چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲ - ۱۶:۲۵
حمایت گسترده شاعران و اهالی ادب از طوفان الاقصی ادامه دارد

از نخستین ساعات شروع عملیات طوفان الاقصی شاعران کشورمان به حمایت از این حماسه و محکومیت رژیم غاصب صهیونیستی پرداختند.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اهالی قلم و شاعران ایران زمین همواره در مقاطع حساس و زمانی که اسلام عزیز و حقیقت و انسانیت را در مواجهه با خطر دیده‌اند به صحنه آمده‌اند.

انجمن قلم ایران به نمایندگی از نویسندگان و شاعران این سرزمین در حمایت از عملیات «طوفان الاقصی» و محکومیت رژیم غاصب صهیونیستی بیانیه‌ای منتشر کرد. در این بیانیه آمده است: «بسم الله قاصم الجبارین» ما یقین داریم با ادامه مبارزات مردم مسلمان فلسطین و حمایت جهان اسلام، فلسطین به فضل الهی آزاد می‌شود و بیت‌المقدس و مسجدالاقصی و سایر نقاط آن سرزمین اسلامی به آغوش جهان اسلام باز می‌گردد؛ ان‌شاءالله» (مقام معظم رهبری) از زمان اشغال فلسطین توسط رژیم متجاوز و نژادپرست اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تا کنون، نهادهای مدعی حقوق بشر غربی، با چشم بستن بر جنایات مشهود و غیرانسانی این رژیم کودک‌کش، صهیونیست‌ها را در تداوم حملات خود به فلسطین و قدس شریف جسور کرده‌اند. به همین علت آرمان آزادی فلسطین به تاخیر افتاده است. ملت مجاهد فلسطین اما با وجود حمایت‌های آشکار و پنهان آمریکا و متحدانش از اسرائیل غاصب، و سکوت و تبانی کشورهای عرب منطقه و خیانت آنها به آرمان فلسطین، با اتکال به خداوند بزرگ و «وحدت کلمه» مسیر مقدس آزادسازی قبله اول مسلمین از چنگال این رژیم ضد بشری را ادامه داده و امروز ثمره این مجاهدت و مقاومت در عملیات غرور آفرین «طوفان الاقصی» جلوه گر شده است. انجمن قلم ایران، با حمایت قاطع از مقاومت و پایداری مومنانه ی مجاهدان فلسطینی و عملیات «طوفان الاقصی»، از همه آزادگان و حق‌طلبان جهان - به خصوص کشورهای مسلمان - می‌خواهد تا رسیدن به سرمنزل «فتح نهایی» در همراهی و همدلی با ملت مظلوم فلسطین استوار و ثابت قدم باشند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم وَیُثَبِّت أَقدامَکُم.»

شاعران یکی پس از دیگری در محافل ادبی و صفحات شخصی خود به محکومیت رژیم صهیونیستی پرداختند که در ادامه مروری بر تعدادی از این اشعار خواهیم داشت:

شعر علی سلیمیان

سنگ‌ها با خون دل در دست ما موشک شده

پیش این اعجاز، سحر سامری کوچک شده

چندسالی بر سر ما بمب و موشک ریختند

حمله‌ها کردند، حالا نوبت پاتک شده

دم به دم زن‌ها و کودک‌های ما پرپر شدند

حال هنگام تقاص آن زن و کودک شده

دیدی ای دنیا تمام قدرتش پوشالی است؟

عنکبوت از خانه‌اش با چند موشک دک شده

چشم واکن بین میدان حاج قاسم را ببین

نام او بر تارک طوفان‌الاقصی حک شده

لکه ننگی‌ست بر دامان دنیا صهیونیست

دیگر اکنون وقت امحا کردن این لک شده

اشعاری از محمدرضا ترکی

خانه شیشه‌ای

تا چند دم از فریب و نیرنگ زدن

در گوش زمانه نعره جنگ زدن

در خانه شیشه‌ای نشستن، آن‌گاه

بیهوده به سوی دیگران سنگ زدن!

خانه عنکبوت

از رخوت یک سکوت هم سست‌تر است

از سایۀ یک سقوط هم سست‌تر است

می‌گفت که کوهم و.... خلایق دیدند

از خانۀ عنکبوت هم سست‌تر است!

غیر قابل‌ترمیم!

