صالح زمانی، مدرس دانشگاه در پاسخ به این پرسش که کتابخانه ملی ایران نیز باید به این نقطه برسد که میخواهد مروج کدام ارزش یا سرمایه نمادین در جامعه باشد، معتقد است، بدون تعیین راهبرد، ارزش و ماموریت کتابخانه ملی نمیتواند در بخش بینالمللی موفقیتی کسب کند.
برای رسیدن به کتابخانه ملی اثر گذار به چه مدتی زمانی نیاز داریم؟
این موضوع را نمیتوان بهطور دقیق تخمین زد چراکه به عوامل متعدد وابسته است اما تجربه کتابخانههای ملی کشورهایی مانند قطر و ژاپن نشان داده کشورهایی بودند که در کمتر از 10 سال توانستهاند نگاههای بینالمللی و منطقهای را به تحولات حوزه فرهنگ و تمدنی خود جلب کنند، در واقع جنبه تمدنی کتابخانه ملی خود را که مرتبط با حافظه ملی، تاریخ، فرهنگ و نمایش اقتدار هویتی یک کشور است، در دنیا به نمایش گذاشتهاند.
ایران برای استفاده از این ارزش تمدنی، ابزار زبان فارسی، محدوده یکپارچهای کهن و متمدن به نام ایران و ایران فرهنگی قوی و ظرفیتهای غیرقابل شمارش دیگر دارد اما متأسفانه فقدان راهبرد و یک بورد متمرکز مدیریتی در حوزه کتابخانهها سبب شده است که در این زمینه حتی به فکر هم نیفتیم. کتابخانه ملی ایران بهطور کلی اگر قرار است جایگاه خود را در ایفلا تثبیت کند؛ نخست باید مشخص کند میخواهد اثرگذار باشد یا اثرپذیر هرچند که از ابتدا تاکنون کتابخانه ملی ایران در جایگاه اثرپذیری نیز خوب ظاهر نشده است یعنی نهتنها اثرگذار، بلکه اثرپذیر خوبی نیز نبوده است.
سال 2021 در کتابخانه ملی قطر، 40 میلیون برگ مدرک کتابخانهای ازسوی کاربران مستقل از پلتفرم مستقل کتابخانه ملی این کشور دانلود شده است. این میزان دسترسی در مقایسه با کل میزان دسترسی به منابع اسنادی و کتابخانهای در سطح کل کتابخانههای دیچیتال ایران در فضاهای دانشگاهی، ملی و غیره چگونه است؟ این وضعیت در حوزه تکنیک و خدمات است و آن هم وضعیت فرهنگی که حکیم نظامی، شاعر بزرگ ایرانزمین را در دوحه تکریم میکنند.
چه مؤلفههایی برای یک کتابخانه اثر گذار نیاز است؟
براساس سند آوریل 2014 ایفلا براساس چهار ویژگی کتابخانه اثرگذار را تعریف میکند؛ نخستین راهبرد این است که کتابخانههای ملی باید صدای جهانی و اثرگذار داشته باشند و در مناسبات جهانی مشارکت کنند؛ برای مثال درباره خسارتهای میراث مستند و مراکز کتابخانهای بحران در اوکراین، سوریه، یمن و عراق و دهها نقطه دیگر بیتفاوت نباشند. خسارات وارد شده بر فرهنگ و تمدن را نادیده نگیرند. به اتحاد کتابخانهها بر سر ارزشهای مشترک فکر کنند. دومین راهبرد، «تقویت الهامبخشی» است یعنی کتابخانهها افقگشایی در زمینه مسائل اجتماعی و محیط زیستی و توسعه فعالیتهای انجمنی و جامعهمحور و فرهنگی داشته باشند.
سومین راهبرد در سند 12 آوریل، شبکهسازی و در ارتباط بودن کتابخانههای ملی با یکدیگر است این تعامل باعث میشود، کتابخانههای ملی دریابید که چقدر چالشهای شبیه به یکدیگر دارند؛ زیرا خیلی از کتابخانههای ملی دنیا نیز ممکن است مانند ایران هنوز راهبرد مشخصی برای پیشبرد اهداف خود نداشته باشند و این تعامل خودش موتور محرکه برای گفتوگو و حل مسئله است. چهارمین مسیر راهبردی مربوط به بهینهسازیهای سازمانی و مدیریتی است و اهمیت دانشافزایی و اجرای طرحهای تخصصی برای کاربران و حرفهمندان است.
