شیرین زارعپور بیان کرد: روند نوشتن این دو کتاب حدود ۹ ماه یعنی کمتر از یک سال به طول انجامید و نکته حائز اهمیتی که در مورد این دو کتاب وجود داشت این بود که هیچکدام از از موضوعات مطرح شده در این دو کتاب نباید به هم شباهتهای پیدا میکرد.
وی افزود: زمانی که امام خمینی(ره) دستور فرار از پادگانها را صادر میکند، او از آنجا فرار کرده و به منزل خاله خود در تبریز میرود و سپس با تغییر چهره و قرار دادن کلاه گیس بر روی سرش به خانه خود برمیگردد. در آن زمان تازه ازدواج کرده بودند. اصلا شرایط کاری مناسبی نداشتند. سپس انقلاب میشود و به دنبال فعالیتهای انقلابی میرود. به تحصیل در دانشگاه ادامه نمیدهد. بعد از مدتی مدیریت دو مدرسه یهودی که جلسات ضد انقلابی توسط مدیر آنها در آنجا برگزار میشده، از طرف آموزشوپرورش به شهید ناصر عبداللهی و همسرشان سپرده میشود و در آنجا فعالیتهای مختلفی را برای بچههای یهودی انجام دادند و تعدادی از آنها را مسلمان کرده بودند که متاسفانه برای روند مصاحبه کتاب هیچ دسترسی نتوانستم به بچهها پیدا کنم.
زارعپور درباره علت نگارش کتاب «به بدرقهام بیا» درباره شهید ناصر عبدالی گفت: من در ابتدا هیچ شناختی نسبت به شهید نداشتم. انتشارات روایت فتح ایده نوشتن کتاب برای این شهید را به من پیشنهاد کرد و برای مصاحبه با همسر شهید که رفته بودم، ویژگی همسر شهید من را راغب کرد تا زندگینامه این شهید را بنویسم.
وی درباره علت نگارش کتاب درباره مادر شهید نیز افزود: هنگام مصاحبه با همسر شهید متوجه ویژگیهایی از مادر شهید و موثر بودن شخصیت او شدم. مادر شهید نماینده دوره چهارم مجلس شورای اسلامی بود. یک شخصیت عجیب داشت که گویا در تمام ابعاد رشد کرده بود. مثلا از سال ۱۳۵۲ و یا قبل تر اقدام به سخنرانیهای سیاسی و انقلابی در منزل خود انجام میداد و ساواک دنبال او بوده است. احساس کردم مادر این شهید یکی از شخصیتهای مهم دوران انقلاب بودهاند که به او پرداخته نشده است.
او درباره آثار آینده خود نیز گفت: در حال حاضر یک فیلمنامه در دست دارم. یکی دیگر از کتابهایم چاپ شده است و دو کتاب دیگر نیست دارم که در دست انتشارات است.
نویسنده کتاب درباره زمان و نحوه روند پیش رفتن نگارش این دو کتاب افزود: روند نوشتن این دو کتاب حدود ۹ ماه یعنی کمتر از یک سال به طول انجامید و نکته حائز اهمیتی که در مورد این دو کتاب وجود داشت این بود که هیچکدام از از موضوعات مطرح شده در این دو کتاب نباید به هم شباهتهای پیدا میکرد با توجه به اینکه یکی از این کتابها درباره فرزند و کتاب دیگر درباره مادر شهید است و زندگی این دو نفر با یکدیگر در ارتباط است اما نباید هیچ شباهتی بین این دو کتاب رخ میداد.
نظر شما