یک کارگزار ادبی در گفتگو با ایبنا مطرح کرد؛
اما و اگرهای «صنعت» شدن نشر/ آینده نشر ایران را پُر امید میبینم
سمیه سلطانپور کارگزار ادبی ضمن امیدواری به آینده نشر ایران با انتقاد از وضعیت نشر ایران، گفت: ما چیزی به نام صنعت نشر نداریم، پروسه نشر داریم.
«آینده خواندنی است» شعار سیوچهارمین دوره نمایشگاه کتاب تهران است. به همین بهانه با سمیه سلطانپور کارگزار ادبی، فعال در حوزه ترویج کتابخوانی و مدیر بخش داستان حوزه هنری قم درباره کارکرد نمایشگاه کتاب، مقایسه آن نمایشگاههای مشابه و البته نقش مسئولین اجرایی، ناشران و دیگر گروههای وابسته به زنجیره نشر به گفتوگو نشستیم.
علاقه دارم از عنوان شعار امسال آغار کنم، «آینده خواندنی است». این شعار چه اهدافی میتوانند محقق کند؟
اولین موضوعی که در پوستر نمایشگاه دنبال کردم این بود که شعار نمایشگاه چه شعاری انتخاب شده است چون در نمایشگاه دهلی هم شعار نمایشگاه توجهم را جلب کرده بود و کارهایی که برای این شعار انجام داده بودند. شعار نمایشگاه دهلی این بود، «کتاب همراه همیشگی ملت». برایم جذاب بود که همچین عنوان دلچسبی انتخاب شده بود. به این معنا که همیشه کتاب کنار شماست، کسی که میتواند در همه جا با شما باشد و به شما کمک کند.
شعار نمایشگاه امسال را که خواندم فکر کردم ما یک کشور «پشت سر نگاه کن» هستیم، همیشه به گذشته نگاه میکنیم و به گذشته برمیگردیم و خیلی اهل آینده نیستیم. فکر کردم که نمایشگاه چگونه میتواند روی این شعار مانور بدهد. شعار بسیار مهم است و این را من در نمایشگاه دهلی دیدم. خیلی روی شعار کار کرده بودند و اینها باعث شده بود که آدم احساس کند همه افراد مراجعه کننده برای خواندن کتاب آمدهاند.
به نظر میرسد شعار نباید محدود به دوره نمایشگاه باشد. باید بعد از نمایشگاه و حتی تا نمایشگاه سال آینده ادامه داشته باشد. نظر شما چیست؟
شعار باید بتواند در ادامه هم کار کنند چون نمایشگاه کتاب است، صنعت نشر آن کشور باید بر پایه آن شعار پیش برود. اگر قرار باشد نگاه به آینده باشد، طبیعتاً کتابهایی که امسال منتشر میشوند باید در این حوزه منتشر شوند.
نحوه برگزاری نمایشگاه تهران با نمایشگاه دهلی و استانبول که شما به تازگی از آنها بازدید کردید چگونه بود؟ آیا برگزاری آنها چیزی شبیه نمایشگاه ماست؟
نمایشگاه دهلی و استانبول شبیه نمایشگاه خودمان فروشگاهی هستند و تقریبا سبک و سیاق اجرایی مشابهی دارند. فقط تنها تفاوت اجرایی این است که آنها ورودی دارند و هر بار که بخواهید وارد نمایشگاه شوید باید ورودی پرداخت کنید. چیدمان غرفه نمایشگاه دهلی با نمایشگاه ایران شباهت زیادی دارد، نمایشگاه استانبول خیلی قشنگ و جذاب بود و از ابزارآلات الکترونیک و کارهای نورپردازی و تبلیغی استفاده زیادی کرده بودند و خیلی به چشم میآمد.
نکته مهم دیگری که لازم است به آن اشاره کردم فضای برگزاری نمایشگاه بود. هر دو نمایشگاه در نمایشگاههای بینالمللی برگزار میشود و فضای بسیار بزرگی بود به نحوی که در نمایشگاه دهلی همزمان دو نمایشگاه دیگر در همان مکان برگزار میشد.
اشاره شد به فروشگاهی و غیر فروشگاهی بودن نمایشگاه. مثلاً نمایشگاه فرانکفورت غیر فروشگاهی است، برخی معتقدند نمایشگاه کتاب تهران یک فروشگاه بزرگ است. شما چگونه ارزیابی میکنید این نکته را؟
نمایشگاه فرانکفورت کاملاً متفاوت است. این مسئله در ایران به این خاطر پیش میآید که ما فکر میکنیم فروشگاه شدن نمایشگاه یعنی اینکه مخاطب باید با ناشر سروکار داشته باشد. ببینید، وقتی نمایشگاه برگزار میشود چند بخش وارد نمایشگاه میشوند، نویسنده، کارگزار، کشورهای مختلف و مخاطب. ما سه تای اول را نداریم و فقط مخاطبین یعنی عموماً مخاطب به نمایشگاه می آید در حالی که در نمایشگاه دهلی و استانبول هر چهار تای اینها حضور دارند.
