سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه خداوردی: در دنیای امروز، یک اثر هنری میتواند فراتر از قالب اصلیاش حرکت کند و در قالبهای مختلف تجلی یابد. «جهان قصههای با بابام» مجموعهای تازهمنتشرشده از سوی نشر مهرک است که مرزهای میان انیمیشن و کتاب و در حقیقت، هنرهای گوناگون را کمرنگ کرده است.
امیررضا مافی، نویسنده آثار فلسفی و فعال سینما، با نگاهی فلسفی به جهان، قدم به دنیای کودکانه گذاشته است؛ اما فلسفهای که او به آن توجه دارد، نه تدریس مفاهیم پیچیده، بلکه برانگیختن نوعی نگاه ژرف به زندگی و جهان است؛ نگاهی که بتواند ذهن کودکان را به کاوش و پرسشهای بنیادین سوق دهد.
پروژه «جهان قصههای با بابام» نمونهای درخور توجه از تبدیل یک اثر هنری از قالبی به قالب دیگر است. این مجموعهکتابها که بهتازگی برای گروه سنی خردسال منتشر شده، از انیمیشن موفقی به نام «با بابام» نشأت گرفته است. انیمیشنی که پیشتر توانسته بود دنیای کودکان را مسحور خود کند، حالا به کتابی برای رشد فکری و فرهنگی این نسل تبدیل شده است. این کتابها نهتنها خود یک اثر هنری مهم هستند؛ بلکه با طرحهای مکمل مانند پویشهای کتابخوانی و تولید لوازم تحریر اختصاصی، دنیای جدیدی را برای مخاطبان خود ایجاد کردهاند.
در گفتوگویی که در ادامه میتوانید بخوانید، با امیررضا مافی از چگونگی این تبدیل و فلسفه پشت این پروژهها صحبت کردهایم. او در این گفتوگو توضیح میدهد که چگونه میتوان از یک اثر هنری، اثری چندبعدی و چندگانه برای کودکان و نوجوانان خلق کرد و چگونه اینگونه پروژهها میتوانند در رشد ذهنی و فرهنگی نسل آینده نقش بسزایی ایفا کنند.
- آقای مافی، مجموعه «جهان قصههای با بابام» چگونه شکل گرفت؟ چرا موضوع ارتباط پدر و فرزند را برای داستانهای خود انتخاب کردید؟ شما خودتان دو فرزند دارید؛ در نوشتن داستانهای این مجموعه، چه تجربههایی از زندگی شخصیتان را به کار بردید؟
من آثار متنوع و متعددی در موضوعات مختلف نوشتهام و مینویسم و همیشه به این فکر کردهام که در جهان ذهنیام، تبلور و تجلی هر چیزی از طریق نوشتن رخ میدهد. سالهاست که داستانهای بلند زیادی و آثار فلسفی متعددی به شکل مقاله و جستار از من منتشر شده است. سرمقاله روزنامهای را سالهاست که مینویسم و نمایشنامه و فیلمنامه نیز از من منتشر شده است. تقریباً همه ژانرهای ممکن نوشتن را تجربه کردهام: در قالبهای مختلف از شعر، نمایشنامه، فیلمنامه، داستان تا جستار و….
اما در محتوا، همواره هر آنچه که نوشتهام بهواسطه علاقهام و آن چیزی که سالها در آن مطالعه کردهام، به حوزه فلسفه مرتبط بوده است. یکی از کارهایی که همیشه دوست داشتم انجام دهم و فرصتش دست نمیداد یا بهتر بگویم شاید جسارتش را نداشتم، حوزه کودک بود. به نظرم میرسید که ما در حوزه کودک خلائی جدی داریم. آثاری که برای کودکان نوشته میشود، ممکن است چندان به دردشان نخورد یا حداقل در آن شکلی که من به جهان نگاه میکنم، اثری تولید نمیشود.
این باور وقتی قویتر شد که خودم صاحب فرزند شدم و وقتی میخواستم برایش کتاب بخرم یا کتابی بخوانم، فقدان و خلأ این آثار را احساس میکردم. این، همزمان شد با مسئولیت طولانیمدتم در مرکز انیمیشن سوره. سالهاست که مدیر مرکز انیمیشن سوره هستم و مهمترین مصرفکننده محصولاتی که من در اینجا تولید میکنم، کودکان و نوجوانان هستند.
