به مناسبت چهارم مرداد ماه؛ سالروز درگذشت بزرگترین واقف فرهنگ
متمولان ایرانی نباید بگذارند کتابهای نفیس از کشور خارج شود/ حاج حسین ملک؛ قابوس بن وشمگیر روزگار ما
«کتاب از ایران نباید بیرون برود» و برای اینکه میراث ما از کشور خارج نشود، «متمولان ایران آنها را باید بخرند و حفظ کنند.» این دو جمله از سخنان حاج حسین ملک به روایت احمد اقتداری است که در روزگار ما باید بر دیده و جان هر ایرانی حک شود.
دشوار است در روزگار ما بتوانیم لحظهای فکر کنیم که فردی مانند حاج حسین آقا ملک وجود داشته و انبوهی از ثروتش را برای حفظ فرهنگ و مواریث ایرانی خرج کرده است. به من خرده نگیرید که چنان با تعجب از بذل و بخشش فرهنگی و نگاه پر لطف و عطوفت نادره روگار حاج حسین آقا ملک حرف میزنم، چون در این دوره که در طرفهالعینی میراث ما در بازارهای مکاره در دست غیرایرانیان به ثمن بخس رد و بدل میشود و ما فقط با حسرت و درد نظارهگریم، هضم و ذرک شخصیتی مثل حاج حسین ملک دشوار است.
وقتی سراغ خاطرات بیشماری از اهل فرهنگ و هنر و ادب رفتم تا از زوایه نگاه آنها حاج حسین آقا ملک را بشناسم، حرفهایشان که به نوعی در برخی موضوعات مشترک بود، متعجبم کرد چهطور یک بازرگان که با چرتکه و حساب و کتاب سرکار دارد، میتواند به این اندازه متفاوت باشد که به قول ژاله آموزگار به جای خوشگذرانی وقت گذاشت و همت کرد و کتابخانهای چشمگیر و باارزش از نسخ خطی را ایجاد کرد تا سالها بعد از درگذشتش به نیکی توام با تحسین یادش کنند.
هر آنچه درباره حاج حسین آقا ملک خواندم بیش از هر چیز اشاره به کتابخانهای در میان بازار حلبیسازان تهران بود؛ کتابخانهای بیش از هر دارایی دیگری حاج حسین را معروف و مشهور میان اهل فرهنگ و ادب کرد. وگرنه به قول ایرج افشار؛ «مجموعه کتابخانه و موزه است که سبب شهرت او شد.» چون ثروتمندان زیادی در ایران زیستهاند که گمنام مردند اما حسین آقا فرق داشت؛ چون هم کتاب نفیس را خریداری کرد و اشیاء نفیسی هم در موزه خود گرد آورد تا در ایران بماند و همین خصلتش باعث شد در میان ایرانیان و خارجیان معروف و مشهور شود.
در میان فهرست درازدامن خاطراتی که درباره حسین آقا ملک نقل شده، اسامی بزرگان زیادی از منوچهر ستوده، سعید نفیسی، عبدالله انوار، ایرج افشار، علامه شیخ محمدحسین کاشفالغطاء و دیگران ردیف شده که هر کدام نکات متفاوتی از شخصیت او را برشمردند اما همه در نگاه نخست با شگفتی از نسخههای خطی کتابخانه مردی در میان بازار تهران گفتند که درش به روی همه باز و به راحتی برای همگان قابل استفاده بود. مردی که با ثروت هنگفتش معتقد بود که ادب و فرهنگ ایران باید ببالد و میراث کهنش باید برای نسل آینده این آب و خاک بر جای بماند. پس به گردآوری کتابها و اشیاء نفیس همت گماشت تا کنار نام میراث فرهنگی ایران نامش در اذهان نسلهای آینده تکرار شود.
وقتی خاطرات بزرگانی که با حسین آقا ملک در معاشرت و ارتباط بودند، مرور میکنیم نکات خاصی از انس و الفت او با کتاب درمییابیم که قدری عجیب است. یکی از خادمان کتابخانه ملک میگوید: «ایشان 10 سال اخر عمر در کتابخانه بود و شبها اگر میخواست بخوابد دو نفر در کنارش بودیم. هنگام خواب کلید موزه و کتابخانه دست خودش بود.» عشق و علاقهاش به کتاب آنقدر بود که محمدعلی اسلامی ندوشن معتقد است: «شیفتگی او به کتاب و دیگر آثار تاریخی ایران از همان نگاه نخست هویدا بود.» در نگاه اهل ادب و فرهنگ که خود با کتاب انس و الفتی داشتند، حاج حسینآقا ملک را استثنایی از عالم تجارت میدانستند که به کتاب و فرهنگ علاقه و علقهای عجیب داشت و برای پویایی فرهنگ و حفظ میراث کهن از هر چیزی چشم میپوشید. چنانکه جلال ستاری او را چون دری کمیاب در دوران کوری میبیند که به تنهایی بار بزرگی از مانایی فرهنگ را به دوش میکشد. ستاری در تعبیری زیبا او را به قابوس وشمگیر تشبیه میکند که در فرهنگ رو به زوال ایران پس از دههها خاموشی همچنان میدرخشد. ضمن اینکه در ستایش حاج حسین، او را معجزه فرهنگ مردمی میداند که بار صد دولت را بر دوش میکشد.
