سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): هشتمین نشست از سلسه جلسات تخصصی «بازایرانشناسی» با موضوع «بازخوانی نقشآفرینی فرهنگی– تمدنی زنان ایرانی» برگزار شد. در این جلسه که مجید بهستانی دبیری آن را برعهده داشت، محمدحسن رجبیدوانی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، با مروری تاریخی بر حیات فرهنگی و اجتماعی، به نقش زنان تأثیرگذار در تاریخ ایران پرداخت.
در ابتدا بهستانی درباره توجه پژوهشگران به زنان بهمثابه سوژه مطالعاتی اشاره کرد و به معرفی کارنامه رجبیدوانی و پژوهش وی در باب سوژگی زنان در تاریخ ایران پرداخت. وی در ادامه بیان کرد که ایران، محمل خردهفرهنگهای گوناگون است که هرکدام نگرش و جایگاه خاصی را برای زنان ترسیم کردهاند؛ بنابراین با قطعیت نمیتوان درباره چنین موضوعی سخن گفت.
رجبیدوانی در ابتدای نشست، به بیان انگیزههای خود برای پژوهش در این حوزه پرداخت. وی به مواجهه خود با افکار چپگرایان ایرانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد که نقشآفرینی زنان در جامعه آن روز را نتیجه آشنایی زنان با اندیشههای نوگرایانه و متجدد میدانستند. رجبیدوانی پژوهش برای تدوین فرهنگنامهای در زمینه زنان ایرانی تا قبل از عصر تجددگرایی را محصول همین مواجهه دانست. او بیان داشت که در این پژوهش، تمرکز مطالعه خود را در بازه زمانی از بعد ورود اسلام به ایران تا آستانه رویارویی ایرانیان با تجدد و قبل از تدوین قانون رسمی آموزش عمومی به زنان قرار داده، بهجستجوی حوزههای کنشگری زنان پرداخته و زندگینامه بانوان ایرانی را که هر یک بهطریقی منشاء اثر در جامعه ایران بودهاند را مطالعه کرده است.
کتاب او بیش از نهصد زن تاریخی ایرانی از آغاز تا مشروطه را معرفی میکند و در پیوستی، از نهصد و بیست مکان فرهنگی کهن میگوید که به نام و اسم زنان، ثبت شدهاند. از این تعداد، حدود بیست بنا به قبل از اسلام و نهصد بنا به بعد از اسلام بازمیگردد. او از ناشناختهماندن این بانوان تأثیرگذار تاریخی در بین پژوهشگران ابراز تاسف کرد. از منظر وی، به دلیل این غفلت از تاریخ غنی و پربار ایرانیان است که قهرمانسازی کاذب و بهدور از واقعیت برای فرزندان ایران صورت میگیرد.
رجبیدوانی در ادامه به نقش حضور دین اسلام در ایران اشاره کرد. به بیان وی، تأکید قرآن کریم بر تدبر، وجود قصص انبیای الهی و پیشینیان، اشارات فراوان احادیث گوناگون به اهمیت دانشآموزی و علاقه قبلی ایرانیان به اسلام و انگیزه افراد به شناخت روایات، موجب شکستهشدن حصارهای فکری و سنتهای غلط گذشته شد و اهتمام عامه مردم ایران به سوادآموزی را رقم زد. بههمین طریق بود که ایرانیان از همان قرون اولیه ورود اسلام، به آموختن زبان عربی و فارسی و ترجمه متون قرآن و حدیث روی آوردند. در نتیجه این روند، زنان حضور جدیتری در عرصههای فرهنگی یافتند.
بهعنوان نمونه، حدود ۷۰ اثر مکتوب تاریخی وجود دارد که نویسندگان آن، بانوان هستند. همچنین تعدادی دیگر از کتب در دسترس است که علیرغم ذکر نکردن نام مؤلف، رنگوبویی زنانه دارند. با نگاهی به منابع تاریخی میتوان مشاهده کرد که در روزگار گذشته، شرح حال زنان فاضل بهصورت فصلی مستقل یا در کنار نام مردان، بین زندگینامههای عمومی منتشر میشد. عبدالرحمن جامی در بهارستان به اثری با عنوان «تذکرهالعارفات» اشاره میکند که به زندگی زنان عارف و معرفی آنان پرداخته و اگرچه از این اثر امروزه نسخهای به دست ما نرسیده، اما این اشاره نمایانگر آن است که تا زمان حیات نویسندۀ کتاب (۴۲۰ هجری شمسی)، تعداد زنان فاضل در ایران بهاندازه نگارش یک اثر مستقل بوده است.
وی در ادامه بیان کرد که میتوان در یک دستهبندی، نقشآفرینی زنان را در بعد اسلام مشاهده کرد:
• زنان درباری و پادشاهی: این بانوان متمکن که از همسران، دختران، خواهران و نزدیکان پادشاه بودند، از دانشمندان و علمای معروف روزگار دعوت بهعمل میآوردند تا از محضر ایشان، علوم و معارف جاری را بیاموزند. حوزههای مورد علاقۀ آنان شامل مواردی نظیر خوشنویسی، موسیقی، نقاشی، شعر و ادب بود. از جمله زنان فاضلی که در این دسته قرار میگیرد، ضیاءالسطنته، دختر فتحعلیشاه قاجار، در قرن سیزدهم است که به خوشنویسی شهره بوده و هماکنون قرآنی با خط او در شهر قم وجود دارد.
• زنان خاندان وزیر و صدراعظم: این گروه که به شعر و ادبیات فارسی و عربی علاقۀ وافری نشان میدادند، از پدران صاحب علم و کمالات خود، آموزش مستقیم دریافت میکردند. در یک نمونه، میتوان به دختر میرزا ابوالقاسم فراهانی اشاره کرد که صاحب فضل بوده است.
• زنان خاندانهای علمی: این افراد که پدر، همسر یا برادرانشان از دانشمندان قصر بودند، توسط محارم خود تربیت میشدند و در رشتههایی نظیر حدیث، فقه، اصول، علمالرجال و عرفان به تحقیق و علمآموزی میپرداختند. خاندان صابونی در قرن پنجم، خاندان مجلسی در قرن یازدهم و خاندان طباطبایی در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری از موارد قابلذکر در این گروه هستند. بدریه و صدریه از دختران ملاصدرا، آمنه بیگم مجلسی- دختر علامه مجلسی– که در تدوین بحارالانوار مشارکت داشته و دو اثر در تاریخ به او نسبت داده میشود، آمنه خانم قزوینی– همسر ملاصالح مازندرانی– که مجتهد بود و فقه و اصول تدریس میکرد و ۴۸۰ شعر از زبان حضرت زیبن (س) دارد، از جمله بانوان دانشمند بهشمار میروند.
• زنان اهل استنساخ: در زمانهای که چاپ به شیوۀ نوین خود وجود نداشت، زنان فاضلی از کتب عربی نسخهبرداری میکردند که نام دهها نفرشان در منابع تاریخی ذکر شده است. این نشان میدهد که آنان تسلط بالایی به زبان عربی داشتند و کتب مختلفی را برای خود یا پدرانشان نوشتند. در شرح حال همسر شیخ بهایی که از فضلای زمان عصر بودند، آورده شده است که مجموعۀ آثار پدرش که چهار هزار جلد بود، برای او به ارث رسید.
• زنان تجار و پیشهوران: این بانوان از کودکی با پسران نابالغ در مکتبخانهها تربیت میشدند و پس از مدتی، در رشتهها و شاخههای مخصوص نظیر شعر، هنر و ترتیل قرآن ادامه میدادند. این زنان در صورت تمکن مالی، بهصورت زمینی یا دریایی به سفر حج میرفتند و زائر خانۀ خدا میشدند. کمبود امنیت مسیر در حجاز، باعث طولانیتر شدن راه کاروانیان و حرکت به سمت مرزهای عثمانی و مصر میشد. این سفر چندماهه، موجب گشتوگذار بانوان در شهرهای مختلف میشد. سفرنامههای قابلتوجهی از زنان زائر باقی مانده که حاوی نکات ارزشمندی است. بهعنوان نمونه، منظومهای از شهربانو در زمان شاه سلیمان صفوی وجود دارد که تمام مشاهدات خود را به زبان شعر نوشته است.
• زنان بیسواد: اگرچه این بانوان سواد کافی برای خواندن یا نوشتن متون نداشتند، اما با حضور مستمر و جدی در مساجد و استفاده از سخنان امامان جماعت، به یادگیری احکام دینی و اسلامی مشغول بودند. آنان به این طریق با تاریخ و سیرۀ انبیا آشنا شده و صاحب فضل و کمالات میگشتند.
• زنان حامی: عدهای از بانوان متمکن و فاضل، از شعرا، علما و هنرمندان حمایت مادی میکردند و موجب نشر معارف در جامعه میشدند. بهعنوان مثال، میتوان به گوهرشاد بیگم، همسر شاهرخ تیموری اشاره کرد که آثار بهجامانده از عمرانهای او تاکنون باقیمانده است.
این زنان عالم و دانشمند، در زمانه خود از جایگاه بالای اجتماعی برخوردار و مورد احترام همگان بودند. برای نمونه، بیبی منجمه از بانوان اهل علم روزگار خود بود که به هیئت افلاکی تسلط داشت. او چنان شهره بود که سلطان محمدخوارزمشاه او را به دربار خود دعوت کرد. منزلت بیبی منجمه تاحدی بود که فرزندان وی با پسوند نام مادریشان شناخته میشدند. این زنان باوجود نقشآفرینی در بین جامعه، صاحب حرمت و جلوهای ویژه بودند که هتک حرمت به آنان، موجب جنبشهای اعتراضی و سیاسی میشد. در تاریخ آمده است که درخواست بیشرمانه حکومت مغول از اهالی سبزوار، قیام سربهداران را رقم زد. تلاشهای روسیه برای خروج اجباری زنان قفقازی از ایران، بعد عقد قرارداد ترکمانچای نیز قابلتوجه است. این زنان قفقازی که طی سالها زندگی در ایران مسلمان شده و بهعقد همسران ایرانی درآمده بودند، با هجوم مردم به سفارت آزاد شدند و نجات یافتند.
پیشرو بودن زنان در مبارزات استعماری و استقلالخواهانۀ ایران نیز از دیگر موارد قابل ذکر است. بهعنوان نمونه میتوان نقشآفرینی زنان را در وقایعی مشاهده کرد؛ از جمله:
• در واقعه تحریم تنباکو: پس از صدور حکم تحریم تنباکو از میرزای شیرازی، مردم از استعمال و فروش تنباکو خودداری کردند. در این بین، زنان درباری نیز برای ناصرالدینشاه، قلیان نیاوردند و از حرام بودن آن سخن گفتند و بدینترتیب شاه را از اهمیت مسئله آگاه ساختند.
• در واقعه اولتیماتوم روسیه به ایران در سال ۱۳۲۹: زمانی که روسیه ایران را با هدف اخراج هیئت مستشاری آمریکا تهدید کرده و مجلس ایران را بر یک دورراهی سخت قرار نهاده بود، زنان با چادر و تفنگ وارد مجلس شده و از عقد قرارداد جلوگیری کردند.
• در واقعه زنان گیسکانی: زمانی که دلاوران تنگدستانی، در مقابل تجاوز انگلیس به خاک کشور ایستادگی و جانافشانی میکردند، زنان و همسران آنان به امدادرسانی و تجهیزات پشتجبههها مشغول بودند و آنان را در امر دفاع از وطن، یاری میرساندند.
رجبی دوانی افزود: شاید بتوان خلاصهای از حضور زنان در تاریخ ایران را در کلام پیتر آوری، ایرانشناس معاصر جستجو کرد. او زنان ایرانی را در دو دستۀ کلی قرار میدهد: آنان که دارای سواد و کمالات هستند و از خود آثار علمی برجای میگذارند و آنان که علیرغم نداشتن سواد کافی، به ادبیات و اشعار تسلط دارند و آنها را تفسیر میکنند. او بانوان ایرانی را بهدلیل سفرهایی نظیر حج و عتبات، از زنان لندنی جهاندیدهتر میداند. از منظر آوری، زنان در ایران اگرچه حضور عینی ندارند، اما صاحب نفوذ و تأثیر فراوانی بر جامعه و خانواده هستند.
در انتهای جلسه حضار به طرح پرسش درباره نکات مطرحشده پرداختند. در باب کنشگری زنان، قبل از ورود اسلام به ایران پرسشی طرح شد و از چرایی نبود نقشآفرینی زنان در قرائتهای تاریخنگاران ایرانی و غیر ایرانی سؤال شد. رجبی دوانی در پاسخ به پرسش اول، به کمبود اطلاعات کافی از ایرانیان قبل از اسلام اشاره کرد و افزود: در منابع تاریخی به وجود پررنگ دبستانها در ایران و امکان کسب تحصیل برای زنان در دوره ساسانیان پرداخته شده اما مستندات نشان میدهد که با ورود اسلام به ایران، میزان تحصیلات در زنان و مردان بهطور چشمگیری افزایش یافته است.
برخلاف قرائتهای موجود، حکومت ساسانی، حکومتی زنسالار نبوده و بهحکومترسیدن پوراندخت و آذرمیدخت، در نتیجه نبود شاهزاده مذکر و کشتارهای فراوان رخ داده است. ایشان در پاسخ به پرسش دوم، از تفاوت معیارها و ارزشگذاریهای غربیها و تاریخنگاران متأثر از آنان گفت. فرنگرفتهها با ستایش زنان خارجی، آزادی پوشش و حضور آنان در مجالس مختلف را با حجاب زنان ایرانی مقایسه و دومی را ننگ میدانستند. اینگونه نگاهها به زن موجب غفلت از توجه به نقشآفرینی تاریخی آنان شده است.
در ادامه پرسش دیگری درباب وابستهبودن زنان تأثیرگذار به دربار و منابع قدرت و ثروت و نبود امکان تعمیمپذیری کنش این زنان به دیگر بانوان ایران مطرح و از چرایی فردیبودن غالب کنشهای زنان ایرانی تا قبل از تاریخ معاصر سؤال شد. رجبی دوانی در پاسخ به پرسش نخست، به منحصر نبودن این عرصه برای زنان دربار اشاره کرد و افزود: اگرچه زنان طبقات بالا، امکانات بیشتری برای حمایت از علوم داشتند، اما این به معنی عدمحضور دیگر بانوان در این عرصهها نبود. در وقفنامهای که در آستان مقدس رضوی موجود است، نام ۲۲۰ نفر از خانمهایی که اهل وقف بودند ذکر شده است.
در این فهرست، وقف اموالی نظیر گردنبند و اهدای آن به حرم شریفه ذکر شده که نمایانگر حضور عموم زنان خیر در عرصههای فرهنگی است. همچنین برخی موقوفات بهنام همسران بانوان خیر ثبتشده است. بهعنوان مثال، صحن آینه حضرت معصومه (س) متعلق به همسر شاهاسماعیل بوده که در تاریخ، بهنام خود شاه اسماعیل ذکر شده است. رجبی دوانی در پاسخ به پرسش دوم، از جدید بودن بحث کنشگری جمعی در ایران سخن گفت و بیان داشت که با ورود استعمار به ایران و تهدید استقلال سیاسی ملت، علما موضعگیریهایی میکردند که در همراهی با آنان، زنان پیشگام بودند. بهعنوان مثال در زمان تأسیس بانک ملی ایران، بسیاری از خانمها گردنبندها و جواهرات خویش را کنار گذاشته و در آن بانک سرمایهگذاری کردند تا به ایجاد آن کمک کنند.
رجبی دوانی در پاسخ به پرسشی که از ناراضیبودن زنان مشروطه و انعکاس انتقادات تند آنان به ساختار در مطبوعات آن روز بیان شده بود، به فضای باز سیاسی پسامشروطه و کاهش محدودیتها اشاره کرد و افزود: زنان درباری در این جو که تحتتأثیر فضای نخبگانی و گروههای غربی بود، انتقاداتی را بیان میکنند. بهائیون در این میان که فضا را طبق میل خود میدیدند، بهدنبال ایجاد جایگاهی مناسب، مسئول چند نشریه معروف زنان را انتخاب کردند. جریان حمایت از فیمینیسم در آن زمان توسط کسانی صورت گرفت که خود به فساد اخلاقی شهره بودند؛ نظیر نصرتالدوله و تیمورتاش. بنابراین چنین جریانی در ایران، جریانی غیرطبیعی و هدایتشده بود.
وی همچنین در پاسخ به پرسشی که در باب ریشههای فرهنگی و اسطورهای ارج نهادن به زنان قبل از ظهور اسلام در ایران بود، از تفاوت تاریخ و اسطوره گفت و تأکید کرد که پژوهش وی، تحقیقی تاریخی بوده است. حضور پررنگ زنان بعد از ورود اسلام به ایران، نافی فرهنگِ پذیرای ایرانیان که از قبل حضور اسلام وجود داشته، نیست. اما در ایران باستان، حضور زنان بیشتر در نزاعهای درباری و حکومتی خلاصه میشد و زنان نقش اجتماعی و فرهنگی ویژهای نداشتند. اسلام با از بینبردن نظام طبقهبندی اجتماعی-کاست- که مانع حضور گسترده زنان در عرصههای فرهنگی و اجتماعی میشد و با ترویج عقلانیتپذیری، ویژگیهای فرهنگی جامعه ایران و از جمله زنان ایرانی را دچار تطور کرد.
نظر شما