به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در رشت، شاعران گیلانی روز پنجشنبه در محفل شعری، اشعار خود در سوگ رئیس جمهور شهید را خوانش کردند؛ در اشعار برخی از این شاعران آمده است:
شاعر: رسول شریفی
از گریه پریم و بی صدا می گرییم
چون ابر بهار، بی ریا می گرییم
اشکیم و دل سوخته با خود داریم
از داغ تو خادم الرضا می گرییم
بودی همه عمر بی ریا ابراهیم!
آیینه یاد شهدا ابراهیم!
دلسوز، صبور، ساده، بی رنگ، نجیب
مثل تو کم است بین ما ابراهیم!
اندوه بلند روزگاریم همه
با ماتم و اشک همجواریم همه
این داغ شکست قامت ایران را
ای دیده، ببار! سوگواریم همه
او کارگشا، مدیر با همت بود
سرمایه سال های این ملت بود
با ما و منی، میانه ای هیچ نداشت
در خدمت صادقانه بی منت بود
از تهمت و طعنه ها تو راحت شده ای
الگو و نمادی از صداقت شده ای
در بدرقه ات سوختگان آمده اند
ای مرد! چقدر بی نهایت شده ای!!
شاعر: رسول شریفی
برای سردار شهید سید مهدی موسوی
این بار دعات استجابت شده است
پایان تو ختم به شهادت شده است
چشم تو تمام سال ها خواب نداشت
امروز به خواب رفت، راحت شده است
اندوه تو شعله ور نمود ایران را
در ماتم و غم نشاند سرداران را
ای سید چشم های بیدار و نترس!
داغ تو چه سخت است ارسباران را!
پاشیده شده به کوه خاکستر تو
مِه خیمه زده بر بدن پرپر تو
دیروز به تشییع تو ایران آمد
یعنی که پر است تا ابد سنگر تو
شاعر: رسول شریفی
تو سنگ صبور همه مردم بودی
با آتش و آب در تفاهم بودی
تبریز از این داغ به خود سخت گریست
الحق که تو ذریه هاشم بودی
شاعر: صفورا بخشی
وقتی خلیل الله پرچمدار ایمان شد
در داستانها آمده آتش گلستان شد
تاریخ چرخید و امام عشق در عالم
تنها امام تشنه حُرم بیابان شد
از هم پراکنده شد و سرنیزه ی شیطان
سیراب از خون سر شاه شهیدان شد
آری دهاتیها تنش را گرد آوردند
وقتی که لشکرگاه دشمن محو شیطان شد
از روز عاشورای سال شصت و یک، حقاً
شخص حسین بن علی مصداق انسان شد
در کارزار حق و باطل، در دل تاریخ
پیروزی حق با شهادتها نمایان شد
عزت برای هر شهیدی مهر تاییدی
بر وعدههای روشن و قطعی قرآن شد
باطل در ایران هم به دست پهلوی برخاست
اما اسیر عزت پیر جماران شد
در انفجار هفت تیر و هشت شهریور
داغ رجایی و بهشتی درد این جان شد
با درد هم برخاستیم و از قیام ما
از بن بنای فتنههای کهنه ویران شد
یک روز ابراهیم همت، در دل مجنون
بی سر در آغوش امام خویش مهمان شد
یک روز ابراهیم هادی، تشنه در گودال
جا ماند و در تاریکی ما آبان شد
انگار ابراهیمها جلد خدا هستند
دردا از آن ابری که مه شد، بعد باران شد
پایانِ تلخِ آن فرودِ سختِ کوهستان
آغاز یک پرواز جاویدان آسان شد
جانها به لب آمد غروب روز یکشنبه
وقتی که ابراهیم پشت ابر پنهان شد
دست دهاتیها و تنهای پراکنده
از درد، چشم ابرهای تشنه گریان شد
تاریخ تکرار است و تکراری ولی هرگز
در شهر ما، از داغ تو، ای مرد! طوفان شد
در شعلهها اصلاً گلستانی نمیبینم
آتش ولی این بار بیش از پیش سوزان شد
سید! نمیدانی چگونه روز شد آن شب!
از حجم ماتم خانه ما مثل زندان شد
آن خستگیهایی که آخر با خودت بردی
در سفره خالی ما هم آب و هم نان شد
دیگر سفرهایت به پایان آمده سید!
حالا بخواب ای خسته جان! درد تو درمان شد
تو با سواد شش کلاسی صدر خوبانی
وقتی رئیس و حاجی و دکتر فراوان شد
اینها همه دیروز طعنه میزدند و زخم
تبریک! تعداد رفیقانت دوچندان شد!
دلگیرم از تسلیت بودار بعضیها
شیطان هم از موج تظاهرها گریزان شد!
ای مدعیها! خشمتان را خوب یادم هست
روزی که سید خادم شاه خراسان شد
حالا بمیرید از حسادت ناجوانمردان!
او سید ابراهیم جمهوری ایران شد...
نظر شما