کمی که گذشت، به نظرم رسید حالا وقت آن است که در مرکز انیمیشن سوره آثاری را با جهانبینی خودمان تولید کنیم. جهان قصههای متنوعی را نوشته بودیم؛ اما اینکه قصهای بهطور مستقیم نوشته شود، رخ نداده بود. یک منبع الهام برای من، قصههای «من و بابام» بود که من برای پسرم میخواندم و این مجموعه سالها پیش نوشته شده است. این مجموعه را میدیدم و میخواندم و مدام فکر میکردم که چرا ما چنین جهانی را در ایران نساختهایم. این یک دلیل بود.
دلیل بعدی این بود که طبق مطالعاتم در حوزه عمومی، به نظر میرسد ما والدین دهه ۶۰ و ۷۰ در ارتباط با فرزندانمان دچار یک سری معضلات هستیم؛ خصوصاً رابطه میان پدر و دختر که رابطهای مهم است. بخشی از آسیبهایی که امروز آنها را آسیب قلمداد میکنیم، حداقل از دیدگاه من، بهدلیل فقدان یک ارتباط سالم و عمیق میان دخترها و پدرهاست.
همه اینها دست به دست هم داد تا میل من به نوشتن کتاب و داستان در حوزه خردسال شکل بگیرد؛ همچنین نیازهای فلسفی که به نظرم در جهان امروز وجود دارد، بتواند این خلاها را پر کند. ما «با بابام» را نوشتیم تا انیمیشن «بابام» شکل بگیرد و تبدیل شود به یک مجموعهانیمیشن. پس از اینکه جهان «با بابام» ساخته و مجموعه انیمیشن نیز تولید شد، به نظر رسید که همه این داستانها قابلیت این را دارند که تبدیل به کتاب شوند. بهاینترتیب کتاب «جهان قصههای با بابام» منتشر شد.
برای مخاطب خردسال این اتفاق، واقعهای خوشایند است که هم میتواند کتابی را به نحو استاتیک (غیرپویا و ثابت) بخواند و به نحو داینامیک (پویا و متحرک) آن را مشاهده کند؛ یعنی هم بخواند و هم ببیند. اینگونه بود که «قصههای با بابام» شکل گرفت.
- در این مجموعه، چه مهارتهای اجتماعی و ارتباطی در دل داستانها به کودکان آموزش داده میشود؟
من بسیار تأمل و مطالعه کردهام و تجربیات زیستی خود و دیگران را در تعامل امروز والدین و فرزندان بررسی کردهام. مجموعه «با بابام» دو جنبه و دو وجه دارد. یک وجه آن ظاهری است که به نظر میرسد اثر برای مخاطب خردسال صرفاً به ارائه اطلاعات میپردازد و چیزی را به او یاد میدهد و مخاطب خردسال نیز بهخوبی با آن ارتباط برقرار میکند: چه در پویانمایی و چه در کتاب. اما آنچه برای من مهمتر است، این است که ضمن یادآوری تجربیات مختلفی که کودکان ممکن است از سر بگذرانند و ما آینهای از این تجربیات را در مقابل آنها قرار دهیم و به آنها نشان دهیم، در «با بابام»، هدف جدی دیگری نیز داشتم؛ نشاندادن این نکته که والدین باید در مواقعی که اتفاقی برای کودک یا خردسالشان رخ میدهد، چه اقداماتی انجام دهند. این جنبه موضوع برای من اهمیت زیادی دارد.
تقریباً در تمامی قصههای «با بابام»، چه آنهایی که به شکل کتاب منتشر شدهاند (پنج کتاب موجود) و چه ۱۰ قسمتی که پخش شده یا ۲۶ قصه دیگری که نوشته شده و در حال تولید است، من تلاش کردهام وقتی یک موقعیت را برای خردسالان و دنیای خردسالی آنها میسازم، حتماً درباره مواجهه یک بزرگسال با آن خردسال - که در اینجا پدر است- صحبت کنم.
شاید یکی از واکنشهای مثبت والدین به «با بابام» این باشد که در دل قصه کودکانه یا خردسالانهای که روایت میشود، انگار بهطور غیرمستقیم و غیرجبری من دارم نکاتی را برای افراد همسنوسال خودم که فرزندان کوچک دارند، بیان میکنم. سعی هم کردهام همدلانه این موضوعات را مطرح کنم و نسخهای مطلق و یکجانبه ارائه نکنم؛ اما بگویم که ما میتوانیم اینگونه برخورد کنیم و اگر چنین رویکردی را اتخاذ کنیم، خردسالان ما در دوران بزرگسالی خود (کودکی، نوجوانی و جوانی) حتماً افرادی بااعتمادبهنفس، سالمتر از لحاظ روانی، مستقلتر و از همه مهمتر، آدمهای دارای عزت نفس خواهند بود. بنابراین، یک بخش از این مجموعه برای مخاطب خردسال یا کودک است؛ اما بخشی که برای من بسیار مهم است، این است که والد یا بزرگتر در آن موقعیت چه برخوردی باید داشته باشد.