افراد بزرگ دیگری از اهل قلم و فرهنگ ایران نیز از یگانگی و خاص بودگی ملک یاد کردند یکی از آنها احمد اقتداری است که خیلی کم از کسی تعریف میکند. او حاج حسین ملک را میستاید، چون در کنار کار تجارت به «مواریث فرهنگی و حفظ سند» نگاه ویژهای داشت. ضمن اینکه اقتداری به مکان کتابخانه نیز نگاه خاصی دارد و قرار گرفتن آن را در میان بازار حلبیسازان حاکی از ارزش و اعتبار او برای مردم میداند. یک جمله اقتداری را دیگر همنشینان و اهالی فرهنگ هم به زبان و کلامی دیگری تکرار کردند و آن این مهم که «کتاب از ایران نباید بیرون برود» و برای اینکه میراث ما از کشور خارج نشود، «متمولان ایران آنها را باید بخرند و حفظ کنند.»
همگی بر این نکته متفقالقولند که او مردی سخن سنج و نکتهدان اهل شعر و مشاعره بود و در جمع ادبا رفت و آمد داشت. اگرچه در جمع کمگوی بود اما در زمان سخن گفتن کسی را یارای پاسخ گفتن به حاضرجوابی و بذلهگوییاش نبود. در عین حال مهماننواز و مردم دار بود و سفرهاش به روی همه باز. آری نیم قرن از درگذشت حاج حسین ملک میگذرد و به اعتراف همه کسانی که از کتابخانه و موزهاش اندک بهرهای گرفتهاند، او مردی مانا در آسمان فرهنگ ایران است که به آسانی از اذهان ایران و ایرانی پاک نمیشود.
خاطراتی از بزرگان درباره حاچ حسین آقا ملک در کتابی به نام «روزگار ملک» به کوشش مهدی یساولی با مقدمه سید عبدالله انوار گرد آمده است که همه اهالی فرهنگ و ادب در این خاطرات از بزرگ مرد عرصه فرهنگ گفتند که با عشق به ایران اسلامی بر آن بود گنجینه عظیمی از فرهنگ را در کتابخانه و موزه ملک بر جای بگذارد تا نسل آینده نسبت به هویت خود بیگانه نباشد. یادش مانا و راهش پر رهرو باد.
حاج حسین ملک، واقف و بنیانگذار کتابخانه و موزه ملی ملک در ۱۱ ربیع الاول سال ۱۲۸۸ ه.ق (۱۲۵۰خورشیدی) در تهران متولد شد. خانوادهاش اصالتا تبریزی و مجتهد زاده بودند. اما پدربزرگش آقا مهدی به کسوت روحانیان درنیامد، بلکه در جنگ های ایران و روس به قشون دولتی پیوست و تا درجه سرهنگی پیش رفت. پس از جنگ به تجارت روی آورد و از امتیاز دوستی با میرزا تقی خان امیرنظام (امیرکبیر آینده) برخوردار شد. امیرنظام، پیشکار ولیعهد قاجار در آذربایجان بود و هنگامی که محمد شاه قاجار از دنیا رفت، ۱۰۰ هزار تومان از آقا مهدی قرض گرفت تا ناصرالدین میرزای ولیعهد را از تبریز به تهران بیاورد و به تخت بنشاند. آقا مهدی هم به تهران آمد و به پاس خدماتش لقب ملک التجاری گرفت.
بعد از آقا مهدی این لقب به فرزندش محمد کاظم رسید که خصایل متفاوتی را از خود بروز می داد. در جوانی ورزشکار و دست پرورده پهلوان ابراهیم یزدی بود. سپس مثل پدر وارد تجارت شد. از سیاست نیز برکنار نبود و دستی هم در سرودن شعر داشت.
حاج حسین و دو برادر و سه خواهرش با چنین تباری و در خانه چنین پدری پرورش یافتند. چون پدرش به مدارس جدید با دیده تردید می نگریست و آن ها را مخلّ دیانت می دانست، حسین را به مدارس دارالشفاء و صدر تهران فرستاد تا به تحصیل علوم قدیمه همت گمارد. استادان او سید محمدعلی مازندرانی و میرشهاب الدین نیریزی بودند و گویا با میرزا ابوالحسن جلوه حکیم بزرگ عصر ناصری صمیمیت داشت. یکچند هم دور از چشم پدر به مدرسه فرانسوی آلیانس رفت تا زبان فرانسه را بیاموزد. در آن جا با کسانی چون محمد علی فروغی ( ادیب و نخست وزیر سال های بعد) هم دوره بود.