من فکر میکنم اگر نمایشگاه کتاب نباشد چه کار باید بکنیم؟ من بعد از نمایشگاه دهلی صبر کردم که نمایشگاه تهران برگزار شود و برویم با ناشران کودک صحبت کنم چرا که هر چه نگاه کردم دیدم من برای گفتوگو با ناشران که فقط در تهران هستند باید بیش از ۱۰ روز به تهران رفت و آمد کنم در حالی که در نمایشگاه همه را در عرض دو سه روز میتوانم ببینم، با آنها صحبت کنم و به نتیجه برسم. نمایشگاه برای فردی مثل من یه فرصت است اما اینکه ما آدمها را نداریم یا ناشر بینالمللی بزرگی وارد نمایشگاه نمیشود یا کارگزار ادبی نداریم و نویسندهها حضور جدی ندارند و در غرفه نشر ادیتور نداریم مشکل نمایشگاه ما نیست. ما نمیتوانیم برگردیم بگوییم این نمایشگاه را حذف کنیم چون نمیتوانیم این مشکلات را حل کنیم.
الان مسئول نشرهای بزرگ و ادیتورهای آنها در غرفه نیستند و این یعنی عدم تعامل با مخاطب، کارگزار و بقیه زنجیره نشر.
علاوه بر سیاستگذاری و برنامهریزیهای بخشهای دولتی و اجرایی، بخش زیادی از این مسائل را خود ناشر میتواند حل کند. اگر این اتفاق بیفتد به نظرم مسیر خوبی از این ماجرا را طی میکنیم.
طبیعتاً باید همین باشد. اگر برگردیم به دهه ۸۰ از نویسندههایی که در دهه۸۰ کتاب چاپ کردند، بپرسید که کتاب شما چگونه چاپ شد تقریباً اکثر قریب به اتفاق خواهند گفت ما یک نسخه از کتابمان را به نمایشگاه بردیم و با ناشرهای مختلف صحبت کردیم، اگر قبول میکردند نسخه پرینت شده به آنها میدادیم. البته این مختص به ایران نیست و در همه جای دنیا وجود دارد. هر کدام از نشرها نویسندههای خودشان را دارند و به این ترتیب خودشان را در یک فضای محدود 10 یا 20 نفره محدود میکنند.
متاسفانه الان فضای نشر بسته است و نویسنده تصور نمیکند وارد فلان نشر شود و کتابش را ارائه کند اینجاست که مثلا یک نویسنده تازه کار باید پشت سر یک نویسنده قرار بگیرد و بخواهد او را معرفی کند. این صنعت نشر نیست.
نمایشگاه خروجی و برآیند صنعت نشر است. این آشفتگی و مشکلات به صنعت نشر برمیگردد. چالش اساسی صنعت نشر به کجا برمیگردد؟
اولین مشکل این است که ما چیزی به نام صنعت نشر نداریم، ما پروسه نشر داریم چون صنعت تعریف شده است. یکی از مهمترین موضوعات در صنعت نشر موضوع قراردادهاست که باعث میشود من به عنوان تولیدکننده تمایل به این داشته باشم که تولیدات را بالا ببرم تا چرخه این صنعت بچرخد و به من که تولید کنندهام سود برسد و تولید ثروت کند.
این چرخه مالی با قراردادهای حقوقی اتفاق میافتد. این قراردادها را ما نداریم. البته قبلا اینگونه قراردادها در ایران بود. در دهه ۷۰ و ۸۰ قراردادهای به نسبت خوبی داشتیم چون ما قبل از انقلاب وقتی وارد انقلاب شدیم و بعد از جنگ همه تلاش کردند مباحث فرهنگی حلوفصل شود. در دهه ۷۰ تلاشهای خوبی صورت گرفت. در این دهه اقتصاد را هم داشتیم و این خیلی کمک میکرد که قراردادهای خوبی بسته شود. بعضی از ماده تبصرهها که در دهه ۴۰ و ۵۰ چیزی شبیه قراردادهای ترکمنچای بود در دهه ۷۰ و ۸۰ آن ماده تبصرهها حذف و به نفع نویسنده تغییر پیدا کرد اما مجدد در دهه ۹۰ برگشتیم به همان قراردادهایی که تقریباً در دهه ۴۰ و ۵۰ بسته میشد و این خیلی عذاب آور است.
یکی دیگر از دلیلهای که جلوی صنعتی شدن نشر ما ایستاده، قانون کپیرایت است. گرچه شاید برای برخی منطقه ممنوع باشد اما تا قانون کپیرایت را رعایت نکنیم صنعتی نمیشویم.
پایه اصلی صنعت، منابع مالی است. برخی از ناشران مشکل اقتصادی دارند و در این اوضاع و احوال شاید توقع زیادی نباید از آنها داشت. چه باید کرد؟
وقتی اقتصاد سالم نباشد دلیل اینکه من نشر میزنم استفاده از امکانات جنبی است. هدف از انتشارات این است که از تولیدکننده که نویسنده یا مترجم است کتاب بگیرد به یک محصول قابل ارائه که کتاب است تبدیل کند و آن را به دست مخاطب برساند. وقتی من از نویسنده و مترجم اثرشان را میگیرم اولین نکتهای که برای من اهمیت دارد این است که مخاطب آن اثر را دارند یا نه. الان نشرهای ایران چقدر مخاطبشان را میشناسند؟ اصلاً مخاطب دارند؟ میدانند مخاطب یعنی چه؟
کشورهای کوچک اروپایی داریم که صنعت نشر دارند اما کشور ما با این جمعیت و ظرفیت فاقد صنعت نشر است. من به مسائل اقتصادی الان کاری ندارم اما با این حال با همه فشارهای اقتصادی به اعتقاد من باز هم صنعت نشر میتواند فعال شود و مخاطبش را پیدا کند و فروش داشته باشد. مشکل این است که ناشران نمیخواهد از قِبَل فروش کتاب پولدار شود و این ناشی از این است که از جای دیگری پولش را تعیین میکند لذا وقتی تامین اقتصادی من از جای دیگر باشد دیگر سراغ مخاطب نمیروم.
یکی از حلقههای نشر کارگزار ادبی است. شرایط کارگزار ادبی را در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
در حال حاضر کارگزار ادبی بیشترین کاری که میتواند انجام دهد ایجاد آرامش برای نویسنده است. ممکن است این کار درآمد زیادی برای کارگزار نداشته باشد اما یک آرامش در پروسه تولید برای نویسنده ایجاد میکند، چون درگیری بین نویسنده و ناشر یکی از بدترین درگیریها در صنعت نشر است که باعث رکود در صنعت نشر میشود.
یک امیدی به نویسنده میدهد که کارها درست میشود از آن طرف برای ناشر هم فایده دارد. الان ناشرها البته متوجه آن نیستند ولی کارگزار باعث فروش بیشتر و سود بیشتر برای ناشران هم خواهد شد. کارگزار ادبی نویسندههای خوبی را به ناشر معرفی میکند و ناشر حجم کمتری از کار را مطالعه میکند. من به عنوان کارگزار ۱۰ کار را میخوانم و به جای اینکه 10 اثر به یک نشر فرستاده شود و نشر همه آنها را مطالعه و بعد گزینش کند این کار را کارگزار انجام میدهد و کتاب مناسب با سیاستگذاریهای همان نشر را به او معرفی میکند، اینگونه حجم کار برای ناشر کم میشود و هزینه تقلیل پیدا میکند. با این حساب کارهای خوب و مناسبی به سمت ناشر میرود.
در حال حاضر در دنیا ناشر خیلی تمایل دارد که سر قرارداد کارگزار حاضر شود تا نویسنده چرا که مشکلاتی ایجاد میشود و کارگزار میتواند دو طرف را راضی کند. اگر ناشران ایران مسیر تاریخی فعالیت کارگزار را مطالعه کنند حتماً متوجه میشوند که حضور کارگزار برای آنها بهتر است.
به عنوان سوال پایانی بفرمایید که آینده نشر ایران را چگونه ارزیابی میکنید و چه دورنمایی برای آن متصور هستید؟
اولا من آدم خیلی امیدوار هستم. اگر من آینده نشر ایران را پُر امید نمیدیدم عملاً یک چیز خندهدار بود که به عنوان اولین کارگزار ادبی ایران وارد این پروسه شوم. من واقعاً پروسه نشر مخصوصا در حوزه ادبیات داستانی در ایران را پُر امید میبینم.
من آینده خوبی برای ادبیات داستانی متصورم فقط نیاز دارد به اینکه ما خودمان قبول کنیم که باید پا پیش بگذاریم. اولین چیزی که به نظر میرسد این است که ناشر مقصد بیاید و کارها را ترجمه کند. این برای زمانی است که ناشر مقصد به ادبیات این کشور علاقه پیدا کرده باشد اما برای امروز ما نیاز داریم که خودمان قدمها را برداریم و این کارها را انجام دهیم.
نظر شما