سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): فیلمنامه نویسی یکی از قالبهای ادبی است که ویژگیهای ساختاری خاص خود را داراست و اغلب مورد اقبال و استقبال نویسندگان قرار نمیگیرد. اهالی قلم استان ایلام هم نسبت به این قالب نوشتاری توجه خاصی ندارند و معدود نویسندگانی هستند که به نوشتن فیلمنامه می پردازند.
شاهین فولادوند متولد ۱۳۷۰، نویسنده جوان ایلامی در قالبهای داستان و رمان و فیلمنامه مشغول نوشتن است. چهارمین اثرش؛ آدمک مخوف بعد از کتابهای اشک عشق، شب تلخ و نوازشهای عاشقانه در قالب فیلمنامه است و در گفتگو با خبرنگار ایبنا در ایلام از فیلمنامهنویسی و ضرورت آموزش آن و… میگوید.
-یک فیلمنامه خوب و تأثیرگذار چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
فیلمنامه متنی است که شامل شخصیتها، اتفاقها، رخدادها که بهصورت دستورالعملهای اجرایی توسط نویسنده یا فیلمنامهنویس نوشته میشود. بیان جزئیات دقیق صحنهها و میزانسنها، دکوپاژها، گفتوگوی میان شخصیتها، کنشهای بین آنها و حتی موقعیت و زاویه دوربین همگی از عناصر یا ویژگیهای یک فیلمنامهی خوب و اثرگذار است که حتماً باید به آن پرداخته شود. ولی از همه مهمتر، شخصیتپردازی درون فیلمنامه هست که تا حد زیادی موفقیت کار را تضمین میکند.
-وضعیت فیلمنامهنویسی در استان ایلام را چگونه تحلیل و بررسی و آسیبشناسی میکنی؟
متأسفانه در استان ایلام، نویسندگان خیلی کم به فیلمنامه و نوشتن آن میپردازند و بیشتر در قالبهای شعر و یا رمان قلم میزنند. اصلاً آموزش کافی برای نگارش فیلمنامه نداریم و در انجمنهای داستان استان هم به فیلمنامهها بها داده نمیشود و برعکس به نمایشنامهخوانی خیلی اهمیت داده میشود و من بارها شاهد خوانش نمایشنامههای ادبی در انجمنها بودهام. در تهران و شهرهای دیگر کارگاهها و کلاسهای زیادی را سالانه برای آموزش آن برگزار میکنند. من هم در تهران مدرک یکساله فیلمنامهنویسی را گذراندهام. البته نویسندگان خوبی هم در ایلام داریم که خب چون آموزش دقیقی نیست؛ تمایلی ندارند که به نوشتن فیلمنامه بپردازند.
-آیا نگارش این قالب ادبی، سخت است و زمانبر؟
شاید نگارش فیلمنامه به دلیل یکسری چارچوبها و تکنیکها کمی زمانبر باشد؛ اما اصلاً سخت نیست. چون در استان ایلام آموزش ویژهای برای آن نداریم، خیلیها فیلمنامه را سخت و دشوار میدانند و میلی برای نگارش آن ندارند؛ میتوانیم با هر قالبی داستانمان را بنویسیم و شخصیتهایمان را پردازش کنیم، فقط با تفاوتی اندک. بهنظرم سختترین قالب ادبی نمایشنامه است و به ترتیب پس از آن داستان کوتاه و بعد فیلمنامه جای میگیرد. در داستان و رمان اگر پیرنگ اتفاق نیفتد یعنی داستان اصلاً در نیامده؛ اما در فیلمنامه به آن صورت نیازی به پیرنگ نداریم و این تا حدودی نگارش آن را سادهتر میکند.
-میان تهیهکننده و فیلمنامه قوی و جذاب و مخاطب پسند چه رابطهای وجود دارد؟
قطعاً بر هم تأثیر میگذارند و میتوانند موفقیت فیلم را تضمین کنند؛ ولی گاهی اوقات اینگونه نیست. مثلاً فیلمنامهای خیلی خوب و جذاب است ولی تهیهکنندهای تازهکار آن را میسازد و موفق هم میشود. یا در موردی دیگر یک تهیهکننده با تجربه و کارکشته، فیلمنامهای ضعیف را میسازد و شکست میخورد. موفقیت یک فیلم را جدای از تهیهکننده و یک فیلمنامه خوب، کستینگ (انتخاب بازیگران) قوی، موسیقی متن وتدوینگری حرفهای هم میتواند جذاب بودن آن را تضمین کند. پس نمیتوان رابطهای همیشگی برای آن متصور بود.