- آیا تجربه کارتونسازی شما برای بچهها، در نوشتن کتاب کودک تأثیرگذار بوده است؟
باید اذعان کنم که خود را نویسنده کودک نمیدانم و چنین ادعایی نیز ندارم. اگرچه در سالهای اخیر آثار بسیاری برای کودکان نوشتهام: از جمله فیلمنامهها و خلق جهانهای داستانی. در مرکز انیمیشن سوره، از حدود ۲۷ اثری که ساخته شده، تقریباً ۴۰ درصد آنها محصول کار من بهعنوان رئیس استودیو است. این آثار یا فیلمنامههایی هستند که بهطور مستقیم نوشتهام یا جهان داستان آنها را خلق کردهام و طراحیهای لازم را نیز انجام دادهام. بهیقین، این تلاشها مثل انیمیشنساختن یا به قول شما کارتونساختن، در نوشتن کتاب مؤثر بوده است.
من در این سالها، مطالعهای دقیقتر روی کودکان و نوجوانان انجام دادهام؛ چون معتقدم مخاطب خردسال و حتی نوجوان، مخاطبی خاموش است و در هیچیک از نظامهای تصمیمگیری ما مدنظر قرار نمیگیرد. هنگامی که این گروه سنی بزرگ میشود و به فعلیت میرسد و به فعالیت میپردازد، ما دچار شگفتی میشویم که چرا آنها چنین رفتارهایی از خود نشان میدهند. آنجا به نظرمان میرسد که باید در این زمینه کار جدیتری انجام میدادیم. تقریباً کودکان در ایران مغفول واقع شدهاند. اگرچه در سالهای اخیر درباره آنها صحبت میکنیم؛ اما هنوز هم کودک بهعنوان یک موضوع مغفول باقی مانده است.
انگیزه من برای اینهمه سال فعالیت در این حوزه، بهعنوان فردی که اساساً کار نظری انجام میدهد و جهان فلسفی برایش اهمیت دارد، ناشی از همین غفلتی است که میبینم رخ داده. کودکان مخاطب خاموشی هستند؛ واکنشهای آنها را نمیبینیم، نمیفهمیم و جدیشان نمیگیریم. در سیاستگذاریها و تصمیماتمان، اصلاً به آنها فکر نمیکنیم و حتی در کنشها و واکنشهایمان و تولید محصولاتی که به شکل عمومی منتشر میکنیم، به آنها فکر نمیکنیم و نمیدانیم که چه تأثیرات عمیقی بر آنها داریم و این تأثیرات را نادیده میگیریم.
ساخت انیمیشن و مطالعهای که روی موضوع کودکان و نوجوانان انجام دادهام، باعث شد بیشتر با این گروه سنی آشنا شوم. راستش، اگر من در همه این سالها با مخاطب کودک و نوجوان مواجهه پیدا نمیکردم، هیچگاه جرئت نوشتن در حوزه کودک را پیدا نمیکردم و شاید هرگز این حوزه را جدی نمیگرفتم. من فلسفه خواندهام و تمام تحصیلاتم در این زمینه بوده است. جهان فکریام تحتتأثیر فلسفه غرب قرار دارد و هر آنچه که نوشتهام، حتی سرودههایی که منتشر نکردهام، دارای منظر فلسفیاند.
شاید برای فردی که فلسفه خوانده است، توجه به خردسالان برود در زمینه «فبک: فلسفه برای کودک» و… که من در این فضا نبودهام و نیستم. ممکن است کسی به من بگوید تو فلسفه خواندهای، در این حوزه تحصیلات و تخصص آکادمیک داری و بعد داری برای کودکان کارتون میسازی!؟ یا داری برای کودکان قصه خردسال مینویسی؟
اگر با کودکان مواجه نشده بودم، نه جسارت نوشتن در این حوزه را پیدا میکردم و نه آن را جدی میگرفتم. بههرحال، حتماً که مواجهه من با مخاطب خردسال در این سالها مؤثر بوده است و توانستهام جسارت لازم را پیدا کنم تا داستانهایی مستقیم و کامل، چه در حوزه انیمیشن و چه در حوزه کتاب، برای کودکان بنویسم.
نظر شما