سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): از دو خبر مهمی که زمستان امسال درباره کتابهای صوتی حوزه ادبیات پایداری منتشر شد، یکی به مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برمیگشت که از ۷۵ کتاب گویا از عناوین تولیدی خود رونمایی کرد. در میان این آثار، کتابهایی مانند «به شرط بهشت»، «جوانان اهواز زندهاند»، «عملیات خیبر»، «نبرد العمیه»، «نبرد در کانال ماهی»، «حماسه امواج»، «دستهای خالی، پاهای خونین»، «شماره پنج»، «مژههای سوخته» به چشم میخورند.
خبر دوم، خبر رونمایی از ۳۴ عنوان کتاب صوتی از مجموعه «نیمه پنهان ماه» انتشارات روایت فتح بود. چنان که میدانیم این کتابها، روایتهایی از زندگی شهدای شاخص کشور ما هستند و خاطراتی از آنان را دربرمیگیرد که از زبان همسران این شهدا بازخوانی میشود. نخستین کتاب از این مجموعه به شهید چمران اختصاص دارد و نام متبرک شهدای دیگری مانند شوشتری و کلاهدوز و همت و باکری و زینالدین و… نیز روی جلد دیگر کتابهای مجموعه به چشم میخورد. مزیت اصلی کتابهای «نیمه پنهان ماه» صفا و طهارتی است که در کلام راویان احساس میشود و کوشش مجموعه روایت فتح این بوده که این ویژگی مهم، در کتابهای صوتی نیز حفظ شود.
دومین کتاب این مجموعه، مرور شماری از خاطرات مشترک شهید همت و همسرش، ژیلا بدیهیان است: به حاجی گفتم: «خانواده من تیپ خاص خودشون رو دارند. چندان مذهبی نیستند و از سپاهیها هم خوششون نمیآد. احتمالاً پدر و مادرم مخالفت میکنند، صحبت با اینها با خود شما و دیگه اینکه من میخوام بدون مهریه ازدواج کنم. شما وقتی میرید پدرم رو راضی کنید، مهر تعیین نکنید.» چقدر ادعا داشت آن روزها! چقدر خودش را حزباللهیتر از حاجی میدانست! وقتی قرار شد قبل از عقد باهم صحبت کنند او را قسم داد، گفت «زندگی من باید همه چیزش برای خدا باشه. اگر لله میخواید با من ازدواج کنید، صحبت کنیم.» اما حالا میداند، یعنی حس میکند که اینها نبود. عشق و عاشقی هم نبود؛ از حاجی تا همان لحظه عقد خوشش نمیآمد، حتا بدش میآمد! یک جور توفیق بود یا رحمت، یک خوبی که خدا خواست و به او رسید؛ انگار سهم او باشد.
همچنین درباره انتشارات روایت فتح، این خبر نباید ناگفته بماند که نسخه صوتی کتاب «ماه بالانشین» نوشته راضیه تجار نیز با صدای مریم همتی به بازار آمده است. این کتاب، نگاهی به زندگی حجتالاسلام شهید، عباس شیرازی است و چهار دهه از حیات مجاهدانه او را در قالب داستان، از زبان همسرش روایت میکند. «در سیزده سالگی، وقتی دروازه قلبت به روی مردی باز میشود که محرمت شده، مخصوصاً وقتی همانی باشد که فکر کردی؛ خوشبختی پرندهای است که روی شانهات نشسته. عشق، احترام، محبت، حس دوشت داشتنی، احساس مسئولیت و تعهد، همه اینها پیچیده در هم، مثل عطر گل در گل، مثل قطراتی از رنگهای گوناگون که در آب بچکانی. مواج، ممزوج. دنیایت را میسازد. احساس میکردم یک بار دیگر متولد شدهاند. تو از من بیشتر میفهمیدی و همین جلوی پایم را روشن میکرد. من طیب تو شدم و تو طبیب من.»
سه کتاب صوتی از مجموعه قصه فرماندهان
همچنین، در زمستانی که پشت سر گذاشتیم نسخه صوتی سه کتاب از کتابهای نشر سوره مهر، که در مجموعه قصه فرماندهان جای میگیرند به مخاطبان عرضه شد. یکی از آنها «غریبه» داستان زندگی شهید یدالله کلهر است که در چند عملیات مهم مثل فتحالمبین و بیتالمقدس مسئولیت فرماندهی را به عهده داشت و در نبرد کربلای پنج به شهادت رسید. کتاب دوم «پرواز سفید»، قصه زندگی خلبان شهید عباس بابایی و کتاب سوم نیز «پروانه در چراغانی»، مرور گوشههایی از زندگی شهید حسین خرازی است.
در بخشی از کتاب صوتی «پروانه در چراغانی» میشنویم:
مرد که تهرنگ نارنجی حنا میان ریشهای کوتاه سفید و مشکیاش دیده میشد، شبکلاه ابریشمی سیاهش را برداشت و دستمال چهارخانهی سفید و آبیاش را محکم روی سر و گردن عرقکردهاش کشید و از روی شانهی راست جوان به نفر بعد نگاه کرد و گفت:
- شما اخوی.
اما جوان که بلندقد بود با صورت مهتابی و موهای روشن خرماییرنگ، کنار نرفت. کج ایستاد و گفت:
- جواب من رو ندادید حاج آقا.
مرد گفت:
- جواب نداره. اینجا که مغازه نیست لباساش نمره داشته باشه. اصلاً شما لباس گرفتی که بری جنگ، خلعت دومادی که نخواستی.
آنکه پشت سر ایستاده بود با خنده گفت:
- خلعت شهادته انشالله.
جوان با دلخوری برگشت و به او خیره شد. دوباره به پیرمرد گفت:
- من با اینا نمیرم.
و دستهایش را با آستینهای آویزان بالا آورد.
نظر شما