به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کاظم تهتغاری خانواده اخوان، در گروه دوستان نقش مرکزی و رهبری داشت. دوستانی که تا آغاز زمزمههای انقلاب در مشهد همپای همدیگر بودند. نقطه برجسته زندگی او، آَشنایی با ستاد جنگهای نامنظم و دکتر چمران بود. به گفته دوستان و همرزمان، این دیدار تا آنجا پیش رفت که ابتدا کاظم به عنوان رزمنده و در ادامه به عنوان همه کاره ستاد؛ هر جا دکتر چمران بود، کاظم هم حضور داشت. گل خاطرات کاظم مربوط میشود به آشنایی وی با دوربین عکاسی، آن هم به درخواست پدر معنویاش یعنی دکتر چمران. به گونهای که در یک دستش اسلحه و در دست دیگرش دوربین عکاسی بود. اغلب تصاویر زیبایی که از دکتر چمران به یادگار مانده است توسط دوربین عکاسی اهدایی ایشان به کاظم ضبط و ثبت شده است. با شهادت دکتر چمران و انحلال ستاد جنگ های نامنظم، دامنه فعالیت کاظم تغییر شکل مییابد. اما دوربین عکاسی همچنان نقش اول خاطرات او را در سال های ۵۹، ۶۰ و ۶۱ بازی می کند.
زندگی کاظم بعد از اتمام عملیات بیتالمقدس با سردار حاج احمد متوسلیان گره میخورد. زندگی جدید او با اعزام به سوریه –لبنان رنگ و بوی دیگری میگیرد. او علیرغم توصیه دوستان و فرماندهان ستاد جنگهای نامنظم، داوطلبانه به مأموریت برونمرزی میرود. با اسارت کاظم، حاج احمد متوسلیان، تقی رستگارمقدم و سید محسن موسوی که با عنوان چهار دیپلمات شناخته میشوند، خاطرات او رنگ و بوی انتظار میگیرد. انتظاری کشنده. انتظاری که خانواده هر چهار دیپلمات را از این نهاد سیاسی به نهاد دیگر سیاسی میکشاند. انتظاری که تا هم اکنون نیز ادامه دارد. قابل ذکر است که در طی این مدت یعنی از سال اسارت تا امروز، شایعاتی مبنی بر زنده بودن یا شهید شدن این چهار دیپلمات ذکر شده است که در این کتاب سعی شده از اخبار موثق استفاده شود.
در بخشی از کتاب «تصویری در بند» میخوانیم: یک ماه از مرحله اول عملیات کرخه کور گذشت. در این مدت پیشنهاد کار در واحد عکاسی خبرگزاری پارس بهواسطه فریدون به کاظم داده شد. باد خنک کولرآبی در میان موهای مشکی او بازی میکرد. تعدادی از تصاویر دکتر چمران رو به روی صمدیان چیده شده بود. تصویر اول، دکتر چمران دستبهکمر به همراه دو نیروی ارتشی در کنار صخره خاکی ایستاده و چشم به جبهه مقابل دوخته بود. تصویر دوم، در یکی از سنگرها اسلحه به دست، به لنزِ دوربینِ کاظم لبخند زده بود. تصویر سوم، دکتر منطقه عملیاتی را برای سرگرد فرتاش، محمدنخستین و محسن الهی تشریح میکرد.
در این چند عکس دکتر کانون عکاسی کاظم بود. صمدیان مدتی طولانی به یکی از عکسها خیره شد. کاظم لبخند زد:
«این عکس رو تو اوج جنگ گرفتم. دکتر این گلها رو به من نشون داد. گفت «از این شقایقهایی که براثر صدای شلیک گلوله داره میلرزه بگیر.»
کاظم لنز دوربین را روی گلهای شقایق تنظیم کرده بود. لرزش بعضی از آنها واضح دیده میشد. دو رزمنده در میان گلهای شقایق و دشت سرسبز سنگر گرفته بودند. سر اسلحه آنها دشمن بعثی را نشانه گرفته بود.»
«تصویری در بند» خاطرات جاویدالاثر کاظم اخوان، به قلم مونس عبدیزاده در ۲۱۶ صفحه نوشته شده و توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شد.
نظر شما