محمد کاظم ملک التجار، از راه تجارت و از جانب املاک وسیعی که در خراسان خریده بود، ثروت انبوهی را برای فرزندانش به ارث گذاشت و این اساس ثروت حاج حسین ملک بود. او دستیاری پدرش در اداره املاک خراسان را برعهده داشت و گویا نخستین علقه های فرهنگی اش در سفری که همراه پدر به مشهد رفت، بسته شد. در آن جا به راهنمایی یکی از دوستان پدر با پاره ای نفایس حرم رضوی آشنا شد و بعدتر وقتی در نیشابور نسخه ای از دیوان "ابن یمین فریومدی" (شاعر سده ششم هجری) را بدست آورد، فکر بنیاد یک کتابخانه بزرگ به ذهنش خطور کرد. در این زمان ۲۸ساله بود.
کتابخانهای که ملک از حدود سال ۱۲۷۸ خورشیدی فراهم آورد، ابتدا در مشهد بود و سپس به خانه پدری او در بازار بین الحرمین تهران منتقل شد تا در اختیار اهل فضل و دانش قرار گیرد. آن گاه در سال ۱۳۱۶ به شرحی که در بخش وقف نامه خواهد آمد، تقدیم آستان امام رضا (ع) شد. حسین ملک همچنین املاک و مستغلات زیادی را در تهران و خراسان وقف امور خیریه و عام المنفعه کرده و بدین ترتیب در جایگاه بزرگ ترین واقف تاریخ معاصر ایران نشسته است.
این واقف بزرگ و دوستدار فرهنگ در چهارم مردادماه سال ۱۳۵۱ خورشیدی در ۱۰۱ سالگی چشم از جهان فروبست و در حرم امام رضاعلیه السلام به خاک سپرده شد. از او پنج دختر به یادگار ماند. خانم ها عزتملک، ملکزاده و صدیقه از بطن همسر اولش بانو نوابه قدسیه بوجود آمدند و خانم ها فلورت و رزت دختران او از همسر دومش، زرین خانم هستند.
وقفنامه حاج حسین ملک در ۶ آبان ماه ۱۳۱۶ خورشیدی، خانه پدری خود در بازار بین الحرمین تهران را به همراه تمام اثاثیه و کتاب های موجود در آن وقف آستان امام رضا (علیه السلام) کرد تا "شعبه ای از کتابخانه مقدسه رضویه باشد".
آنچه وقف شد افزون بر هزاران نسخه خطی نفیس یا چاپ سنگی شامل فرش ها، لوسترها، مبلمان و تابلوهای نقاشی بود که او به عنوان لوازم و تجملات زندگی شخصی از آن ها استفاده می کرد. همچنین مجموعه های تمبر، سکه، آثار لاکی و تابلوهای نقاشی میانشان دیده می شد. این آثار ابتدا کنار کتابخانه به نمایش درآمدند و سپس هسته اولیه موزه ملک را شکل دادند.
طبق وقف نامه، کتابخانه ملی ملک همه روزه به جز تعطیلات برای استفاده عموم باز است، اما «بیرون دادن و بردن کتاب» ممنوع است و کتابها باید در محل کتابخانه و طبق آداب مترتب بر آن مطالعه شوند.
حاج حسین ملک اموال زیادی را وقف کتابخانه کرد تا پس از مرگش درآمدی برای توسعه کمی و کیفی آن فراهم باشد. او نخستین بار در سال ۱۳۲۵خورشیدی و سپس در ۲۵ فروردین ماه ۱۳۳۰ املاک و مستغلات زیادی را وقف آستان قدس رضوی کرد و درآمدشان را به کتابخانه اختصاص داد. املاک وقفی در سال ۱۳۳۰ شامل ۲۰ قطعه زمین بزرگ کشاورزی در خراسان و تعداد زیادی دکان در بازار تهران بود.
تولیت و نظارت این موقوفات مانند کتابخانه است و عمدتا صرف کارهای ذیل خواهد شد:
۱- اختصاص نیم عشر (۵ درصد) از عواید خالص سالانه برای خرید کتاب و لوازم موزه
۲- اداره کتابخانه شامل مرمت کتابها و حقوق متولی، ناظران، مدیر و کارکنان
۳- برپایی جشن در سالروز ولادت پنج تن آل عبا علیهم السلام و بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و میلاد فرخنده امام رضا علیه السلام
۴- برپایی مراسم سوگواری در روزهای هفتم تا یازدهم محرم
۵- برگزاری مراسم یادبود در سالروز درگذشت واقف
حاج حسین ملک در سالهای ۱۳۳۱ و ۱۳۳۴ برای چندمین بار املاک و مستغلاتی را وقف آستان قدس رضوی کرد و مقرر داشت که بخشی از عواید آنها به کتابخانه و موزه و بخش دیگر به ساخت و اداره بیمارستانی در چناران خراسان اختصاص یابد.
نظر شما