پیگیری این مسیرهای راهبردی پیشنهادی از سوی ایفلا، باعث میشود بتوانیم جایگاه کتابخانه ملی را در مجامع بینالمللی بررسی و رصد کنیم. بهینهسازی سازمانی و افزایش اثربخشی نیروی انسانی نیز مسئله مهمی است و ایفلا در این بخش به موضوع نوآوری اشاره میکند اما متأسفانه فهم ما از نوآوری با خدمات حرفهای در کتابخانهها تداخل دارد درحالی که نوآوری خود را در رویکردها و نوع نگاه به مسائل نشان میدهد.
در این زمینه میتوانیم به بیاینه 6 می 2015 بروکسل که به بیانیه لاهه معروف است اشاره کنیم که در حوزه متن و داده کاوی است و درباره سیاستهای اتحادیه اروپا در بخش دیجیتالسازی بحث میکند. در حقیقت در عصر دیجیتال صحبت از بحث مالکیت معنوی میکند و به چالشهای آن میپردازد و این بحث مطرح است که ایا کتابخانهها مجازند به هر نوع داده کاوی دامن بزنند و اینجاست که موضوعات کتابخانهای با اخلاق گره میخورد و این موضوع نشان میدهد که کتابخانهها امروزه با چه موضوعات جدیدی در عرصه اجتماعی و فرهنگی رو به رو هستند که متاسفانه برخیشان حتی به مرحله طرح بحث در کشور ما نیز نرسیده است.
از اسناد مهم دیگر میتوانیم به بیانیه «لیون» که در اوت 2014 تدوین شد اشاره کنیم. این سند متضمن میزان دسترسی به منابع اطلاعاتی در کتابخانهها است و آن را یک ارزش تلقی میکند. این سند در حقیقت توجه به اشاعه اطلاعات و جامعه مداری است. این ویژگی یکی از ویژگیهای بارز یک کتابخانه مؤثر است اما در کتابخانه ملی ایران و همینطور بسیاری از کتابخانهها با تغییر مدیریتهای متفاوت میزان دسترسیها تغییر میکند و این بزرگترین آسیب برای ذینفعانی است که از منابع اطلاعاتی مجموعهای مانند کتابخانه ملی استفاده میکنند.
برای اثرگذارشدن کتابخانه ملی در ایفلا چه پیشنهادی دارید؟ کتابخانه ملی ابزارهای مهمی مانند زبان فارسی، مرکزیت در منطقه ایران فرهنگی و قدرت ثبت منابع مهم کتابخانهای را در حافظه ملی، منطقهای و جهانی دارد؟ ایران در بخش استفاده از ارزشهای تمدنی و تکنیکی اکنون چه وضعیتی دارد؟
برای رسیدن به مرحله اثرگذاری یا شاید اثربخشی لازم است سیاستگذاریهای حوزه مدیریت کتابخانهها متمرکز شود. این اتفاق در ظاهر یک تغییر دیوانسالارانه است که باید در دولت رخ دهد. در حقیقت نیازمند یک بورد یا شبکه متخصص و سیاستگذار هستیم. راهبرد باید در آنجا تدوین شود و به کتابخانههای ملی و عمومی و دانشگاهی ابلاغ شود. زمینه یکپارچه فنی و خدماتی ایجاد شود.
ایده من الگوگیری از شیوه مدیریت کتابخانهها در سنگاپور است. کتابخانههای این کشور همگی از یک مرکز و یا سازمان متمرکز مدیریت میشوند؛ البته این یک ایده است و قطعا ایدههای راهگشای مؤثرتری هم وجود دارد اما نکته این است که با این شیوههایی که تا به امروز تجربه کردیم امکان اثربخشی وجود ندارد. باید تحولآفرینی کرد. تحول با تغییر چند مدیر حاصل نمیشود. و تغییرات مدیریتی لزوما نسبتی با تحول ندارد. مدیران عمرشان محدود است اما اسناد ماندگارند.