تحقیرشده، پر از هراس و بیم است

تنها راهش فرار یا تسلیم است

فرمود که این شکست سنگین شما

یک رخنۀ غیر قابل‌ترمیم است!

شعری از میلاد عرفان‌پور

غزه تنها نیست، دنیا با فلسطین است

هرچه پیش آید، دل ما با فلسطین است

حق‌کشی‌های شما حق را نخواهد کشت

حق در این پیکار تنها با فلسطین است

گوش کن: قرآن چه خواند و با که نجوا کرد؟

سوره نصر است، گویا با فلسطین است

صبح نزدیک است اگرچه سرخ می‌آید

فتح، آسان نیست اما با فلسطین است

دست روی دست بسیار است و این نوبت

دستخون شد؛ دست بالا با فلسطین است

در گلو خشکیده بغض کربلا، این بار

امتحان تشنگی‌ها با فلسطین است

موج‌ها دستی برآوردند و می‌گویند

آب را بستند؟ دریا با فلسطین است

نرم می‌تابد به نعش کودکان، خورشید

صبح نزدیک است و فردا با فلسطین است

شعر محمدمهدی خانمحمدی

آتش، گلوله، سنگ برایم بیاورید

جای قلم تفنگ برایم بیاورید

باید که توپخانه بسازم به جای شعر

باید که مثل بمب بپیچد صدای شعر

باید قلم به رقص بیاید جنون کند

باید که مرتضی بشود ‏ «فتح خون» کند

باید لباس رزم بپوشد صدای من

باید سپاه قدس شود واژههای من

پیغمبران شعر اگر نعرهای بلند

در گوش جاهلیت این عصر میشدند

هر روز حرف لیلی و مجنون نمیزدند

آتش به پای شاخهی زیتون نمیزدند

از بس خیال در خم ابروی یار ماند

از سرزمین قبله فقط یک نوار ماند

ناموس زخم خورده‌ای از بس که بی‌کسی

از بس که طعنه خورده و بیت‌المقدسی

اینگونه شد که گرگ یهودی عزیز شد

یوسف میان معرکهها ریزریز شد

اینگونه شد که بال و پر جبرئیل سوخت

بر عکس معجزات خدا، «الخلیل» سوخت

از خون گرمتان، عرق سرد می زنند

در مسجد شکسته‌یتان، نرد می‌زنند

آری شما حماسه ولی ما جنازه‌ایم

ما خواب مانده‌ایم کجا انتفاضه‌ایم؟

تنها برای منفعت خود برادریم

امروز روز نکبت ما بود بگذریم

آه ای برادر عربم روزه‌ات قبول

فانظر الی تظلمنا ایها الرسول

شعر علیرضا قزوه

طوفان عزالدین قسام است

طوفان آزادیست، طوفان اسلام است

خشم سلیمانی ست

آنک دلاورمردم غزه

برخاستند از جا

پیچیده در عالم

آوازه طوفان الاقصی

آنک ببین رود خروشان جوانمردی

از جای خواهد کند

بر باد خواهد داد

بنیاد نامردی

اینک ببین دیوارهای آهنین پوچ‌اند

وین سست‌تر از عنکبوتان در پی کوچ‌اند

اینک ببین طوفان الاقصی جهان را تازه خواهد کرد

این فتح و پیروزی مبارک باد

صبح ستم سوزی مبارک باد

اینک جهان در صبح الاقصی

همراه با خورشید می‌خندد

فردا از آن ماست

برخیز فرزندم

امشب دوباره اسم شب صبح است

فردا دوباره اسم شب طوفان الاقصی است

شعر عبدالرحیم سعیدی‌راد

وقتی که خون بمب می‌شود

باروت می‌شود

پرنده می‌شود و گاهی گلوله می‌شود

به ماجد ابراهیم گفتم

نگران نباش!

خون شریفت هر روز

در رگ‌های آتشناک غزه می‌چرخد

در خان یونس

فواره می‌شود

و در بیت‌المقدس پرچم اسراییل را آتش می‌زند.

به ماجد گفتم

درخت‌های زیتون

کفش‌های تو را می‌پوشند و به راه می‌افتند

این روزها

حتی میوه‌های زیتون

موشک شده‌اند

و جای ماه و ستاره

در آسمان

بدر ۳ روییده است

شعرنغمه مستشارنظامی

چشم‌هایت به دنبال نوراند،

بال‌های تو در خون کبوتر!