-آیا هر فیلمنامهای قابلیت تبدیلشدن به فیلم را دارد؟
خیر. اصلاً اینطور نیست. همانطور که هر قصهای قابلیت تبدیلشدن به داستان یا رمان را ندارد؛ هر فیلمنامه هم نمیتواند به فیلم تبدیل بشود یا اگر این اتفاق بیفتد، کار ارزشمندی نخواهد بود. فیلمهای ما در یک سری ژانرها به اشباع رسیده و اگر هر فیلمنامهای با همان موضوعات همیشگی و کلیشهای به فیلم بدل شود، تکراری خواهد شد و مخاطب آن را پس میزند.
-چرا نوشتن فیلمنامه مورد استقبال اغلب نویسندگان قرار نمیگیرد؟
شاید اولین و مهمترین دلیل، ترس از ساختهنشدن آن باشد. نویسنده از همان ابتدا به این میاندیشد که اگر فیلمنامهام فیلم نشود چه؟ اگر این همه وقت بگذارم و کسی آن را نسازد چه؟ ولی این تفکر اشتباه است. فیلمنامهنوشتن هم دنیای خاص خودش را دارد و اگر ساخته نشود، در کمترین حالت ممکن میتواند انتشار یابد و در قالب کتاب هم مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد.
البته هرچند در این سالهای اخیر، روند کتاب و کتابخوانی کم شده و همان مخاطبان محدود هم گاهاً به سمت داستان و رمان میروند و کمتر کسی فیلمنامه میخواند و این دلیلی است که نویسندگان قالب داستانشان را به سمت فیلمنامه نمیبرند.
-فیلمنامه آدمک مخوف چهگونه شکل گرفت و منتشر شد؟
من خیلی از موضوعات اجتماعی و آسیبهایی که از همین جامعه نشأت گرفته، الهام میگیرم و داستانم را در آن طوری طراحی میکنم که به واقعیت نزدیک باشد. حتی در داستانهای کوتاه و آثاری هم که قبلاً منتشر کردهام این دغدغه وجود داشته است.
آدمک مخوف آغازگر یک صدای تازه است؛ از همه افرادی که در کنار ما و درون همین جامعهی ملتهب و آسیبپذیر نفس میکشند و آنقدر که حال بد اکنونشان را میبینیم؛ که کمتر به گذشته آنها و دوران کودکیشان نگاهی داشتهایم.
آدمک مخوف از واقعیتی حرف میزند که شاید خیلیکم به آن پرداخت شده و این میتواند نویسندگان بعدی ما را وادار کند با قالبهای مختلف (رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه و فیلمنامه) در باب این پدیده و آسیبها سخن بگویند و داستانشان را بسازند و آدمهایشان را خلق کنند و انتشار این کتاب را به فالنیک میگیرم.
-سخن پایانیات در این گفت وگو چیست؟
چاپ فیلمنامه که فعلاً فیلمی از روی آن ساخته نشده باشد قطعاً خواندنی و لذتبخش است و قوه تخیل خواننده را وامیدارد که همچون یک فیلم در ذهن خود آن را بسازد و با آن همراه شود.
شاید چاپ فیلمنامهها قبل از فیلم شدن، آغازی باشد برای اینکه به این حرفه بیشتر توجه شود و نویسندگان این آثار به خود توان و امید بخشند و در واقع آموزشی باشد برای همه کسانی که به نحوی این حرفه را دوست دارند یا میخواهند آن را فراگیرند.
باید پذیرفت که فیلمنامهها هم جزئی از ادبیات داستانی هستند و چه به فیلم تبدیل بشوند و چه نشوند، نباید اصالت و ظرافت نویسنده اثر از بین برود. به این امید که فیلمنامهها در قالب کتاب هم مخاطب داشته باشند و خوانندگان سختپسند امروز را اقناع کنند.
نظر شما