ایران کشوری است که ارزشها و سرمایههای بیبدیل و بیمانندی دارد که در بهرهبرداری از آنها در مقیاس بینالمللی ضعیف است. ببینید یکی از حوزههای درخشان کشور؛ زمینه میراث مستند است که مربوط به برنامه حافظه جهانی است. ما در این زمینه واقعا به کشوری اثرگذار و فعال تبدیل شدهایم. درباره دلایل این توفیق، مفصل میتوان بحث کرد اما همین توفیق که ما را در صدر کشورهای حامی میراث مستند در فهرست یونسکو قرار داده الگوی مناسبی برای تغییر است.
مجمع کتابخانههای بزرگ کشور (مکتب) آیا در زمینه هدایت کلی کتابخانهها اثر گذار نبوده است؟
تجربه نشان داده این گونه تشکلها نیز نمیتوانند کاری را از پیش ببرند زیرا باید در یک سازمان برای کتابخانههای کشور سیاستگذاری انجام شود. این مجامع بیشتر ماهیت مشورتی دارند. البته ممکن است این مجامع در مقاطعی اثرگذاریهایی را نیز داشته باشند اما این اثرگذاری باید در سطح جامعه و ازسوی کاربران، پژوهشگران و کسانی که استفاده مهم و ابزاری از کتابخانه میکنند، ملموس و قابل تأیید باشد.
مجددا تأکید میکنم که کشور ما نیاز به یک اصلاح بورکراتیک و اصلاح رویکردی در زمینه کتابخانهای دارد و تا زمانی که کشور ما نتواند ارزشی برای خود در حوزه کتابخانهای تعریف کند، نمیتواند در زمینه حضور در مجامع بینالمللی موفق باشد. بهعنوان مثال؛ شفافیت، دسترسپذیر بودن منابع اطلاعاتی، نوآوری و ارزشآفرینی مهمترین مباحثی هستند که کتابخانههای ملی دنیا برای خودشان تعریف کردند.
کتابخانه ملی ایران نیز باید به این نقطه برسد که میخواهد مروج کدام ارزش یا سرمایه نمادین در جامعه باشد؟ بنابراین تا زمانی که راهبرد مشخصی را برای حضور در مجامع بینالمللی تعریف نکنیم، نمیتواتیم از اثرگذاری یا اثرپذیری حرف بزنیم. حتی اگر اسناد ایفلا را نیز قبول نداریم باید با تدوین یک سند راهبردی برای کتابخانه ملی این ادعا را پیش ببریم که توانمندی تدوین یک چارچوب عملی را داریم. آنچه میتوانیم ادعا کنیم این است که کتابخانه ملی فاقد مأموریت است و نمیداند دارای چه نیازهای ارزشی، فرهنگی و تکنیکی است که بتواند آنها را در سطح بینالمللی پیش ببرد. این مسئله درد مزمن و پایداری است که حداقل از سه دهه پیش که ارتباطات رسمی با ایفلا آغاز شده تا امروز وجود دارد.
بنابراین اگر تکلیفمان را با سه مقوله راهبرد، ارزش و مأموریت روشن نکنیم و برای کتابخانه ملی در زمینه حضور در مجامع بینالمللی برنامه راهبردی نداشته باشیم، نمیتوانیم در بخش بینالمللی موفقیتی کسب کنیم. اکنون کتابخانهها و مراکز اسنادی کشورمان آنقدر که درگیر مسائل اداری، بورکراتیک و مالی هستند؛ که البته چاره و گریزی هم ندارند که هنوز فرصت وارد شدن جدی به مقوله حضور بینالملل به صورت راهبردی و با برنامه را پیدا نکردهاند.
مرحوم ایرج افشار اثر گذارترین مدیر کتابخانه ملی بود
در زمینه اثربخشیهای تمدنی باید بگویم، کتابخانه ملی در حوزههای تمدنی و فرهنگی با وجود این که تمام ظرفیتهای تمدنی را در اختیار دارد اما میتوان گفت تقریبا از این ظرفیت استفاده مهمی نکرده است. اشاره کردم که اگر قرار است از انعکاس ایران قوی به لحاظ فکری و اندیشهای صحبت کنیم باید این اقتدار در کتابخانه ملی نیز انعکاس پیدا کند، به صراحت میتوانم بگویم تنها یک نفر این فهم تمدنی را از کتابخانه ملی داشت و آن شخص مرحوم ایرج افشار بود، فردی که کوتاهترین و اثرگذارترین دوره مدیریت را در کتابخانه ملی داشت.
