محمدقائم خانی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) از علاقه خود به کتاب و کتابخوانی گفت: کتابخوانی مستمر من تقریباً از سال ۸۸-۸۹ همزمان با فضای ملتهب کشور در آن سالها آغاز شد؛ زیرا در آن شرایط سوالات گستردهای برای فرد پیش میآمد و مدام در حال گفتوگو با آدمهای مختلف بودیم و چارهای جز خواندن کتاب نداشتیم. از طرفی آشنا شدن با دوستانی که خودشان اهل کتاب، بحث، مباحثه و… بودند به یک معنی من را آلوده کتاب کرد.
وی درباره رابطه خود با کتاب در زمان کودکی و نوجوانی افزود: در زمان کودکی و نوجوانی هم کتاب میخواندم؛ اما به صورت گزینشی و خاص بود و به نوعی کتابخوانی نبودم که همیشه برنامه داشته باشم کتاب بخرم یا قرض کنم و همیشه کتاب در دستم باشد. گاهی یکسری کتابهایی که دوست داشتم میخواندم.
خانی از مشوقان کتابخوانی خود صحبت کرد: من با یکی دو نفر از دوستان که اهل کتاب بودند وارد جمعی در مسجدی شدیم و در آنجا با گروهی آشنا شدیم که برنامههای مفصل کتابخوانی و جلسات هفتگی داشتند و مسئول آنجا آقایی به نام اسماعیل جلالی بود. گروه مفصلی بودند که بعدها به حوزه علمیه باقرالعلوم منتقل شدند و به شدت در کتابخوان شدن من مؤثر بودند.
این نویسنده در ادامه از زمینههای موردعلاقه خود برای مطالعه کتاب گفت: طبیعتاً اکنون بخش اعظم کتاب خواندن من معطوف به ادبیات است به دلیل فضایی که درگیر آن هستم و کارم است: چه ادبیات داستانی خارجی، چه داستان ایرانی و چه شعر فارسی؛ اما بخشی از کتابخوانی من به تاریخ مخصوصاً تاریخ ایران اختصاص دارد و بخشی هم به کتب فکری و اندیشهای.
وی در توضیح تأثیر کتاب خواندن و مطالعه در شکلگیری مسیر کاری فرهنگیادبی خود عنوان کرد: کتاب خواندن من و ورودم به فضای نوشتن، تقریباً همزمان بود؛ یعنی من از همان سالهای دانشجویی همیشه در نشریات دانشجویی مینوشتم و سالها سردبیر نشریات مختلف دانشجویی بودم و نوشتن کارم بود. از همان زمان که به طور جدی درگیر کتاب خواندن شدم، نوشتن هم به صورت جدی آغاز شد.
این منتقد ادبی در پاسخ به این سؤال که «چطور میتوانیم کودکان و نوجوانان را به سوی مطالعه و کتابخوانی سوق دهیم؟» گفت: به نظرم بیشتر از اینکه بخواهیم به نوجوانان و جوانان توصیه داشته باشیم که چقدر کتاب بخوانند، مخصوصاً در زمانهای که رقبای کتاب برای گذران وقت زیادند، بیشتر باید آرزو کنیم در موقعیتی قرار بگیرند که تجربه عمیقِ خواندن کتاب را درک کنند؛ چون این تجربهای است که در هیچکدام از رقبا وجود ندارد و ناخودآگاه خودِ فرد را مشتاق و آرزومندِ پیدا کردن کتابهای دیگر خواهد کرد. بیشتر باید آرزو کنیم چنین جمع و کسانی را پیدا کنند. امیدوارم فضای کتابخوانی در کشور وضعیت بهتری پیدا کند. با پرداختن به زیرساختهای چرخه صنعت کتاب و کتابخوانی، طوری شود که کتاب خواندن به امر معمولتری تبدیل شود. چند وقتی است که کتاب خواندن در جامعه ما به یک امر تشریفاتی تبدیل شده و کتاب دارد به کالای تجملاتی تبدیل میشود. امیدوارم فضایی پیش بیاید که کتاب به کالای عمومی تبدیل شود.
نظر شما