سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - حسین روحانی صدر، کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی، کارشناس گروه ایرانشناسی و اسلامشناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران: عصر جدید با وقوع دو انقلاب صنعتی (انگلستان) و فرانسه شکل متفاوتی نسبت به ادوار پیشین در جوامع بشری ایجاد کرد. این رویکرد جدید به تدریج جهان شمول شد و پس از وقوع جنگهای جهانی و تغییر ترکیب جغرافیای سیاسی چهرهای متفاوت یافت. از این رو بررسی دلایل و زوایای پیرامونی انقلابها در پایگاههای علمی از اهمیت خاصی برخوردار شده است. محققان، مترجمان و اصحاب قلم هر یک به سهم خود یافتههای متنوعی را در قالب کنفرانس و کتاب و برگزاری کارگاهها و کلاسهای آموزشی عرضه میکند.
یکی از این منابع مجموعهمقالات ۹گانه نظریهپردازی انقلابها است که جان فورن آن را گردآوری کرده است و در ۳۹۲ صفحه از سوی نشر نی، با ترجمه فرهنگ ارشاد منتشر شده است. این گروه از محققان پس از وقوع انقلاب ایران با جدیت بیشتری زمینهها، ظرفیتها پیشینه مشترکی را برای انقلابها به ویژه در مناطق توسعه نیافته جهان با محوریت خاورمیانه و آمریکای جنوبی و اروپای شرقی را به تصویر کشیدهاند. البته فرهنگ ارشاد، مترجم این اثر در قالب معرفی گردآورنده کتاب به خوبی افقهای نگارندگان را درک و منعکس کرده است. نکته قابل تامل پرسشهایی همچون آیا دوره انقلاب به سر آمده؟ آیا عمر آن در سال ۱۹۸۹ به پایان رسید؟ آیا تاریخی طولانی را پشت سر گذاشته است؟ مورد نظر این محققان است.
پروفسور جان فورن در مقدمه صمیمانه خود ضمن گزارشی هر یک از نویسندگان مقالات را متخصص و متبحر در جغرافیای تاریخی جوامع مورد بحثشان معرفی و به فراهت این مجموعه را کافی نمیداند و تنها آن را در قالب یک طرح موضوع و تحلیل مجموعه یافتههای آنان دانسته و با اطمینان وقوع انقلابهای بعدی ضرورت ممارست بر جمع آوری و تدوین پیشینه وقوع تاکید دارد.
نخستین مقاله از صفحه ۲۷ تا ۵۰ با عنوان رویکردهای دولت محوری درباره انقلابهای اجتماعی به قلم جف گودوین استاد گروه جامعهشناسی دانشگاه نیویورک و مولف کتاب دولت و انقلاب و جنبشهای اجتماعی و دموکراتیزاسیون اختصاص دارد. وی یافتههای خود را در ساختار نقاط قوت و ضعف یک سنت نظری مصداق گرایانه ارائه کرد و به دنبال توجیه جایگاه دولتها در بروز انقلاب برآمده و در پرسشی کلیت سنت نظری دولت گرایی چیست را مطرح کرد.
او کوشید یکی از عوامل جدی بروز انقلابها را زمینه دولت محوری آن با پشتوانه همچون روشنگری خودکامگی و … اثبات کند. از این رو به شرح مفاهیم چهارگانه دولت استقلال، دولت توانایی، دولت فرصت یابی سیاسی و دولت ساختار گرایی پرداخته است. از سوی دیگر به دنبال پاسخ سوالاتی همچون چرایی، فایده و میزان رویکردهای نظری گوناگون درباره فهم انقلابهای اجتماعی برآمده است و به همین منوال نقاط قوت و ضعف نظریه را تحلیل کرد. به توجیه وی ظرفیتهای شکل گیری انقلاب در پرتو خودکامگی خشونت و فساد حاکم بر دولتهای غیر مردمی است. بر این اساس انتقادهای چندگانه مبهمی را در خصوص دولت محوری به میان آورده که هم نقض مطالب قبل و هم پیچیدگی و درهمی آن سرگردانی مخاطب را به دنبال دارد.
در تداوم همین گفتار به شرح محدودیتهای رویکردهای دولت محوری به سه عامل از شبکههای ارتباطی یا جامعه مدنی، منابع مادی و باورها و گفتمانهای جمعی همراه با چند مصداق پرداخته است.
