به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست ادبی تغزل، هر ماه یک بار با حضور علاقمندان و شاعران به شعرخوانی و نقد مباحث تئوریک و انتقادی در باب شعر و تغزل در فرهنگسرای رسانه برگزار میشود. در این جلسه از این سلسه جلسات تغزل، به بررسی مولفههای دهه ۴۰ و ۵۰ تاثیر آن در شعر معاصر پرداخته شد.
سخنران این جلسه، پیمان سلیمانی، شاعر و پژوهشگر حوزه ادبیات عنوان کرد: بدون نگاه به تحولات و تاثیرات مشروطه نمیتوانیم شعر ۱۰۰ سال اخیر ایران را مورد بررسی قرار دهیم. غزل بعد از مشروطه تا انتهای دهه ۵۰ در ۴ شکل قابل بررسی است غزل مشروطه، غزل سنتی، غزل میانه و غزل نو در غزل مشروطه، که مربوط به دهههای ابتدایی دوره مشروطه است؛ شعر وسیله ای برای ابراز مفاهیم اجتماعی و سیاسی بود و بیان به سمت صراحت و گاه شعارزدگی حرکت کرد غزل این دوره نتوانست تناسب بین شکل ذهنی و بیرونی ایجاد کند و به همین دلیل رابطه کاملی با جامعه خود ایجاد نکرده و به همین دلیل اشعار این دوره نتوانستند میان مردم از محبوبیت برخوردار باشند.
وی اضافه کرد: در غزل سنتی با غزلی مواجه هستیم که در آن اصالت با مضمون است اگر چه تلاشهایی برای نوگرایی در ساخت انجام شد اما سطحی بودن، فقدان شکل ذهنی منسجم، فقدان وحدت فضا و پایبند بودن به شکل سنتی و ایستای غزل از ویژگی های این نوع غزل محسوب می شود اما در غزل میانه که حد فاصل بین غزل نو و سنتی است تلاش برای نوآوری و فاصله گرفتن از بنیانهای شعر سنتی افزایش پیدا کرد. شعر در این دوره با توجه به متاثر از شعر رمانتیک اروپا به ادبیات عاطفهای فردی و درونی گرایش پیدا کرد. توللی، نادرپور، اسماعیل خویی، هوشنگ ابتهاج، نوذرپرنگ و سیمین بهبهانی (تا قبل از انتشار رستاخیز) از سرآمدان ابن شعر محسوب میشوند.
سلیمانی همچنین به غزل نو پرداخت و گفت: در دهههای چهل و پنجاه شاعران به مدرن کردن ساحتهایی از شکل ظاهری و ساخت غزل پرداختند اما این اتفاق در ساختار غزل ناچیز بود و در واقع زیر ساخت غزل همچنان به گذشته تکیه داشت. به لحاظ زبانی غزل نو نسبت به غزل مشروطه و سنتی از سلامت زبانی بیشتری برخوردار بود، از شکستگی های لفظی و استفاده از مفردات پرهیز می کرد و غلبه زبان استعاری بر زبان تشبیهی کاملاً در این غزل مشهود است.
وی همچنین گفت: از دیگر ویژگی های زبانی غزل نو، نزدیک شدن به زبان محاوره، استفاده از سکتههای تعمدی وزنی به عنوان تکنیک و به کارگیری واژه های خشن و صریح است. سلیمانی همچنین گفت: در حوزه خیال غزل نو نیز با تازگی در احساس و اندیشه حاصل از تجربیات شخصی و ملموس، جزیی نگری، غلبه عنصر احساس بر اندیشه به عنوان یک عنصر تاریخی، رواج مضامین اجتماعی و در حوزه موسیقی توجه به نقش القایی وزن روبرو هستیم. او در ادامه به شاعرانی که بر غزل نو تاثیر گذار بودهاند اشاره کرد و گفت: شاعرانی مانند حسین منزوی که در استفاده از مؤلفههای زبانی شعر نو، پیشروتر از بقیه بود. همچنین سیمین بهبهانی با اشعاری که بسیار روایتمند است و منوچهر نیستانی که زبانی کلاسیکتر دارد اما نسبت به بقیه توجه بیشتری به تغییر در فرم و پیشنهادهای نیما داشت.