در دهان تو آتش گرفته،

شاخه سبز زیتون کبوتر

چشم‌هایت به دنبال نوراند،

در هجوم غبار و سیاهی

از حصار قفس، تور، آتش،

کی می‌آیی تو بیرون کبوتر؟

خانه آوار، آوار، آوار

نخل‌ها: سوخته، زخم‌خورده

سایه تیره رنگ کلاغان

بر زمین زد شبیخون کبوتر

صبح باید بیاید نباید،

بال‌های تو در خون بماند

باید آیینه و گل بپاشی

روی این شهر گلگون کبوتر

غرقه در خون دل‌هایشانند،

کودکان، مادران، پیرمردان

پشت دیوار بیت المقدس،

تا سر کوه صهیون کبوتر

بال بر زخم‌هایم کشیدی

در نگاه غریبم چه دیدی؟

تا صدا می‌زدم می‌رسیدی

از نگاه تو، ممنون کبوتر!

غزه در خون خبر منتشر شد!

گرچه در گوش‌ها پنبه باشد

در گلوی تو یک بغض تلخ است،

شاخه سبز زیتون کبوتر!

شعر سیدمسعود علوی‌تبار

صبحگاهان ناگهان طوفان الاقصی رسید

در دل شب بی‌امان طوفان الاقصی رسید

اینک از اقصی نقاط کشور پیغمبران

بر سر اهریمنان طوفان الاقصی رسید

سینه اهل ستم را رعب و وحشت می‌شکافت

در دل سنگ زمان طوفان الاقصی رسید

قهرآمیز، آتشین هیبت، شتابان بر سرِ

کشتی بیبادبان طوفان الاقصی رسید

آنچنان رکن مکان زین لرزه غافلگیر شد

گوییا از لامکان طوفان الاقصی رسید

تا کجا باید گریزند این ستمگر مردمان

قدر ابعاد جهان طوفان الاقصی رسید

خواب در چشمان صهیون تا ابد آشفته شد

چون ز هر سو بی‌امان طوفان الاقصی رسید

شعر سارا جلوداریان

خاک تو: پنجره وا شده رو به ملکوت

نام تو: ترجمه تازه لطف و جبروت

قبله اول دین، مسجدالاقصای حزین!

می‌وزد از نفست، عطر نجیب لاهوت

گرچه فریاد تو، مظلوم‌ترین فریاد است

همه عالم شده آیینه‌ای از ظلم و سکوت

گوش‌ها پرشده از نعره شیطان اما

حنجر زخمی تو، راوی تکبیر و قنوت

وای بر ما که ببینیم تو ای سرو رشید!

مانده‌ای یکه و سرگشته، میان برهوت

وای بر ما که ببینیم تو ای جنگل سبز

بر تنت چنگ‌زده، پنجه دود و باروت

ننگ بر تارک این حرمله کودک‌کش

مرگ بر ریشه این دشمن نحس فرتوت

ای فلسطین به خون خفته، رها خواهی شد

یک شب از سیطره بخت سیاه جالوت

صبر کن، صبر که آینده روشن داری

مردمان تو، اگر بی‌کفن و بی‌تابوت

قدس، گنجینه اسرار شریف عشق است

غزه هم، مثل نگینی‌ست به رنگ یاقوت

شعر فاطمه نانی‌زاد

صدر اخبارها فلسطین است

صحبت از قبله نخستین است

صوت قرآن به گوش می‌آید

آیه‌ها، آیه‌های والتین است

شاخه‌های شکفته زیتون

بر لبش آفرین و تحسین است

مردها در نبرد با صهیون

عزمشان رزمشان به آیین است

کوچه‌ها در روایت فتحند

چشم‌ها خوشه‌های پروین است

مثل سرو و صنوبر اکبرها

داغشان روی سینه سنگین است

سنگ و مشت گره شده در هم

شعر سرشار از این مضامین است

آتش و دود، خون و خاکستر

صورت خاک گرچه پرچین است

صبح صادق دمیده خواهد شد

اسب موعود قصه‌ها زین است

شعر فاطمه عارف‌نژاد

شروع ناگهانی داشت طوفانی که حرفش بود

رسید از شش جهت سجیل‌بارانی که حرفش بود

رسید از سررسید فتح، آن روز تماشایی

رسید از سنگر فرمانده، فرمانی که حرفش بود

برای انتقام خون دل‌هایی که می‌خوردیم

فرود آمد همان شمشیر برّانی که حرفش بود

و حالا دشمن است و صبح کابوسی که می‌گفتیم

و حالا دشمن است و عصر خسرانی که حرفش بود

بشارت باد گل‌ها را به فروردین روییدن!