تیموتی ویکان کراولی عضو گروه جامعه شناسی مرکز پژوهشهای آمریکای لاتین دانشگاه جرج تاون در مقاله دوم این اثر از صفحه ۶۱ تا ۹۳ با عنوان نظریههای ساختاری درباره انقلاب به دنبال پاسخ سوال نظریه ساختاری چیست؟ و رویکرد فرهنگی انقلاب با رهنمودهای اجتماعی ساختاری چه تفاوتی دارد؟
چگونه نظریههای ساختاری انقلاب میتواند در برابر این انتقادها روی پای خود بایستد؟ مطالبی ارائه کرده و به جرح و تعدیل و انتقاد از آراء محققانی همچون اسکاچ پل، جک گلدستون، جف گودوین، اریک وولف مبتنی بر مصادیقی همچون فرآیندهای فرهنگی بولیوی، کوبا، نیکاراگوئه، گرانادا، فرانسه و چین پرداخته و در بحث نظریههای ساختاری پدیدههای انقلابی به طرح سوالاتی همچون نظریه پردازان انقلاب چه نکاتی را باید بررسی کنند؟ را به میان آورده.
در تکامل این بحث وی سوالاتی همچون: منابع نارضایتی مردم چه هستند در مقابل با گروههای اجتماعی راضی در زمانها و مکانهای دیگر؟
چه عواملی گروههای اجتماعی یا گروههای جزئی را به طور فعال به قیام وادار میکند یا نمیکند؟
کدام جامعه انقلاب اجتماعی موفق دارد و کدام ندارد؟
چه عواملی میتوانند همانندیها و تفاوتهای سیاستگذاریهای دولت و تحولات اجتماعی را که منجر به، دست به دست شدن انتقال قدرت میگردد تببین کنند؟ مطرح کرده است.
در همین مسیر به تحلیل مباحثی همچون دولت طغیان گران، نظریههای ساختاری و انقلابهای اجتماعی موفق، نظریه مارک درباره انقلاب، نظریههای ساختاری و تحولهای پس از انقلاب پرداخته.
ریچارد لاکمن استاد گروه جامعه شناسی تطبیقی تاریخی دانشگاه ایالتی آلبانی، نیویورک و مولف کتاب سرمایهداران علی رغم خودشان و قدرت دولتها سومین مقاله این مجموعه را از صفحه ۱۰۶ تا ۱۳۵ با عنوان کارگزاران انقلاب به ستیزه نخبگان و بسیج تودهای از مدیکی تا یلفین اختصاص داد. به ادعای نگارنده مقالهاش در برگیرنده دامنه گستردهای از فعالیتها و تحولهای سیاسی خواه با حرکت تودهها همراه بوده یا نبوده و تحول ساختاری کمتر یا بیشتری را در پی داشته است. و به دنبال اثبات ساختار روابط نخبگان بهترین مبنا برای سنخ شناسی انقلابها دانسته است. و در این مسیر نخبگان جامعه را به سه گروه جوامع تحت حاکمیت یک گروه نخبان متحد حاکمیت مجموعه با ثبات نخبگان چندگانه بالا گرفتن ستیز نخبگان تا وقوع انقلاب تودهای ترسیم کرده و به دنبال پاسخ به سوال در چه مواردی کنش انقلابی تودهای روی میدهد و در چه مواردی هر سه حالت مناسبات نخبگی این وضعیت بروز نمیکند.
آیا در برابر نظام یگانه نخبگان متحد، کنش انقلابی تودهای میتواند شکل بگیرد؟ وی در تکمیل یافتهها از مصادیق انقلابهای اروپای غربی در پنج قرن اخیر استفاده کرده که چندان با موضوع بحث همخوانی ندارد. در توجیه فروپاشی نظام حکمرانی نخبگان اروپای شرقی آن را متاثر از عدم حمایت نظامی و اقتصادی گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی دانسته و با پاسخ به سوال مهم نقش تغییرات ساختاری اجتماعی ناشی از بسیجهای تودهای بوده و یا متاثر از انشعاب و جدایی نخبگان شوروی از هم پیمانان سابق خود در اروپای شرقی است سر باز زده.
به اعتقاد وی در دهه ۱۹۸۰ دو تحول عمده در ساختار نخبگان اروپای شرقی روی داد: یکی اینکه در دوران حکومت گورباچف، حمایت نظامی اتحاد شوروی از نخبگان کمونیست آن منطقه متوقف گردید و کنترل سازمانهای مستقل اقتصادی و سیاسی هر ملت، به دست نخبگان آنجا سپرده شد. دوم اینکه، قسمتی به دلیل توقف حمایت شوروی و قسمتی هم به دلیل واکنش نشان دادن در مقابل بحرانهای اقتصادی، یگانگی نخبگان هر کشور دچار چند دستگی شد. نخبگانی که کنترل سازمانهای تولیدی را در دست داشتند، به فکر تغییر موضع سیاسی خود افتاده و از سرمایه خصوصی طرفداری کردند تا کمونیسم را با تغییراتی زنده نگه دارند تا شاهد مرگ آن نباشند.
طبق این دیدگاه تا زمانی که تفکر سست مارکسیستی جنگ طبقاتی فقط به وسیله نظریه پردازان دولت محوری به چالش کشیده میشود مطالعه تطبیقی انقلابها بینتیجه است.
جک گلدستون گردآورنده دائره المعارف انقلابهای سیاسی و انقلابهای اوائل سده بیستم مدیر مرکز مطالعات تطبیقی در تاریخ، جامعه و فرهنگ. استاد جامعه شناسی در دانشگاه کالیفرنیا. نویسنده چهارمین مقاله از صفحه ۱۴۲ تا ۱۶۲ با عنوان افزایش جمعیت و بحرانهای انقلابی، کالبدشکافی ناقصی از شیوه افزایش جمعیت در کشورهای در حال توسعه و به کارگیری نیروهای حاصل از این تراکنش اجتماعی له و علیه حکمرانان و گردانندگان نواحی مورد بحث دارد. و در این راستا افزایش جمعیت و نقش آن در بحرانهای تاریخی فشارهای جمعیتی و نارساییهای نهادی تامین اعتبارات لازم دولت برای اداره جمعیت رو به افزایش، امکان سنجی بسیج توده مردم، تقویت آرمانهای مخالف، با داشتن و آرام کردن بحرانهای سیاسی صورت گرفته است.
اریک فلمینگ مولف کتاب انقلابهای نوین در آمریکای لاتین و استاد دانشگاه جرج تاون تگزاس در مقاله انقلاب در جهان واقعی بازنگری کارگزاری از صفحه ۱۶۷ تا ۱۸۰. وی به صراحت در تحلیل انقلاب مردم را محور مطالعه قرار داده و ساختارها مدنظر قرار نداده. و گزینشها را به جای جبر گرایی مهم دانسته و استحالۀ جامعه را به جای یک تغییر ساده مدنظر گرفته، او به نقد دیدگاههای نظریه پردازی توماس جفرسون پرداخته است. به اعتقاد وی میتوان نظریههای بنیادی مهم و جامعی بنا نهاد که قدرت و اهمیت مردم و ساختارها را باز شناسند تا به کمک این محورهای تحلیلی و پس از مدتی مقاومت در برابر واقعیت بهره علمی برد.
البته قهرمان سالاری را یکی از محورهای مدیریت فرهنگی جوامع آمریکای لاتین دانسته و در تایید این خواستگاه و تئوری ذهنی ده نفر از مشاهیر آنان را برای نمونه ذکر کرده است. از سوی دیگر افکار رهبران جوامع انقلابی را مبتنی بر خواستگاههای سنتی جوامع برای تسلط بر افکار عمومی موثر دانسته به ادعای وی میتوان میان انقلابهای کلاسیک که اروپای غربی و روسیه و چین و انقلابهای بعدی آمریکای لاتین ارتباط معنایی و مفهومی برقرار ساخت. در نظر وی جمع آوری مستندات فرهنگ عامه اعم از مصاحبه با شاهدان و روایتگران داستانهای رایج میان مردم و شناسایی سنتهای پذیرفته شده در میان آنان رویکردهای جذبشان به انقلاب را تنظیم کرد. و خطا در مسیر جمع آوری را ضربه بزرگی در شکست جریانهای تحول خواه فرهنگی و اجتماعی انقلابهای مبتنی بر مناسبات انسانی و اجتماعی دانسته.
والنتین مقدم مولف کتاب زنان نوگرا، جنسیت و تحول اجتماعی در خاورمیانه و مدیر بخش تحقیقات زن و دانشیار جامعه شناسی در دانشگاه ایلینو برا ایالت متحده آمریکا در مقالهای از صفحه ۱۸۵ تا ۲۱۴ با عنوان جنسیت و انقلابها به ادعای وی در این نوشتار پژوهشهای مربوط به انقلاب حجم چشم گیر و پر باری دارد. ولی درباره جنسیت کمتر تحلیلی در آنها دیده میشود در حالی که مناسبات جنسیت در فرهنگ، آرمان گرایی، سیاست و جامعههای انقلابی فهم عظیمی دارد. چرا که زنان مانند مردان نه فقط مشارکت فعال در انقلابها داشتهاند بلکه انقلابها جنبه جنسی داشته و باید این جنبه را در تحلیل علل جریان و پیامدهای انقلاب در نظر گرفت.
اشارهای به تحلیلهایی پیرامون آن در انقلاب ایران توسط فریده فرهی و منصور معدل و در ادامه نمونههای متنوعی از گفتمان انقلابی زنان و نقش آنان در این مسیر را همراه با یک کالبد شکافی دقیق از خاستگاه ابزار حجاب در جایگاه نقد حکومت پهلوی و اجبار بر حفظ آن پس از پیروزی انقلاب و انتقاد انقلابیون از این رویه را مبتنی بر شرایط زمانی و مکانی به تصویر کشیده است. به برداشت وی دو الگوی فمینیستی و پدرسالاری موتور محرکه حضور زنان له و یا علیه آن مبتنی بر باورهای فرهنگی و سنتی در انقلاب تاثیر گذار است.
یکی از موضوعات مهم و پر مناقشه نقش نژاد و خاستگاههای بومی در انقلابها که کریستوفر مک اولی در بخش سیاه پوستی دانشگاه کالیفرنیا کاما سانتا باربارا در مقاله ۳۹ صفحهای از صفحه ۲۲۱ تا ۲۶۰ با نام نژاد و فرایند انقلابهای آمریکایی ابتدا به جرح و تحلیل نقد دیدگاههای مارک وبر، نورمن بوک سپس وی نژاد را براساس رنگهای جوامع اروپایی و آفریقایی و آمریکایی تقسیم کرد. و آن را دلیل محکمی برای انقلابهای آمریکای لاتین همانند دیگر انقلابهای نژادی نمیداند. به اعتقاد وی با وجود مفهوم کاملاً روشن نژاد با دو الگوی طبیعی جسمی و فرهنگ تشکیل دهنده هویت انسانی است. و به این تعریف وی مخاطب را با دو گونه مهاجرت درون کوچندگان و برون کوچندگان فعال در صحنه آمریکا مواجهه ساخته و استیلا طلبی این اقوام مهاجر را دلیلی بر طغیان سرخ پوستان و سیاه پوستان بومی آن سرزمین دانسته و در توجیه این دیدگاه به مقاله آلن نایت استناد کرده وی به این نکته اصرار دارد که اعتراض طبقاتی رنگ و فرهنگ را که دشمنان معترضین به شمار میآمدند به طور سوری به یاری طلبید. و دستاورد خود را محصول مطالعه پژوهشهای دومین انقلاب آمریکا معرفی کرده است.
جان فورن مقاله هشتم از صفحه ۲۶۷ تا ۲۸۷ را به قلم خود با عنوان گفتمانها و نیروهای اجتماعی نقش فرهنگ و مطالعات فرهنگی در پژوهشهای انقلابها ارائه کرد. در این فصل جنبشهای انقلابی چندی را به سرعت مرور کرده و با منشورهای فرهنگ و مطالعات فرهنگی به آنها نگریست.
مانند بسیاری از موضوعهای تخصصی علوم اجتماعی که بستر تاریخی دارند، مطالعۀ انقلابها نیز از تحولهایی که بر جریانهای گستردهتر در حوزۀ عمومی نظریههای اجتماعی میگذرد، مصون نمانده است. منظور این است که از اوایل دهۀ ۱۹۸۰ و دقیقتر از آن، از اوایل دهۀ ۱۹۹۰، بازنگری فرهنگی در حوزۀ علوم اجتماعی، تاثیر قابل توجهی بر نظریه پردازی انقلابها داشته است.
وی پس از طرح دیدگاههای محققان حوزه انقلاب و اجتماع، افزوده: فعالیتهای فرهنگی، جهتگیریها، نظامهای معنی سازی، و چشم اندازهای اجتماعی در ساختن انقلاب تاثیر دارند.
با نگاهی به شرایط انقلاب مردم ایران در سالهای ۱۹۷۷-۱۹۷۹، برخی تفاوتهای بارز آن را با تحلیل کارتیه از انقلاب فرانسه، میتوان به خوبی بازشناخت. انقلاب ایران مطالعات نسلی نو از پژوهشگران را مستقیماً به حوزۀ فرهنگ کشاند (به طور عمده اسکاچ پل) و ارزیابی تاثیر اسلام انقلابی را در ایجاد انقلاب ضروری ساخت. متاسفانه چیزی که در اغلب این پژوهشها دیده میشود، تصور نوعی اسلام همگن است که تنها علت رویدادهای انقلاب معرفی میشود.
در این زمینه هم منابع موجود درباره ایران اطلاعات مقدماتی در اختیار ما قرار میدهد که بازتاب آنها را در کنشگران مربوطه میتوان به صورت زیر خلاصه و جمع بندی کرد:
اسلام مبارزه جویانه امام خمینی: طلاب حوزه و بعضی گروههای بازاری
اسلام رادیکال شریعتی: دانشجویان
اسلام لیبرال بازرگان: حرفهایها و متخصصان
ملیگرایی دموکراتیک جبهۀ ملی: حرفهایها و متخصصان
مارکسیسم متعارف حزب توده: دانشجویان و برخی از کارگران
مارکسیسم رادیکال فداییان: دانشجویان و برخی از کارگران
سوسیالیسم اسلامی مجاهدین: دانشجویان
اگر بپذیریم مردم مفاهیم چند گانهای از مبارزه دارند، وحدت بین آنها باید در چه حدی باشد که به هدف مشترکی برسند؟ به نظر چنین میرسد که در ایران، در همۀ رگههای فرهنگی مخالف، دو عنصر عمده مشترک وجود داشت: یکی اینکه همه خواستار پایان اقتدار شاهنشاهی بودند و دیگر اینکه (در ارتباط با همین خواست) باید روابط بین ایران و ایالات متحدۀ آمریکا بازنگری شده و متضمن وابستگی کمتری باشد. امام خمینی تجسم بارز این دو خواست بود و حمایت همۀ بخشهای جنبش را جلب کرده یا اینکه حداقل همۀ آنها به رهبری نمادین ایشان احترام گذاشتند. همچنین، وی جنبههای متعارفی برنامۀ کار خود (موضع ضد کمونیستی دولت اسلامی) را رقیق کرد تا از این زاویه بتواند حداقل رضایت رقبای سازمان یافتۀ خود را در بین نیروهای چپ و لیبرال، در هر دو دیدگاه عرفی و شرعی، به دست آورد.
در بررسی تاثیری که فرهنگ میتواند بر پیامدهای انقلابها داشته باشد، مسائل گوناگونی پیش میآید: نخست اینکه بین آنچه انقلابیون پیش از تسخیر قدرت بر سر آن مبارزه کردهاند، با جامعهای که در صورت موفقیت انقلاب سامان میدهند، چه تفاوتی وجود دارد؟
فرهنگ نفتی پیچیده و مهم در ایجاد انقلاب و پیامدهای آن دارد. به اعتقاد وی خطر آن وجود دارد که واقعیتهای پیچیده و موثر به حد کافی در نظر گرفته نشده باشند.
وی در مقاله پایانی این اثر که از صفحه ۲۹۸ تا ۳۳۹ است با عنوان جامعه شناسی تطبیقی- تاریخی: به طرح این پرسش پرداخته که چرا اندکی از انقلابهای اجتماعی کشورهای جهان سوم پیروز شده و بسیاری شکست خوردهاند. وی با تداوم بحث قبلی با طرح پرسش چرا شمار کمی از این جنبشها برچسب انقلاب اجتماعی دارند، در حالی که بسیاری دیگر از آنها، در ایجاد نوعی تحول ژرف و قابل توجه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بازماندهاند. وضعیت ایران در دوران شاه، الگوی قابل مطالعهای از توسعۀ وابسته بود: افزایش بادکنکی درآمد نفت، تورم، مسکن نامناسب، بیزمینی روستاییان و مهاجرت، از عوامل بارز آن بود.
نظر شما