ایرج افشار کتابدار، نسخهشناس و از همه مهمتر ایرانشناس یگانهای بود که وسعت دید بینالمللی داشت. نهتنها از کرسی کتابخانه ملی اعتباری از آن خود نکرد بلکه به کرسی کتابخانه ملی اعتبار داد. اقدامات مدیریتی چند ماهه حضور او در حوزه کتابشناسی ملی و آغاز فهرست نسخ خطی و همین طور تأسیس حوزه ایرانشناسی درخشان است. خوب است از تجربیات این چهرههای ملی و فاضلی که در دسترس خودمان هستند، بهره بگیریم.
شما از مرجوم ایرج افشار نام بردید فردی که در دوره مدیریت خود اثر گذار ظاهرشد، در دوره ایشان هم راهبردی وجود نداشت اما او با احاطه به علوم مختلف و جامع الشرایط بودن تواسنت کارهای مؤثری انجام دهد، این تجربیات درباره پوری سلطانی و افراد شاخص دیگر که حضور مؤثری در مجامع بینالمللی مانند ایفلا داشتند، رخ داده است. به نظر میرسد ایران در بخش فردی ایفلا موفقتر از حضور در قالب سازمانی بوده است، این طور نیست؟
درست است؛ در حوزه فردی موفقتر بودهایم. در این بخش تجربه حضور پوری سلطانی در ایفلا و ثبت گزارشهای او با عنوان «فرصت حضور» را داریم یا تجربه حضور افرادی مانند خانم دکتر نوشآفرین انصاری را داریم و تا جایی که مطلع هستم او نخستین ایرانی بود که در ایفلا حاضر شد.
اما متأسفانه در چارچوب سازمانی و حضور موفق در این بخش همیشه دچار مشکل هستیم زیرا این انجمن بینالمللی برای ایران هنوز بهعنوان یک مجمع تخصصی تعریف نشده است و ایفلا صرفا برای برخی از نمایندگان ایران هنوز یک سفر توریستی است که برای کسب تجربه باید در آن حضور پبدا کنند.
بهعنوان کسی که دو بار در ایفلا حاضر بودید، چه دستاوردی از این رویداد بینالمللی کسب کردید؟
من بهعنوان نماینده کتابخانه ملی در ایفلا طی دو دوره تلاش کردم در انعکاس و انتقال رویکرد ایفلا و مدیران مراکز مهم کتابخانهای در دنیا مؤثر واقع شوم و درباره رسیدن به این موفقیت نیز دقیقا راهکار فردی را در پیش گرفتم و هیچ راهبرد و برنامه سازمانی برای موفقیت در این مجمع نداشتم چراکه اساسا چنین چیزی وجود نداشته است؛ بنابراین تلاش کردم حداقل آنچه فهمیدم و تجربه کردم را مکتوب کنم و در اختیار علاقهمندان قرار دهم. حتی یادم میآید که گزارشهای مکتوبی را هم به برخی افراد اثرگذار ارائه میکردم تا در جلسات سیاستگذاریهای فرهنگی کشور مدنظر داشته باشند.
در بخش فردی چه پیشنهادی برای نمایندگان ایرانی در ایفلا دارید؟ تا چه اندازه و چطور میتوان از تجریبات افراد مؤثر در این بخش برای حضور پررنگ و مؤثرتر نمایندگان کتابداری ایران در ایفلا بهره برد؟
از نظر فردی باید بگویم افراد زیادی درایفلا تأثیرگذار بودند و مشارکت خوبی در این بخش با این انجمن بینالمللی داشتیم و داریم. افرادی مانند دکتر حافظی، دکترخسروی، دکتر حری، خانم پوری سلطانی و ... که برخیشان در زمره نسلهای اول کتابداران ایرانی بودند که به ایفلا رفتند. باید تجربیات این عزیزان مستند و در راهبردها از آنها استفاده شود. در واقع نخستینبار ایفلا، ایران را با افراد شاخص و بعد با نام کتابخانه ملی ایران شناخت.
البته ایفلا در سالهای اخیر رشد و تطور زیادی داشته است و بهعنوان مثال ایفلا 30 سال پیش بهعنوان انجمنی تا این اندازه مشهور و شناخته شده نبود. این انجمن بینالمللی قبلا یک کارگروه تخصصی بود و امروز به صورت یک مجمع بینالمللی فعالیت میکند. ایفلا سال 1929 تنها با 15 عضو اصلی آغاز به کار کرد در حالیکه امروز با بیش از 1500 عضو از 150 کشور درحال فعالیت است. بهطور طبیعی وسعت فعالیت و راهبردها هم به همین اندازه، بیشتر شده است.
این مسئله را نیز باید در نظر داشت که تعامل با ایفلا بر پایه روابط داوطلبانه است زیرا ایفلا به هیچ کشوری نمیگوید چرا کم کاری اما برای جهانی شدن به کتابخانهها توصیههایی را ارائه میکند. البته نیاز نیست همه مسائل را نیز از ایفلا بیاموزیم زیرا بیش از نیم قرن است که رشته کتابداری در ایران رونق و کتابخانه بهعنوان یک نهاد اجتماعی سده است که در کشور ما پابرجا است؛ بنابراین یک کشور دم دستی نیستیم و اندوخته و ثروت عظیمی داریم که متأسفانه از آن استفاده نمیکنیم.
کتابخانه ملی تاکنون از کدام ظرفیتها استفاده نکرده است؟
ظرفیتهای تمدنی همان ظرفیتی است که کتابخانه ملی تاکنون استفاده کاملی از آن نکرده است. امروز کتابخانهها صرفا محل ارائه خدمات فنی و امانت کتاب نیست و بهعنوان یک نهاد اجتماعی شناخته میشود که انعکاسدهنده سیاستهای کلان و نمایشدهنده اقتدار هویتی یک کشور و نهادی مرتبط با تاریخ و فرهنگ آن جامعه است. امروز بخش عمدهای از کاربران کتابخانه ملی فقط از فضای کتابخانهای استفاده میکنند؛ درحالی که بخش عمدهای از منابعی که کتابخانه ملی در اختیار دارد مربوط به دادههای تمدنی و تاریخی است و این دادهها باید زمینه را برای نمایش یک قدرت اساسی و مبتنی بر زبان فارسی فراهم کند و منعکسکننده تاریخ درخشان گذشته باشد. یک بخشی از این نمایش وظیفه مدیریتهای ادواری کتابخانه ملی و بخش دیگر آن به عهده پژوهشگران است که باید این وضعیت را انعکاس دهند.
موضوع دیگری که مورد غفلت قرار گرفته شده است مربوط به ظرفیتهای میانرشتهای است. حوزه کتابخانهها در دنیای جدید، یک حوزه میان رشتهای است و امروز در کتابخانهها همه کسانی که بتوانند در حوزه دسترسی به اطلاعات و اشاعه اطلاعات نقش مهمی داشته باشند، میتوانند سهم مؤثری در این زمینه داشته باشند و نیاز نیست که حتما یک کتابدار و متخصص علم اطلاعات و دانششناسی کتابخانه را اداره کند. دیگر صرفا این گزاره که یک کتابدار باید کتابخانه را اداره کند منسوخ شده است. مثلا دبیرکل سابق ایفلا آقای لایتنر اساسا تحصیلات رسمی کتابداری نداشت اما در راس یک انجمن بینالمللی حوزه کتاب مانند ایفلا حضور داشت و فعالیت میکرد.
البته در برخی کتابخانهها مانند کتابخانه مجلس این الزام براساس اساسنامه وجود دارد به نظر میرسد برخی اساسنامهها نیز با این تغییرات علمی کتابداری جدید نیازمند تغییر هستند.
البته اساسنامه کتابخانه ملی درباره تحصیلات و نوع تخصص مدیر کتابخانه به الزامی اشاره نکرده است. درستش هم همین است. به هر حال اگر ما قائل به ایجاد یک سازمان ملی مدیریت کتابخانهها و یا نهادی شبیه به این باشیم همه این نکات حل و فصل میشود.
البته از آن طرف نیز مسائلی قابل طرح است، بهعنوان مثال؛ چون سایت کتابخانه ملی نسخه انگلیسی ندارد یا نشریه خاصی برای انعکاس دستاوردها در بخش ایفلا منتشر نمیشود میتوان گفت دنیا نیز از دستاوردهای ایران در ایفلا مطلع نمیشود، نظر شما در این باره چیست؟
وقتی اصرار دارم این سند راهبردی در سطح کلان کتابخانه ملی تدوین شود، دقیقا ناظر به پاسخ به همین سؤال است و تا زمانی که این سند تدوین نشود؛ باید انتظار هر نوع مساله، نقص، چالش و ضعفی را داشته باشیم. در شرایط فعلی با کلان مسالهها مواجهیم که تا حل نشود، مسائل خرد نیز حل نخواهد شد.
به نظر میرسد کتابخانههای مهم مانند کتابخانه ملی هنوز سند راهبردی مشخصی برای تعامل با کتابخانههای دنیا و حضور در ایفلا ندارند؟
«ایفلا نوردی» بهترین توصیف برای شرح شرایط کنونی در ارتباط با این انجمن بینالمللی در حوزه کتابداری است. بهتر است کتابخانه ملی با تعیین یک راهبرد، ماموریت و ارزش مشخص در حوزه ایفلا تلاش کند حضور مؤثرتری در این رویداد بینالمللی داشته باشد.
خاطرهای از مشارکت در ایفلا دارید؟
بهمنماه سال 96 قرار بود 80 امین سالگرد تأسیس کتابخانه ملی برگزار شود، آن زمان از رئیس ایفلا که خانم گلوریا سالمرون بود، برای حضور در ایران دعوت کردیم و او در پاسخ به دعوت کتابخانه ملی ایران گفت که در آن تاریخ برای شرکت در تأسیس کتابخانه ملی قطر باید به دوحه برود و ما بعد از یک بحث مفصل به او گفتیم: شما باید مشخص کنید بهعنوان رئیس ایفلا میخواهید در یک کشور بهعنوان یک مرکز تمدنی حاضر شوید یا یک حوزه نفتی؟ بنابراین شما بهعنوان تابلوی ایفلا تعیین میکنید که به مرکز نفت بروید یا به مهد تمدن؛ خودتان باید بهعنوان یک رئیس برای حضورتان اولویت قائل شوید که ایشان حضور در تهران را انتخاب کردند.
البته این گفت و شنود و بیان چالشها خیلی مفصل است اما در نهایت ایشان پذیرفتند که به ایران بیایند و این اولین سفر رئیس ایفلا به ایران بود. این اتفاق نقطه عطف مهمی در برجستهسازی فعالیتهای بینالمللی حوزه کتاب در کشور داشت و پس از آن بسیاری از کتابخانههای دانشگاهی و ... نیز به عضویت ایفلا در آمدند.
چرا تاکنون ایفلا در ایران برگزار نشده و آیا اساسا این امکان وجود دارد که این نشست جهانی در ایران برگزار شود؟
این سؤال در سالهای گذشته در ذهن بسیاری از حرفهمندان شکل گرفته و یا حداقل من در سالهای اخیر خصوصا پس از سفر خانم سالمرون این سوال را زیاد شنیدهام. ببینید یک جنبه مربوط به حوزه تبلیغاتی این نشست است که خوب برای هر کشوری مایه مباهات و فرخندگی است اما بخشی هم مربوط به برخی زیرساختهای گردشگری و همینطور اعتقادی و سیاسی است که به نظرم این امکان وجود ندارد.
به نظر میرسد این امکان تقریبا وجود ندارد؛ البته در سالهای گذشته اگر خاطرم باشد و اشتباه نکنم براساس آنچه در اسناد مطالعه کردهام، در دوره مدیریتی آقایان بجنوردی و اشعری تلاشهایی برای برگزاری نشست منطقهای آسیا و اقیانوسیه ایفلا در تهران به کار گرفته شد که البته به نتیجه نرسید. به نظر میرسد در زمینه برگزاری نشستهای اقماری و منطقهای میتوانیم پیش قدم شویم.
نظر شما