که نزدیک است آن سرسبزدورانی که حرفش بود

قسم به موی خون‌آلود اطفال فلسطینی

به‌زودی می‌رسد این سر به سامانی که حرفش بود

بیا و گوش کن! از قدس دارد می‌رسد کم‌کم

همان صوت صمیمی صوت قرآنی که حرفش بود

کسی والفجر می‌گوید کسی والفتح می‌خواند

کنار طبل آن جنگ نمایانی که حرفش بود

به دست ما نوشته می‌شود بر مصحف تقدیر

برای داستان قدس، پایانی که حرفش بود

شعر صبا فیروزی

یک روز تو را شاد و رها می‌بینیم

آرام، پر از صلح و صفا می‌بینیم

نابودی این رژیم کودک‌کش را

ای قدس به یاری خدا می‌بینیم

شعر سارا عبداللهی‌فر

ای قدس پیام سرخ داری امروز

گلبانگ ظهور و اقتداری امروز

از نام علی به لرزه آید صیهون

آماج ستیزِ، بی‌قراری امروز

شعر سیدحکیم بینش

جهان مانده چه سان باور کند طوفانُ الاقصی را

گمان می‌کرد آن گونه طلوع صبح فردا را؟

همه گیج‌اند و می‌پرسند از هم: «ما کجا هستیم

نخواهد کرد این کابوس‌ها دیگر رها ما را

به روی ما که وا کرده است درهای جهنم را

به هرسو روکنی آتش، به هرجا می‌نهی پا را...

یهودا صبح‌ها از خواب با تشویش پا می‌شد

نخوان تعبیرهای یوسف از خواب یهودا را

فرات و نیل ما را غرق خواهد کرد و خواهد گفت:

که می‌بینید آیا باز خواب دو دریا را؟»

جهان را یک نفر بیرون کند از شُکّ سنگینش

کسی در خواب ناز تو تکان داده است دنیا را

تو شاید رفته از یادت، سحر از مادر خود خواست:

«روایت کن برایم بغض صبرا و شتیلا را

بگو از خاطرات کودکان مانده در آوار

که بستی زخم‌های کهنه غزّه، اریحا را»

جهان تغییر خواهد کرد با «طوفانُ الاقصی» هان!

و ما با نقشه نو باز می‌سازیم فردا را

شعر فرزانه قربانی

روزی تو را سجیل، تار و مار خواهد کرد

حتی جهان، نام تو را انکار خواهد کرد

تو خانه سستی بنا کردی و آن را هم

طوفان الاقصی بر سرت آوار خواهد کرد

دنیا! اگرچه می‌زنی خود را به خواب اما

نابودی صهیون تو را بیدار خواهد کرد

خون جوانان فلسطینی نمی‌دانی

زیتون باغ سبز را پربار خواهد کرد

عکس سلیمانی به روی سینه‌اش خورده

هر کودکی که با شما پیکار خواهد کرد

تو می‌روی و پیر ما در مسجدالاقصی

یک‌روز با صاحبْ‌زمان دیدار خواهد کرد

شعر فائزه زرافشان

این آیه‌های سوره حشر است، هان به گوش!

در صور می‌دمند، هلا خفتگان، به هوش!

بالابلند مأذنه‌ها با اذان خوش است

زیباتر آنکه مسجدالاقصی زند خروش

میدان پر از تلألو اللهُ اکبر است

مهلت تمام! زوزه بیدادها خموش!

سردار، صبح سوره اسری دمیده است

جای تو خالی است در این بزم نوش نوش

طوفان شده‌ست، جان برادر، کجاستی؟

دستی برآر تا که بگیری علم به دوش

بسیار زخم دیده و سر خم نکرده است

جانم به استقامت این خاک سخت‌کوش

این فتح ناب، از نفحات شهادت است

بوی بهار می‌دهد این دشت لاله‌پوش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها