گرفت، چراکه او تنها اهل جنگ نبود، بلکه اهل فکر و فرهنگ بود. برای مثال حاج قاسم فقط درصدد این نبود که اشرار را سرجایشان بنشاند، بلکه سعی داشت نیازهای آنها را فراهم کند که تبدیل به اشرار نشوند.
چگونه با این اثر آشنا شدید و تصمیم به ترجمه آن گرفتید؟ از دغدغههای شخصیتان برای انتخاب و ترجمه «سرباز مکتب» بگوئید. در ترجمه اینکتاب با چه چالشهایی مواجه بودید؟
ماجرا از آنجا شروع شد که یک روز فردی که متوجه شدم یک دانشجوی پاکستانی است و در دانشگاه تهران تحصیل میکند، با من تماس گرفت و به زبان اردو از من آدرس ناشرانی را خواست که ترجمههای من از کتابهای نویسندگان پاکستانی را منتشر کردهاند تا آنها را تهیه کند و به لاهور ببرد. این اتفاق افتاد و او در بازگشت به ایران، حامل پیامهای تشکری از سوی دکتر طاهر القادری و دیگر افراد سازمان منهاجالقرآن همچون دکتر حسن محیالدین(پسر دکتر طاهر القادری) از بخش بینالملل این سازمان برای من بود. چند روز بعد با من تماس گرفت و گفت کتابی درباره سردار حاج قاسم سلیمانی به زبان اردو نوشتم. موسسه انتشاراتی که قرار است کتاب را چاپ کند، میخواهد ترجمه فارسی آن را نیز منتشر کند. میخواستم پیشنهاد بدهم که شما آمادگی انجام آن را دارید؟ من بسیار و قلبا خوشحال شدم و شکر خدا را بهجای آوردم؛ به دلایل مختلفی، یکی اینکه این کار ناخواسته به من رسیده بود و دیگر اینکه لطف خدا بود که به من برسد. به این پیشنهاد پاسخ مثبت دادم تا بتوانم خدمتی به این شهید عزیز داشته باشم.
بعد از حدود یک هفته از نشر صاد با من تماس گرفتند و گفتند میخواهند برای ترجمه این اثر قرارداد ببندند. در تصور من این بود که کتاب نوشته شده است. پذیرفتم و قراداد را تنظیم و ارسال کردم و گفتم کتاب را برای من بفرستید. گفتند نویسنده باید کتاب را برای ما ارسال کند تا ما برای شما ارسال کنیم و متوجه شدم که آقای دکتر حسن رضا نقوی در حال تدوین و تألیف کتاب است و این کار بسیار مشکل بود چون خُرد خُرد کتاب باید به من میرسید و اگر از ابتدا کتاب را داشته باشم، تورقی میکنم و با محتوای کتاب آشنا میشوم و احیانا کتاب را از ابتدا تا انتها میخوانم تا موضوع کتاب دستم بیاید و شروع به ترجمه میکنم، در نتیجه معمولا برای ترجمه اثر اینطور برنامهریزی میکنم.
بزرگترین مشکل من این بود که این اثر فصل به فصل برای ناشر ارسال میشد، ناشر پرینت میگرفت و برای من میفرستاد که گاهی کیفیت خوبی نداشتند. برای مثال دکتر نقوی با کمترین فاصله بین سطرها تنظیم و برای ناشر ارسال میکرد و ناشر همینطور برای من میفرستاد که کار را برای من مشکل میکرد، اما خدا را شکر میکنم که کار ذرهای چالش برای من داشت و از این نظر ساده نبود. مطلب دیگر اینکه چون اثر در حال تدوین و تألیف بود، در بعضی جاها بهنظر میرسید که دکتر نقوی کلمهای را جا انداخته یا فعل و یا حرف اضافهای را در زبان اردو جابهجا نوشته باشد. اگرچه زبان اردوی من به هیچعنوان مثل دکتر نقوی نیست، منتها مجبور بودم مقداری تذکر بدهم و یا بپرسم که آیا منظورتان چنین بوده یا نبوده؟ برای مثال درباره اسامی و یا زندگی شخصی ایشان. به این ترتیب به نویسنده تذکر میدادم، زیرا ضمن آنکه دغدغه ترجمه فارسی اثر را داشتم، دغدغه متن اردو را هم داشتم، چون دلم میخواست این اثر، اثری ممتاز برای اردو زبانان باشد تا حوصله بیشتری برای خواندنش داشته باشند.
روز اولی که از انتشارات با من تماس گرفته شد، 29 یا 30 شهریور بود که هنوز کتاب بهدستم نرسیده بود و همانطور که گفتم، فکر میکردم کتاب بهصورت کامل نوشته شده باشد و گفتند که تا 20 آذر ترجمه فارسی کتاب را میخواهند که من گفتم این کار غیرممکن است که من بتوانم کار ترجمه این اثر را در این مدت کوتاه به پایان برسانم، چون گفته بودند حجم کتاب 300 صفحه است. و علاوه بر ترجمه، تایپ و ویرایش اثر نیز به زمان نیاز داشت.
گفتند قصد دارند بهزودی این اثر را منتشر کنند. بالاخره قرار بر این شد که تا 30 آذر ترجمه کامل اثر را تحویل دهم. فکر میکردم اگر کتاب را 30 آذر تحویل بدهم، ناشر فرصت کمی برای ویرایش، کسب مجوز، طرح جلد، صفحهبندی، چاپ و انتشار کتاب خواهند داشت. به این ترتیب شبانهروزم، تمام وقت و انرژیام را برای ترجمه این کتاب گذاشتم تا زودتر آن را به پایان برسانم، البته شاید مجموعا حدود 10 روز یا بیشتر از من تلف شد، چون منتظر پرینت بودم و دکتر نقوی نتوانستند کار را در آن زمان آماده کنند و بعضی از مصاحبهها را پیاده کنند که در اگر این زمان تلف نمیشد، میتوانستم زودتر کار را تحویل بدهم. در نهایت بهجای 30 آذر ترجمه فارسی اثر را 17 یا 18 آذر بهصورت کامل برای ویرایش و دیگر کارهای انتشار ارسال کردم.
از دغدغههای من در ترجمه این اثر، روان بودن متن ترجمه بود. دوست داشتم ترجمه فارسی اثر چنان روان باشد که خواننده ایرانی جذب اثر شده و لذت ببرد و بهویژه جوانان ما بتوانند انسانی بزرگ، زیبا و پسندیده مثل شهید سلیمانی را الگوی خودشان قرار دهند که کار بهخوبی تمام شد و امیدوارم به موقع و سراسری بهدست جوانان و خانوادهها برسد تا ببینند این قهرمان ملی و بینالمللی ما و مرد شجاع همه صحنهها، صحنه مبارزه با نفس که یکی از صحنههای سخت است و صحنههای مقابله با داعش و اسرائیل و صحنههای کمک به مسلمانان فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، یمن و افغانستان چه شخصیتی داشت تا ایرانیان با افتخار از او بهعنوان الگو استفاده کنند.
نظر شما