او افزود: نمی توان یک نقطه مشخص برای آغاز تحولگرایی در غزل اعلام کنیم یا شخص خاصی را به عنوان آغازگر این جریان معرفی کنیم چون جریان ادبی زمان آغاز و پایان مشخصی ندارد البته افراد دیگری نیز همچنین توللی (با بیانیه ای که در مقدمه کتاب رها نوشته است) محسن پزشکیان و نوذر پرنگ، حسین پژمان بختیاری، نادر پور و حتی اسماعیل خویی در شکلگیری غزل معاصر بسیار تاثیرگذار بودند.
وی در ادامه به الصاق عنوان نیمای غزل اشاره کرد و گفت: این عنوان فاقد پشتوانه علمی، سلیقه ای و شخصی است. شفیعی کدکنی در مقدمه کتاب دیوان ناتل خانلری، او را نیمای غزل معرفی می کند، علی محمد حق شناس این عنوان را به سیمین بهبهانی میدهد و در سالهای اخیر عدهای به محمد علی بهمنی نیمای غزل می گویند. شکی نیست با توجه به اینکه غزل روزگار ما بیشتر در ساخت تغییر کرده و همچنان در زیر ساخت پیشنهادهای نیما را کامل اجرا نکرده است طرح چنین عنوانهایی صرفاً دکوراتیو است وی در ادامه با تاکید بر اینکه غزل نو از شعر نو وام گرفته است، گفت: انقلابی که نیما در شعر ایجاد کرد بعدها به صورت یک گفتمان ادبی درآمد و پیروان او در باب ضرورت نوآوری در فرم، ساخت و معنا تاکید داشتند.همانطور که استفاده از میراث ادبی نیما در غزل در آثار شاعران یک نسل قبل با منوچهر نیستانی سایه، فروغ، توللی، اخوان ثالث، شفیعی کدکنی و چند تن دیگر نیز میتوان یافت.
وی در ادامه به تاثیر منوچهر نیستانی در شکل گیری غزل نو پرداخت و گفت: از نظر من اگر کسی باشد که بتوان با اختلاف او را بسیار در شکل گیری غزل نو موثر دانست، منوچهر نیستانی است، چرا که قبل از او کسی تا به حال شعر را به صورت عمودی ننوشته است. نیستانی به ساختار روایت به صورت عمودی اعتقاد داشت و با کوتاه و بلند کردن مصراع های غزل (افزایش رکن و هجا)، سپید نویسی غزل، یا ایجاد تعلیق و سکتههای تعمدی یا استفاده آگاهانه از جملات معترضه در متن نشان داد بسییار بیشتر از دیگران به شعر نو آگاه و به پیشنهادهای نیما به ویژه در فرم پایبند است.
پیمان سلیمانی ادامه داد: باید قبول کرد که غزل نو حاصل برخورد با شعر نو بوده است و تحت تاثیر شعر سپید و نو حاصل نگرشی است که شعر نو داشت. ما در شعر نو شاهدیم که دیالوگ و پولی فونی (چند صدایی) و روایت نقش پر رنگی در ساختار این شعر دارد و غزل نو هم سعی دارد به این ساحتها نزدیک شود و البته در دهه هفتاد تا حدودی به تجربههایی برای نیل به این مقصود روی آورد. پیمان سلیمانی در جمعبندی صحبتهای خود افزود: غزل نو با مختصاتی که گفته شد ظرفیت استعاری بالایی دارد و آنچه این غزل را رنج میدهد این است که توجه به ساخت و فرم آنچنان است که تولید اندیشههای شاعرانه را به ندرت در این شکل از غزل شاهد هستیم.
نشست ادبی تغزل، با اجرای رضا شالبافان و سخنرانی پیمان سلیمانی (شاعر و پژوهشگر ادبی) در فرهنگسرای رسانه سالن دکتر یونس شکرخواه با حضور جمعی از شاعران و علاقهمندان شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ به کار خود پایان داد.
نظر شما